گفتگوی علی بابايی با محمود گلزاری
• معنویت و دین یکی از انواع مؤثر در سلامت روانی معرفی شدهاند. با توجه به اینکه معنویت اعم از دین است و به نظر میرسد رابطه بین معنویت و دین عموم و خصوص مطلق باشد، بفرمائید معنویت و دین چگونه به سلامت روان افراد کمک میکند؟
در پاسخ به یکی از پرسشهای قبل گفتم که بحث دین و معنویت و تفاوت این دو با هم و اینکه کدامیک از آنها اعم از دیگری است، از مباحثی است که در روانشناسی معاصر غربی مطرح شده است؛ یعنی در آثار گذشتگان غربی مطلب چیز دیگری است و در فرهنگ اسلامی-ایرانی ما هم دین و معنویت اینگونه از هم جدا نیستند. به هر صورت من با توجه به کتابهای روانشناسی معاصر نکتههایی را عرض میکنم.
وولف در کتاب «روانشناسی دین» که با ترجمه شیوای دکتر محمد دهقانی منتشر شده، مینویسد: جدایی معنویت از سنت دینی تحول نوینی است در ترجمههای لاتین عهد جدید. شخص معنوی کسی است که زندگیاش تحت امر یا نفوذ روحالقدس یا روح خداست. اسم معنی «معنویت» که دستکم در قرن پنجم میلادی به کار رفته، این معنای انجیلی را حفظ کرد. لیکن در قرن دوازدهم، کمکم دلالتهای نوعی کارکرد روانشناختی مجازی را پیدا کرد که در تضاد با جسمانیت یا مادیت بود. در قرنهای هجدهم و نوزدهم این کلمه در هاله فراموشی فرو رفت شاید به این سبب که ولتر و دیگران آن را به گونهای تحقیرآمیز به کار برده بودند تا اینکه در اوایل قرن بیستم باز به معنای اصلی عبادی و مذهبی خود ظاهر شد.
گرساچ همکار اسپلکا در تألیف کتاب «روانشناسی دین با رویکرد تجربی» ترجمه دکتر دهقانی، عقیده دارد: دلالتهایی که معنویت به همراه دارد، بیشتر شخصیاند تا نهادی. حال آنکه دلالتهای دین بیشتر نهادیاند. چنان که معنویت بیشتر جنبه روانشناختی دارد و دین بیشتر جنبه جامعهشناختی. معنویت ناظر به عقاید، ارزشها و رفتار شخص است، لیکن دینداری به پیوند شخص با سنت و نهاد دینی مربوط میشود.
با آنکه روانشناسان معاصر غربی بعد از دوران انکار دین و اعراض از آن تقریباً اغلب با دین میان خوبی ندارند و باورمندان آنها نیز ترجیح میدهند خود را معنوی بنامند تا دیندار، اما داناهیو مینویسد: «هیچ معنویت راستینی جدا از دین وجود ندارد» و پارگامنت که اخیراً کتابش با عنوان «رواندرمانی آمیخته با معنویت» با ترجمه دکتر کلانتر گوشه و دو نفر دیگر منتشر شده، جریان جداییطلب را در این حوزه با دید تردید مینگرد و توصیه میکند که از مرزبندی میان این قلمروها پرهیز شود. وولف قبول دارد که در سنت غربی معنویت در برابر مادیت و جسمانیت مطرح بوده است نه در برابر دین و دینداری.
این قصه جدایی دین و معنویت تا آنجا پیش رفته که به نوشته وولف، در معنویت امروز آنچه آشکارا جدید است، غیاب مکرر و آشکار وجود متعالی در بیرون در خود است. در معنویت جدید زندگی دیگر نه در ارتباط با خواست روحالقدوس و دیگر نیروهای الهی، بلکه با ارجاع به امکانات روح آدمی تنظیم میشود!
در کتاب «ایمان از منظر روانشناسی مثبت» نوشته میلر پرین و کرومری مانکوسو، مؤلفان ایمان را به عنوان ترکیب دین و معنویت به کار بردهاند تا هم به این سردرگمیها پایانی نیکو بخشند و هم فایدهها و آثار یکپارچگی و دین و معنویت را در چشمانداز خواننده قرار دهند. آثار سازنده و مثبت پایبندی به دین و معنویت با تأکید بر پژوهشهای تجربی در کتابها و مقالات زیادی گزارش شده است که من آنچه را که در کتابهای فارسی آمده، بدون توضیح برمیشمارم:
* «رواندرمانی و معنویت»، ویلیام وست، ترجمه شهیدی و شیرافکن:
ـ افراد دارای زندگی معنوی، بیشک در نظر روانشناختی افراد سالمی هستند. (ص۳۴)
ـ معنویت بخش مهمی از زندگی مردم را تشکیل میدهد و تأثیر مهمی بر سلامت و بهزیستی آنان دارد. (ص۴۷)
ـ معنویت سالم حامی آزادی فرد، استقلال، عزت نفس و همین طور مسئولیت اجتماعی است. (ص۱۳۸)
* «رواندرمانی آمیخته با معنویت»، کنت پارگامنت، ترجمه کلانتر گوشه، حسینی و مطهری:
ـ معنویت به افراد کمک میکند که با محدودیتهایشان همراه باشند. معنویت راهحلهایی را برای مشکلات ارائه میدهد که در قبال راهحلهای سکولار و غیرمعنوی که حتی بعضی از روانشناسان طرفدارش هستند، بیبدیل است. (ص۳۴)
