Search
Close this search box.

روان‌درمانی و معنويت – بخش چهارم و پایانی

golzari v گفتگو با محمود گلزاری: آیا تمام انسان‌های مذهبی و متدین باورمند مثلاً گروه‌های افراطی و بنیادگرا از سلامت روان‌ برخوردارند؟ با بیان نظریه جهت‌گیری دینی آلپورت گفتیم که عده‌ای از دینداران که از دین برای افزایش وجهه‌ی اجتماعی بهره می‌گیرند، نه تنها از نظر روانی سالم نیستند، بلکه بیش از بعضی مردم عادی که به ظاهر عامل به احکام شریعت عمل نمی‌کنند، گرفتار بیماری‌های جسمی، روانی و اخلاقی می‌شوند. فقط جزم‌اندیشان و افراطیون

گفتگوی علی بابايی با محمود گلزاری

golzari

اشاره: با توجه به اهمیت سلامت روانی و نقش معنویت در تداوم آن، گفتگوی زیر صورت گرفته است که اینک بخش پایانی‌اش در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌گیرد:

***

 • آیا اینها همان ویژگی‌ها و باورهای اساسی فرد معنوی در جستجوی امر مقدس نیستند؟ گاهی برخی از مفاهیم می‌تواند به جای تقویت سلامت روان‌ فرد، او را دچار تنش و اضطراب کند؛ برای مثال مفهوم گناه. یک فرد ممکن است چنان دچار پریشانی و ترس از گناه بشود که عملاً به فروپاشیدگی برسد. در چنین مواردی نقش دین در سلامت روان‌ چیست؟

ریچاردز و برگین ویراست دوم کتاب «راهبردهای معنوی در مشاوره و روان‌درمانی» را که انجمن روان‌‌شناسی آمریکا (APA) در سال ۲۰۰۵ منتشر کرده است، با این جملات آغاز می‌کنند: «در پایان قرن بیستم و در سپیده‌دم هزاره سوم میلادی، شاهد علاقه روزافزون مردم به ایمان و معنویت هستیم. بحث‌های مربوط به این حوزه‌ها از محافل دینی بیرون آمده و از راه روزنامه‌ها و مجله‌های معروف و پرشمارگان و همچنین برنامه‌های عمومی رادیوها و تلویزیون‌ها بر سر زبان‌ها افتاده است. هزاران پایگاه اطلاعاتی اینترنتی و شبکه‌های مجازی به صورت‌های گوناگون از دین و معنویت سخن می‌گویند؛ اما این تنها یک روی سکه است. رویدادهای هراس‌انگیز جهانی مانند جنایت‌های تروریست‌های مذهبی، جنگ‌های خشونت‌بار بین فرقه‌ای در همه ادیان، آزار جنسی بعضی از کشیشان به کودکان و نوجوانان جنبه تاریکی را نمایان می‌سازد…»

 این دو روان‌‌شناس برجسته که در معرفی و ترویج مشاوره و روان‌‌درمانی با رویکردهای دینی و معنوی بسیار فعال و موفق هستند، معتقدند روان‌شناسان دین‌باور باید این جنبه‌های منفی دین را بشناسند و در آموزش‌های خود به روان‌‌شناسان جوان یا به مراجعانشان از آنها یاد کنند و دقیق‌تر این که ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری دینداران کژاندیش و بدکردار را به مدد پژوهش‌های علمی به دست آورند. آنها همچنین تأکید می‌کنند که ضروری است روان‌‌درمانگران با بررسی گفته‌ها و نوشته‌های مراجعان خود بدفهمی‌های دینی را که سبب‌ساز شکل‌گیری یا تشدید بیماری‌های روانی هستند، به دست آورند. ضرورت دارد روان‌‌شناسان مسلمان ایرانی نیز این توصیه‌ها را جدی بگیرند و عمل کنند.

 در فرهنگ غرب که ریشه در باورهای مسیحیت دارد، احساس گناه در گروه متدینان بسیار زیاد شده است. چون گناهکاری ذاتی یا گناه جبلی از اصول عقاید اغلب مذاهب و فرقه‌های مسحیت است. این گناه میراث سرشت فرزندان آدم است که دل به وسوسه شیطان سپرد و گناه کرد! به تعبیر «بلانشارد» نوزاد انسانی با داغ این گناه به جهان می‌آید و اگر فیض ربانی دستگیری نکند، نه با غسل تعمید و نه با «هفت آب» یا «صدآتش» هم از لوث این گناه پاک نمی‌شود!

