Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح جمعه ۹۵/۱۱/۱ – خانم‌ها (نکاتی دربارهٔ معانی خلیفه الهی)

Hhdnat majzoobaalishah31بسم الله الرحمن الرحیم

وعده‌ی خداوند هرگز خطا ندارد. مثلی است مشهور می‌گویند که: وعده دیر و زود دارد ولی ندید و نبود ندارد. یعنی وعده‌ی خداوند که آمده حتماً ایجاد می‌شود؛ منتهی چه دیر باشد چه زود، ممکن است آدم در موردش بحث کند که آیا کِی است؟ دیر یا زود است؟ ولی اصلش ایرادی ندارد. یکی از وعده‌های خداوند این است که همه‌چیز به بشر یاد داده. برای اینکه خودِ خداوند قبلاً گفته است که: انی جاعلٌ فی الارض خلیفه. لغتِ “خلیفه” به کار برده. خلیفه یعنی جانشین، یعنی همان صندلی‌ای که سلطان می‌نشیند، مدتی از آن به ولیعهدش می‌دهند. در زندگی‌های عادی دیدید هر پادشاهی هر چیزی آن وقت‌هایی که پادشاهی به آن صورت بوده، به جانشینش می‌دهد، کسی که ولیعهدش بوده جانشینش می‌شود. این جانشین را خلیفه می‌گویند. حالا وقتی خداوند می‌گوید: من خودم می‌خواهم در روی زمین خلیفه‌ای برقرار کنم؛ «انی جاعل فی الارض خلیفه». نمی‌گوید «انی خالقٌ فی الارض خلیفه». خالق غیر از جاعل است. خالقِ یک مقامی یا یک شخصی یعنی آن شخص اصلاً به وجود می‌آورد، غیر از این است. با تمام خصوصیاتی که خودش دارد آن را  مثلاً به وجود می‌آورد، تا هر مدتی که خودش مصلحت دانست. این در زندگی خلیفه هست. مثل تمامِ فرض کنید امرای ارتش، خلیفه‌ی آن فرمانده‌ی کل هستند، یعنی جانشین او. در اصل از همان اول که به دنیا می‌آید این خلیفه نیست. خداوند نگفت «انی جاعل فی الارض» یعنی من برقرار خواهم کرد. نه اینکه “خالق خواهم کرد” یعنی یکی را از همان اول این سَِمت بهش دادم. برای اینکه این هم ثابت بشود چندین مورد هست، حتی در ائمه‌ی ما است. مثلا حضرت صادق (ع) پسر بزرگشان اسماعیل- اسماعیل از طرف خودِ حضرت صادق مقاماتی داشت، شهرستانی جایی برای کمک مردم می‌رفت- البته بعد هست که اخبار و احادیثی باز هست که اسماعیل بعداً برگشت از پدرش، اسماعیل فرزند حضرت صادق بود، یعنی بد شد. چه بد شد، چه خوب شد خداوند او را گرفت یعنی جانش را گرفت و اسماعیل در زمان خود حضرت جعفر صادق از دنیا رفت. این هست که حضرت جعفر صادق، امام موسی کاظم فرزند دیگرشان را به جانشینی تعیین کردند. یا حضرت امام محمد تقی چند نفر از فرزندانش سید محمد را- که خیلی کم مشهور است در نزد شیعیان- سید محمد را به جانشینی تعیین کرد. ولی حضرت سید محمد در زمان حیاتِ پدر مرحوم شدند و این است که مثل حضرت صادق. این است که «انی جاعل» فرمود، یعنی من خودم یکی را این صفت را بهش می‌دهم، صفتِ جانشینی را بهش می‌دهم و بعد خودبه‌خود از بین می‌رود. البته این ایراد را خودِ اسماعیلی‌ها گرفتند، بعد از حضرت اسماعیل و حضرت صادق که باید اسماعیل امام باشد، اسماعیلی که نبود، امام موسی کاظم را تعیین کردند و عده‌ای از شیعیان قبول نکردند، گفتند: حضرت امام صادق حق ندارد یکی دیگر را تعیین کند. این خب چیز بود، حضرت صادق که اسماعیل را تعیین کردند خودشان فرمودند: حالا که اسماعیل نیست این یکی؛ امام موسی کاظم. که این ایراد فقط در مورد پیش آمد ولی اقلاً این نشان داد که جعل مقامِ خلافت جانشین پیغمبر با خودش هست، خودش تعیین می‌کند، منتهی تا زمان حیات اوست. اختیار از دست امام صادق خارج نمی‌شود. کماکان اختیار در دست آن حضرت است. این است که خودِ این مسأله موجب اختلافات زیادی شد حتی در شیعه، در خودِ شیعه هم اختلافات زیادی هست. اسماعیلی‌ها- اسماعیلیه یک گروهی هستند که عده‌ی زیادی شیعه هستند، منتهی آنها از ائمه‌ی ما که ۱۲ نفر هستند ۶ امام را قبول دارند. بعد می‌گویند که: نه، حضرت صادق نباید کسی دیگر را تعیین می کرد، بایستی همان نحوه بود. البته منظور این است حالا اختلاف سرِ خلیفةالهی، این اختلاف را چه جوری می‌شود حل کرد؟ کسی دستش به امام سابق نمی‌رسد، آن که که رفته، این امام جدید هم که… چه جوری می‌شود حل کرد در حالی که امری است مربوط به کسی که رفته. او هم که در دسترس نیست… ولی به هر جهت رشته‌ی ۱۲ امامی که فقط همین سلسله، همین رشته‌ی شیعه‌ی خودمان باشد موفق شد و تقریباً در دنیا شناخته شد. آنهایی که شیعه ماندند ۱۲ امامی شدند، بیشتر ۱۲ امامی‌اند. البته یک بار اختلافی پیدا شد. یک بار بعد از حضرت صادق، امام محمد تقی که سید محمد را تعیین کردند و ایشان مرحوم شد. من زیارت قبر سید محمد رفتم. شیعه البته به غزه می‌رود به زیارتِ سید محمد، ولی به زیارتِ اسماعیلِ امام نمی‌رود، و حال آنکه اینها همه… به هر جهت ما وقتی که مردم نیتشان خالص باشد و به اندازه‌ای که امکانِ خودشان هست تحقیق کنند هر تصمیمی که گرفتند معتبر است و شیعه حساب می‌شوند. ان‌شاءالله ما را خدا قبول کند، و همین نماز شکسته‌بسته‌ای که می‌خوانیم به عنوان نماز قبول کند.