ـ برای افراد خداشناس، رابطه فردی با خداوند در شرایط بحرانی ارزش بسیار زیادی دارد. (ص۱۶۳)
ـ مطالعات گروههای گوناگون، از بیماران جسمی گرفته تا قربانیان سوءاستفاده جنسی و بیماران با بیماری حاد، نشان میدهد که ۵۰ تا ۸۵ درصد افراد در این گروهها احساس کردهاند که دین و معنویت به آنها کمک کرده است. (ص۱۶۹)
* «روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی» اسپیلکا، هود، هونسبرگر، گرساچ ترجمه محمد دهقانی:
ـ دین با ارتقای سرمایههای محیطی و روانشناختی که مانع خطرپذیری میشوند، سوءمصرف الکل و دارو را به طور غیرمستقیم کاهش میدهند (ص۵۸۸)
ـ دین در تشویق رفتارهای مثبت از طریق ارتقای هماهنگی خانوادگی و حمایت والدین، و نیز از طریق اشاعه ارزشهای حامی جامعه مؤثر است. (ص۵۸۸)
ـ عقاید مذهبی برای دانشجویان به صورت ضربهگیر عمل میکند و آنها را از تصمیمگیری آغازین برای مصرف الکل یا داروی مخدر باز میدارد. (ص۵۸۹)
ـ دین هر نوع بیان و رفتار جنسی خارج از ازدواج را نادرست میداند. (ص۵۹۲)
ـ عقاید و دلمشغولیهای مذهبی شدید بنا بر گزارش خود افراد در حد وسیعی با کاهش فعالیت جنسی غیر زناشویی در پیوندند. (ص۵۹۳)
ـ میتوان امیدوار بود که دین بتواند در مقابل بزهکاریها و رفتارهای مجرمانه به صورت مانع قدرتمندی عمل کند. (ص۶۰۱)
ـ دین از طریق ساز و کار معنابخشی به زندگی انسان و باور به قدرت مهار درونی، روشهای مؤثری را برای سازواری و رویارویی با تنشها در اختیار میگذارند. (ص۶۶۷)
* «روانشناسی دین» دیوید وولف، ترجمه محمد دهقانی: «دینداری با رضایت از زندگی، سازگاری روانشناختی خویشتنداری، عملکرد بهتر شخصیتی، عزت نفس، هدفمندی، سلامت روحی روحیه و سازگاری در کهنسالی همبستگی مثبت، و با اضطراب بهویژه اضطراب مرگ، روانرنجورگرایی، افسردگی تکانشورزی و خودشیفتگی همبستگی منفی دارد.» (ص۳۵۷)
«روانشناسی دین» آذربایجانی و موسوی اصل: «آرامش روان، خشنودی و رضایت از زندگی، تعبیر خوشبنیانه از مرگ، سلامت جسمی در سطح فردی و انسجام اجتماعی، کاهش جرم و انحراف، نوعدوستی و کمک به دیگران در سطح اجتماعی از فواید مهم دینداری هستند.» (ص۱۴۹ـ۷۲)
• آیا معنویت در مقایسه با دین، نقش متفاوتی در سلامت روان دارد؟
نه معنویت مفهوم عینی واحدی دارد و نه دینداری به یک نوع و الگو منحصر است. اگر منظورمان از معنویت آن باشد که پارگامنت میگوید یعنی ادراک و شناسایی امر مقدس که قلب و روح معنویت است در مفهوم خدا، الوهیت و واقعیت متعالی تعریف شود و از طرفی بپذیریم که مهمترین عملکرد دین در اصل معنوی است و به گفته پاراگامنت، ضروریترین عملکرد دینی، تمایل به نوع رابطه با چیزی است که آن را امر مقدس مینامیم… بین دین و معنویت جدایی و تفاوتی نیست؛ اما اگر برخلاف تجربه بیشتر مردم حتی در غرب، دینداری و معنویت را دو سر پیوستاری قرار دهیم که یک طرف آن معنویت خوب باشد و یک طرف دین بد، معلوم است که آنچه خوب است، در افزایش سلامت روان مؤثر است و قطب منفی برعکس، آسیبرسان و بیماریزا به حساب میآید.
به نوشته وست، ال کینز، معنویت را شامل نُه بُعد و خصوصیت اساسی میداند: بُعد روحانی و فرا مادی، بُعد معنا و هدف در زندگی، داشتن رسالت در زندگی تقدس زندگی، اهمیت ندادن به ارزشهای مادی، نوعدوستی، آرمانگرایی، آگاهی از تراژدی (اینکه درد و مصیبت و مرگ واقعیتهایی از زندگی هستند که به آن روح میبخشند) و سرانجام ثمرات معنوی. از طرفی میدانیم که آلپورت دو نوع دینداری را مشخص کرد: دینداری بیرونی و ظاهری و دینداری درونی و باطنی. خود او بعدها بسیاری از روانشناسان نشان دادند که دینداری باطنی برخلاف دینداری ظاهری و منفعتجویانه، ثمرات و برکات زیادی دارد.
به نظر میرسد این دو جنبه، یعنی معنویت فرامادی که ایمان به خداوند و ارزشهای اخلاقی هسته مرکزی آن است با دینداری درونی ماهیتی یکسان دارد. به موادی از مقیاس جهتگیری دینی آلپورت ـ راس توجه کنید: «اغلب از حضور خدا یا وجود الهی کاملاً آگاه بودهام»، «دعاهایم در تنهایی، به اندازه دعاهایم در مراسم کلیسا دارای معنی و بار عاطفی شخصی است»، «دین در نظر من اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا به پرسشهای بسیاری در مورد معنای زندگی پاسخ میدهد…»
منبع: روزنامه اطلاعات