 اسپیلکا در روان‌‌شناسی دین با رویکرد تجربی می‌نویسد: دین همان قدر که می‌تواند التزام اخلاقی را تقویت کند، خوش‌بینی را افزایش دهد و محرک رشد «من» باشد، ممکن است تفکر و رفتار اختلال‌آمیز را هم فعال کند. این نکته بخصوص در ارتباط با دین با گناه پررنگ‌تر مطرح می‌شود. دین را از یک سو موجب تسلط سازنده بر رفتار و از دیگرسو باعث احساس گناه، افسردگی، و ناراحتی دانسته‌اند. نیاز به رفع گناه و کاهش احساس خطاکاری انگیزه نیرومندی است و ممکن است کار فرد را به آسیب شدید روانی بکشاند.
این مسائل بیشتر در سنت مسیحیت ریشه دارد؛ اما اسلام اولاً گناه را ذاتی انسانی نمی‌داند و قرآن به صراحت تأکید می‌کند که هر کس در گرو اعمال خویش است: «هیچ کس متحمل بار گناه دیگری نیست» و ثانیاً راههای توبه از گناهان را به‌روشنی نشان می‌دهد و بر آنها پا می‌فشارد. اسلام نومیدی از رحمت خداوند را بزرگترین گناه به حساب می‌آورد و با سازوکار کفاره … مانع تثبیت احساس گناه ـ هرچند بزرگ باشد ـ در وجود فرد می‌شود…

 یک بار دیگر تأکید می‌کنم روان‌‌شناسان ایرانی نباید مسائل دینی و معنویت و زمینه‌ها و روشهای مشاوره و روان‌درمانی را دربست از روان‌‌شناسی دین و معنویت غرب بگیرند. ما از همکاران خارجی خود نگاه علمی و روشهای آزمایشی را می‌آموزیم؛ ولی با تسلط بر مبانی مکتب خود باید برای مشاوره و روان‌‌درمانی دینی طرحی نو دراندازیم.

 خلاصه آنکه آثار منفی دینداری، یا از بدفهمی‌های دینی است یا جزم‌اندیشی‌ها و تعصب‌ها و یا برخورد ابزاری با دین و به نام و رنگ آن در پی هوای نفس و منفعت شخصی بودن که باید همه اینها را به‌خوبی شناخت و از دینداری مخلصانه تفکیک کرد.

 • روان‌درمانگر چگونه می‌تواند بُعد معنوی را در چهارچوب رابطه درمانی بگنجاند؟

 اول آنکه خود باید باورهای معنوی و دینی روشن و نیرومندی داشته باشد، این باور ریشه درختی است که میوه‌های شیرین و آبدار آن صفات نیکوی اخلاقی است. خوشرویی، مسئولیت‌پذیر بودن، دلسوزی برای مراجعان همراه؛ حفظ اقتدار علمی، همدردی با آنها در زمانی که از مشکلات خود می‌گویند همه اینها ابعاد معنویت هستند. اما مهمتر از اینها، ایمان و توجه به خداوند و درخواست توفیق از او که به علمش روشنگری بدهد و در کلامش اثرگذاری.

 آراسته بودن به این صفات و رفتارهای پسندیده، هم مراجع دین‌مدار را جذب می‌کند و هم مراجعی را که تعلق خاطری به دین ندارند. اما فراتر و مستقیم‌تر از اینها زمانی است که خود مراجع نیز زمینه دینی دارد و یا از گفته‌هایش برمی‌آید که می‌خواهد راهنمایی‌های علمی را با جهت‌گیری دینی باورپذیر سازد. در چنین حالتی اگر مشاور و درمانگر مسلط به مباحث دینی باشد از آنها استفاده می‌کند و راهنمایی‌های دقیق و علمی خود را به سوی تحلیل‌های دینی و معنوی جهت می‌دهد. متأسفانه تحت تأثیر برداشت‌های روان‌‌شناسی انسان‌مدار و مخالفت‌هایی که جامعه روان‌‌شناسان غرب با دین داشته‌اند، روان‌‌شناس ایرانی هم نادانسته و متعصبانه بر طبل مخالفت‌خوانی و انکار دین می‌کوبد! غافل از آنکه بیشتر مراجعان آن هم مردم این سرزمین که قرنها قبل از ظهور اسلام هم فرهنگ دینی نجیبانه‌‌ای داشته‌اند و به باور ما، با فطرت توحیدی به دنیا آمده‌اند و در عمق وجودشان حق‌طلب و خداجو هستند، از انکار و عناد با دین خرسند نخواهند بود، هرچند به اقتضای حضور در مرکز مشاوره و نزد یک متخصص روان‌‌شناس بودن، سخن می‌گویند.

