Search
Close this search box.

وحدت وجود (بخش دوم)

«و هو الّذی خلق السّماوات و الارض بالحقّ» (انعام/۷۳)

vahdate vojoud«و او کسی است که آسمان‌ها و زمین را بر اساس حقّ آفرید.»

در این آیه شریفه، خداوند بیان می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین بر اساس حقّ، خلق شده‌اند. بنابراین، موجودات و مخلوقات از دو جنبه برخوردارند: جنبه وجه‌الخلقی و جنبه وجه‌اللّهی. یعنی یک روی موجودات به سوی عالم شهود است و یک روی آنها به سوی عالم غیب. آن رویی که به سوی عالم شهود است نمایانگر جنبه خلقی آنها است و ناگزیر از تکثّر شدید و وسیعی برخوردار است. اما آن رویی که به سوی عالم غیب است تجلّی‌دهنده جنبه حقی آنها است و چون حقّ، واحد است و تکثّری در ساحت قدسی و مقدّسش راه ندارد ناگزیر عالم غیب عالم وحدت است. به همین جهت است که «حقّ» همیشه به صورت مفرد – که این مفرد بودن، نماد وحدت و توحید است – در قرآن به کار رفته است.

«حقّ» یکی از اسماء حسنای حضرت خداوندی است و چون همانطور که پیش از این گفتیم ترکیب در ذات الهی راه ندارد بنابراین اسماء او عین ذات او هستند. به همین جهت در ابتدای آیه با ضمیر شریف «هو» که نماد ذات الهی در قرآن است به خود اشاره فرمود.

حال اگر کسی مانند صوفیّه صافی‌مشرب از حواس و مشاعر باز باطنی بهره‌مند باشد و دیده‌اش بتواند از حجاب کثرات عبور کند، با یک وحدت گسترده و فراگیری در تمام عوالم هستی روبرو می‌شود که از آن تعبیر به «وحدت در وجود» و «وحدت وجود» می‌شود.
اما اهل شریعت که حواس و مشاعر باطنی آنان بسته و چشم دلشان کور است تنها می‌توانند جنبه وجه‌الخلقی موجودات را رؤیت کنند و ناگزیر در حجاب کثرات اسیر می‌شوند و راهی به عالم «غیب» که عالم «حقّ» و عالم «وحدت و توحید» است نمی‌یابند.

***

«و اذ قال ابراهیم لابیه آزر اتتّخذ اصناما آلهة انّی اریک و قومک فی ضلال مبین. و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض و لیکون من الموقنین» (انعام/۷۴ – ۷۵)

«و هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌هایی را به خدایی گرفته‌ای؟ من تو و قومت را در گمراهی آشکار می‌بینم. و اینچنین ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقین‌کنندگان باشد.»

همانطورکه می‌دانیم بت‌پرستان خود بت را نمی‌پرستیده‌اند. بلکه بت برای آنان نماد حقیقتی برتر بوده است که آن حقیقت برتر در زمینه‌ای که آنان آن بت را می‌پرستیده‌اند تدبیرکننده آن امر و آن زمینه بوده است. مثلاً یک بت نماد حقیقتی بوده است که باد را به حرکت درمی‌آورده و یک بت نماد حقیقتی بوده است که باران را نازل می‌کرده و یک بت نماد حقیقتی بوده است که خورشید را به گردش درمی‌آورده و…

به عبارت دیگر، اشکال دیدگاه دینی بت‌پرستان این بوده است که نگاهی استقلالی و کثرت‌گرا به اشیاء و موجودات عالم داشته‌اند.غافل از اینکه در پس این عالم کثرت و در آن طرف این کثرات، عالم وحدت و خدای واحد قرار دارند. در این آیات شریفه‌ای که در بالا نقل شد، آزر نماد این کثرت‌گرایانی است که دیدی استقلالی به موجودات عالم دارند. کسانی که معتقدند خداوند وجود دارد و تک تک اشیا و موجودات عالم هستی نیز وجود دارند. در مقابل او ابراهیم(ع) قرار دارد که نماد موحّدان تاریخ است. نماد کسانی که معتقدند وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و دیگر موجودات، سایه‌ای از وجود حقیقی هستند و استقلال در وجود ندارند. خداوند می‌گوید که ما ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم. ملکوت نماد عالم وحدت و توحید است. بنابراین ابراهیم(ع) کسی بوده است که بر خلاف پدرش آزر، دیدی استقلالی به موجودات نداشته و در پس پرده تکثّری که موجودات از آن بهره‌مند هستند وحدت عالم وحدت و توحید را مشاهده و شهود می‌کرده و موجودات را عین ربط و نیاز به درگاه الهی می‌دیده است. به جهت همین شهود بوده است که از یقین‌کنندگان محسوب می‌شده است.

***

«الله نور السّماوات و الارض» (نور/۳۵)

«خدا نور آسمان‌ها و زمین است.»

نور از جنس وجود و هستی و بلکه عبارت از خود وجود و هستی است. زیرا خداوند که اصل وجود و هستی است خود را نور خوانده است. پس نور، خود وجود و هست است. اما بر خلاف آن، ظلمت و تاریکی وجود و هستی‌ای ندارد. به غیبت و نبود نور، در اصطلاح، ظلمت می‌گویند. 
اینک و در این آیه شریفه نور که نقل کردیم، خداوند خود را نور آسمان‌ها و زمین خوانده است. نور مایه روشنایی و حیات، و خود هستی و وجود است. وقتی که خداوند، خود را نور آسمان‌ها و زمین می‌خواند یعنی می‌خواهد به ما بگوید که مانند نور، حقیقتی ساری و جاری در وجود است. زیرا قید آسمان‌ها و زمین، نماد وجود و هستی است. و چون نور در قرآن، از جمله در این آیه شریفه به شکل مفرد به کار رفته است و نماد وحدت و توحید است پس در حقیقت، این آیه شریفه می‌گوید یک وحدت و توحیدی که عبارت از وجود مقدّس حضرت حقّ تعالی باشد در عالم وجود برقرار است. قرآن نفرموده است: «الله منوّر السماوات و الارض»، «خدا نوردهنده به آسمان‌ها و زمین است» که اگر اینگونه فرموده بود حقّ با مخالفان صوفیّه بود. زیرا در این صورت، عبارت: «منوّر السّماوات و الارض» افاده معنای تکثّر و جدایی خداوند از موجودات را می‌کرد. قرآن فرموده است: «الله نور السّماوات و الارض» که این افاده معنای وحدت در وجود را می‌کند. یعنی در عالم وجود، یک وجود موجود است و آن نور است، و آن خدای تعالی است. صوفیّه صافی‌مشرب که از حواس و مشاعر باز باطنی برخوردار و بهره‌مند هستند با شهود این نور به وسیله چشم دل، که همان شهود وجود واحد خدای تعالی در عالم وجود است از «توحید در وجود» و از «وحدت وجود» سخن رانده‌اند. 
مخالفان صوفیّه که با چشمان احول خود به عالم هستی نگاه می‌کنند، خود آسمان‌ها و زمین را با تمام تکثّر وسیع در موجوداتش می‌بینند و طبعاً زبان حال صوفیّه را که با چشم دل به باطن عالم وجود یعنی به نور نگاه می‌کنند و وحدت این نور را که وحدت وجود حضرت باری تعالی در دل تکثّر موجودات است شهود می‌کنند و از «وحدت در وجود» و «وحدت وجود» دم می‌زنند درک نمی‌کنند. 

نویسنده علیرضا عرب

ادامه دارد…