بسم الله الرحمن الرحیم
در کتب فقهی و به اصطلاح «درس فقه»، همان اول درسی که میخوانند، اولِ بای بسمالله، منابع و مآخذ فقه را بیان میکنند. البته مآخذ واقعی فقه، فرمایش و امر خداوند است. یک کوششی برای اینکه نیت خداوند درک بشود و طبق آن نیت عمل کنیم، این نتیجهاش فقه است. خب، البته از نظر ما هم، از نظر عرفا هم، همینجور است، قبول دارند که اگر خداوند به کسی توفیق داد که مطالعه کند و احکام الهی را درک کند، این از جانب خداوند [است]. همه چیز از جانب خداوند است ولی بخصوص این مسأله از جانب خداوند تأیید میشود. کما اینکه در خودِ همهی احکام فقهی میگویند که: حکم هر قضیهای را که میخواهید بدانید باید عمل کنید، اگر علم داشتید به حکمش باید همان را عمل کنید. اگر علم نداشتید به خبرهی کار رجوع کنید. که خب از همینجا پرش (پر از) درسی است. یعنی سعی کنید که احکام فقهی را خودتان بدانید. البته نه اینکه همهی احکام فقهی! اینقدر کتاب نوشته شده که چندین کتابخانهی عظیم را اشغال میکند. ولی منظور روحیهی خود همین چیز بیان کرده تقریباً. خداوند به آن کسی که فقه را خوانده و تقریباً میشود گفت که انجام داده، فارغالتحصیل فقه شده، او را کارشناس میداند، خبره میداند، و میگوید: اگر خودت علم نداشتی به خبرهای رجوع کن. یعنی علم داشتن را مقدم میدارد و اصل را بر علم داشتن میگیرد، که میگوید: اگر علم نداشتی و خب بدیهی است انسانی که به خداوند ایمان دارد و دلش میخواهد احکام خداوند را اجرا کند، دلش میخواهد که بداند که حکم چیست؟ یعنی علم داشته باشد به… این علم را از کجا بدست بیاورد؟ این علم را از تحصیل به دست بیاورد. تحصیل میکند، کتابهای زیادی در هر مسألهای میخواند و وارد میشود، خودش میتواند یک حکم جدیدی را دربیاورد از مجموعهی احکام. ولی بیخود کسی، از آن طرف گفتند: کسی که علم دارد، برخلاف علمش نباید رفتار کند. اگر برخلاف علمش رفتار کرد، خطاکار است. مأخذ شناخت در بسیاری موارد، منبع چهارم احکام مبانی فقهی است و آن عبارت است از عقل. و بعضی مواقع میگویند شرع. که از اینجا شرع و عقل را همسنگ و تقریباً مترادف با هم قرار داده است. «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع» یا «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل» اما این چه عقلی است؟ بگردیم ببینیم این چه عقلی است؟ در عربِ قدیم رسم بود- حالا هم عملاً همهی ملل یک همچین رسمهایی دارند- میگفتند: اعقلِ ناس کیه؟ ۷ یا ۸ نفر میگفتند که اینها از همه عاقلتر هستند. منجمله معاویه، منجمله عمروعاص و خیلیهای دیگر، اشخاص دیگر. خب از آن طرف ما معتقدیم که علمی نیست که علی نداشته باشد. علی (ع) احکام فقهی را میدانست، یعنی خودش در واقع حکمِ فقهی بود. ولی خب نمیشود که از مبنای حکم خبر نداشته باشد. بنابراین قاعدتاً باید علی (ع) اعقلِ ناس باشد. خود حضرت هم فرمود که- در این موقع که راجع به همین مسأله از حضرت سؤال کردند و در واقع جواب انتقادی را خواستند- البته حضرت فرمود، تصریح کرد که معاویه اعقلِ ناس! گفت: خیلی خب. ولی پس چرا من اعقلِ ناس نیستم، اگر مانع و پردهی شرع و احکام الهی نباشد من اعقل ناس هستم. همین جور هم بود. بنا به این فرمایش علی (ع)، معاویه اعقل ناس بود ولی مجموعهی ناسی که خداوند هم شیطان را جزوشان فرستاده بود. شیطان در قشون علی (ع) کار نداشت. اگر کسی از شیطان تبعیت میکرد، دیگر قشون علی حساب نمیشد. ولی این عقل عقلی است که مطابق عقل خداوند باشد، یعنی عقلی است که با عشق یکی است. عشق به خداوند همان اعقلِ عقلا، اعقلِ عقولِ همه است عشق به خداوند. بنابراین لذا عشق به خداوند وقتی کسی داشت چون به اصطلاح عشق دنیایی هم جزوش هست دیگر اعقلِ ناس او حساب میشود. این البته چون رسمی بود در دوران قدیم، نه در اعراب، در همه جا، که میگفتند: ۷ نفر فرض کنید عقلای سبعه میگفتند، عقلای سبعهی روم قدیم. ولی عقلای سبعهای که در عرب بودند اینهایی بود که همه میشناختند. خب فرض بفرمایید علی (ع) خودش فرمود که: اگر اینها را، این قید نبود، من اعقلِ ناس بودم. یعنی من میدانستم که در هر کاری چه کار باید کرد. منتهی آن کارهایی که به خاطر میآمد و اگر میگفتیم اعقلِ ناس بودیم، آنها با شرع مخالف بود، و من گرچه بر عقل مسلط هستم ولی خودم تابع عقل الهی هستم. یعنی تا آن عقل الهی و عشق حکم ندهد من حکمی نمیدهم. اینکه میگویند: عقل با عشق سازگار نیست آن عقلی است که این موانعی که علی فرمود در سر راهش نباشد. یعنی برای رسیدن به هدفِ خودش هر گونه کاری را خواست بکند. چنین عقلی البته اعقلِ ناس است. علی (ع) فرمود: من این را بلدم ولی راهش را بلد نیستم، عمل نمیکنم. حالا ما اگر بخواهیم پیرو علی باشیم باید به آن عقلی تمسک کنیم که عقل علی باشد، یعنی عشق به خداوند هم توأم باشد. عشق به خداوند، یک نحوه عقلی است که تمام احکام شرعی را مراعات میکند. یعنی ما هم باید این مطالعه را بکنیم و این بهاصطلاح «قدرت» را داشته باشیم که جلوی اعمال شیطانی را بگیریم. انشاءالله که موفق باشید.