• آیا روان‌درمانگران برای پرداختن به مسائل معنوی نیاز به آموزش دارند؟

صددرصد. چگونه است که برای اجرای یک مداخله ده‌جلسه‌ای، روان‌‌شناسان در کارگاه‌های آموزش شرکت می‌کنند، اما نمی‌خواهند برای به کار بردن مداخله‌های دینی و حضور آموزش ببیند؟ کنت پارگامنت، ویلیام وست، ریچاردز و برگین در کتابهای خود که نامشان را بردیم قواعد و برنامه‌های آموزشی حوزه دین و معنویت را بیان کرده‌اند. پاراگامنت در جدولی نُه برنامه روان‌درمانی نظام‌مند معنوی را که با مراجعان مشکل‌دار صورت گرفته، فهرست کرده است. برای نمونه: از گناه به سمت پرهیزگاری (چهار جلسه گروهی)، درمان خود طرح‌واره معنوی (۸ هفته مداخله گروهی)، فرافکنی راه (۸ جلسه مداخله). ریچاردز و برگین در کتاب راهبردهای معنوی در مشاوره و روان‌درمانی برنامه‌های آموزشی روان‌درمانگران را آورده‌اند و علاوه بر آن در کتاب دیگری شرح کار با مراجعان را بر پای آموزش‌های کتاب اصلی، با دقت ثبت کرده‌اند.

• ما در کجای این راه دراز و پر فراز و نشیب هستیم؟ چه تفاوتی بین وظایف و عملکرد روان‌درمانگران معنوی با روحانیان ادیان وجود دارد؟ به عبارت دیگر فرد چگونه درمی‌یابد که باید به کدام یک رجوع کند؟

روان‌درمانی و مشاوره کاری تخصصی و مبتنی بر مبانی علمی است. فردی پیش ما می‌آید و از اینکه آستانه تحملش پایین است و زود عصبانی می‌شود، شکایت می‌کند. ساده‌ترین و بی‌اثرترین کار این است که بگوییم عصبانیت بد است، هم به جسم شما آسیب می‌رساند، هم اطرافیان را از شما فراری می‌دهد و هم قطب‌نمای عقل را از کار می‌اندازد. در هنگام خشم، چهره خود را در آینه بنگرید، ببینید شباهت با درندگان پیدا کرده‌اید! و نگاه کنید که چگونه به خودتان، به اشیای دور و برتان و خدای ناکرده به اطرافیانتان آسیب‌های شدید و گاه مرگ‌آور زده‌اید. یا سخنان تند و زشتی به زبان آورده‌اید که بذر کینه را در دل‌ها انداخته و عزت و آبرویتان را زیر سؤال برده است. کدام بخش از این اندرزها را فرد خشمگین نمی‌داند؟ او بیش از مشاور، در عمل این پیامدها را دیده که برای درمان نزد درمانگر آمده است. سخنان مشاور که تمام می‌شود، نتیجه می‌گیرد: سعی کنید دیگر عصبانی نشوید و اگر بخواهد راهنمایی عملی هم بکند، می‌گوید محیط را ترک کنید و با قدم زدن آرامش خود را به دست آورید.
ما به اینها نصیحت می‌گوییم، یعنی خیرخواهی؛ اما راهگشایی نیست. روان‌‌شناسی علم شناخت انگیزه‌های رفتار است. خشم چیست؟ خوانده‌ایم یک هیجان است… هیجان‌ها چگونه شکل می‌گیرند و عمل می‌کنند؟ شاید لازم باشد حدود ۲۰۰۰ صفحه بخوانیم و درس بگیریم تا به هیجان‌ها از جمله خشم، علم پیدا کنیم آیا خشم زیاد این فرد، عامل جسمانی (غدد درون‌ریز، …) دارد؟ آیا افکار منفی و اسنادهای نادرست آن را پدید آورده است؟ اسنادهای نادرست یعنی چه؟، آیا محصول یادگیری است؟ آیا راهی است آگاهانه برای رسیدن به مقصود خود؟ آیا اعتماد به نفس پایین زمینه‌ساز آن است؟ محرک‌های خارجی چه؟

یک دانشجوی روان‌‌شناسی در طول تحصیل این مطالب را درس می‌گیرد، مطالعه می‌کند به کار می‌گیرد، امتحان می‌دهد و بر آنها مسلط می‌شود، اگر آگاهی‌های دینی داشته باشد آیات و روایات و آموزه‌های دینی را به مدد دانش‌هایی که کسب کرده است، تبیین می‌کند. این التقاط نیست، استفاده از اصول متقن علمی برای فهم نکات دینی است اگر علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «الغیبه جهدُ العاجز: غیبت کردن تلاش انسان ناتوان است»، می‌خواهند بگویند انگیزه و زمینه روانی غیبت کردن، ناتوانی فرد است؛ ناتوانی در ابراز وجود و ناتوانی در کسب موفقیت‌ها و موفقیت‌های اجتماعی. تا این ضعف‌ها از بین نرود، ریشه غیبت‌ کردن نمی‌خشکد. بعضی‌ها با ژست غرب‌ستیزی فکر می‌کنند باید روان‌‌شناسی را رد کرد. به فرموده آیت‌الله جوادی آملی حقایق علمی را نمی‌توان به دینی و سکولار تقسیم کرد. اگر یک نفر کارشناس دین مجهز به مبانی و روش‌های علمی روان‌‌شناسی باشد، می‌تواند در کنار استفاده از تعالیم مذهبی، از تعالیم روان‌‌شناسی مدد بگیرد و مشکل او را حل کند، وگرنه تلاش بدون آگاهی‌های علمی اگر به فرموده پیامبر اکرم(ص) به افساد کشیده نشود، تأثیری ندارد یا در حد همان جلسه می‌ماند… وقتی من مذهبی نتوانم برای رفع مشکل اقدامی بکنم، به یاد آوری عذاب‌های الهی می پردازم. مشکل که حل نمی‌شود بماند احساس گناه و اضطراب و وسواس فکری را در طرف مقابل ایجاد یا تشدید می‌کنم. خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌ای از فضلای جوان حوزه، تحصیلات خود را در رشته روان‌‌شناسی تا مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری ادامه داده‌اند و اینک در مراکز مشاوره حضوری فعال و مؤثر دارند.

• روان‌‌شناسان غیرمذهبی در بحث سلامت روان‌ چه مؤلفه‌هایی را پیشنهاد می‌کنند؟

همه آنچه در پاسخ به سؤال‌های آغازین گفتیم، رویکرد روان‌‌شناسان غیرمذهبی است؛ یعنی در هیچ کدام، مؤلفه دینی و معنوی را نمی‌بینیم. البته می‌دانید هر مطلبی که به ظاهر مستند به دین نباشد، الزاماً مخالف با دین نیست.

• آیا تمام انسان‌های مذهبی و متدین و باورمند، از سلامت روان‌ برخوردارند؟ به نظر می‌رسد این امر درباره گروه‌های افراطی و بنیادگرا صادق نیست؟

با بیان نظریه جهت‌گیری دینی آلپورت گفتیم که عده‌ای از دینداران که از دین برای افزایش وجهه‌ی اجتماعی بهره می‌گیرند، نه تنها از نظر روانی سالم نیستند، بلکه بیش از بعضی مردم عادی که به ظاهر عامل به احکام شریعت عمل نمی‌کنند، گرفتار بیماری‌های جسمی، روانی و اخلاقی می‌شوند. فقط جزم‌اندیشان و افراطیون خشن نیستند که حلاوت آرامش در کام وجودشان نمی‌ریزد، بلکه به قول حافظ زاهدان خشک ریایی، کسانی که اهل سالوس و تزویرند، نیز هرچند در حفظ ظواهر شرع می‌کوشند، اما از سلامت روان‌ زیادی برخوردار نیستند. قرآن در سوره یونس می‌فرماید: «الا انّ اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون» کسانی که ایمان و تقوای مستمر (کانوا یتقون) و خویشتنداری مداوم دارند، دچار نگرانی، اضطراب، غمگینی و افسردگی نمی‌شوند. یا در سوره انعام می‌فرماید: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون»: مؤمنانی که ایمان خود را با بیدادگری و هیچ نوع رفتار قانون‌شکنانه نپوشانده‌اند، فقط آنان امنیت و آسودگی دارند. می‌بینیم سلامت روان‌ مؤمنان مشروط به شروطی است که ایمان داشتن یکی از آنهاست و نه همه آن!

منبع: روزنامه اطلاعات