نقدی بر نظریهٔ نزول دو گانه
علی شفیعی
نظریهی «نزول دوگانه وحی» نظریه است که اولین بار توسط شیخ صدوق وارد گفتمان شیعی شد که گمان نگارنده بر آن است که بر پیشفرض حداکثری دیدن نگاه رازآمیز به دین و وحی استوار است.
وحی بهعنوان یکی از مهمترین سرفصلهای دین که بنیان و بنیاد دین نیز بر آن استوار است در همه ادیان الهى اولاً: داراى تقدس و جايگاه ويژهاى بوده و ثانیاً: از دلمشغولیهای جدی و مداوم متدینان و مؤمنان بوده است.
در ديرينهشناسى مباحث و نظریههای مرتبط با نزول وحى ما با پيشینهاى كهن و پرسخن مواجه هستيم؛ پيشينهاى كه قدمتش بسان قدمت حيات انسان است. تمدن اسلام هم كه با ظهور اين واقعه شگرف و ژرف متولد شد از همان آغازين تولدش در متن خود عنايت و توجّه ویژهای به اين واقعه داشت. اين توجه فراوان به همراه ماهيت رمزآلود و رازآميز اين واقعه عالمان و انديشمندان جهان اسلام را به نظريهپردازىهاى متفاوت و مختلفى كشانيده كه پارهاى از آراء ايشان بسيار قابل تأمل و خواندنى است. مباحث و نظريات ارائهشده مربوط به لفظى بودن يا نفسى بودن وحى؟ قديم بودن يا حادث بودن؟ كيفيت و چگونهگى دريافت وحى (با توجه به دوگونگى وجود انسان و فرشته)؟ حالات پيامبر در هنگام دريافت وحى؟ و… از جمله اين مباحثند.
در این میان البته نمیتوان از یک واقعیت غفلت کرد و آن هم رویکرد رازآمیز به دین و مقولات دین توسط برخی عالمان و متدینان است.
در مواجهه با ادیان همیشه دو رویکرد کاملاً متفاوت وجود داشته است. رویکرد راززدایی حداکثری از دین و مقولات دینی و تلاش برای هر چه فهمیدنیتر کردن و انسانیتر کردن آن و رویکرد حداکثری کردن نگاه رازآمیز به دین و مقولات دینی و هر چه دستنایافتنیتر کردن و آسمانی کردن آن.
نظریه «نزول دوگانه وحی» نظریه است که اولین بار توسط شیخ صدوق وارد گفتمان شیعی شد که گمان نگارنده بر آن است که بر پیشفرض حداکثری دیدن نگاه رازآمیز به دین و وحی استوار است.
شیخ مفید با اشاره به پیشینه ورود این بحث در اندیشه شیعه مینویسد: الذى ذهب اليه أبوجعفر فى هذا الباب أصله حديث واحد لايوجب علماً و لاعملاً(تصحيح الاعتقادات، شيخ مفيد، ص ۱۲۲.) یعنی نزول دوگانه که توسط شیخ صدوق ابداع میشود و وارد اندیشههای شیعی میشود ریشه در تنها یک حدیث دارد که نه موجب علم میشود و نه توجیهکننده عمل است. سيد مرتضى دیگر فقیه و اصولی شیعی نیز در پاسخ به سؤالى راجع به نظريه نزول دوگانه از همین منطق شیخ مفید بهره گرفته و میگوید: والذى ذهب إليه أبوجعفر ابن بابويه من القطع على أنه انزل جملة واحدة… معتمداً فى ذلك على الأخبار المروية التى رواها فتلك اخبار آحاد لاتوجب علماً و لاتقتضى قطعاً.( شریف مرتضى، رسائل المرتضى، ج ۱، ص ۴۰۳)
البته تفاوت مبنایی این بزرگان در تعامل با متون روایی و گزینش مبنای اعتماد بر اخبار آحاد یا نپذیرفتن آن در این رویکردهای دوگانه بیتأثیر نبوده است ولی روشن است که این تمام دلیل نیست، بلکه همان گونه که اشاره شد رویکرد حداکثری کردن نگاه رازآمیز به وحی و هرچه بیشتر رازآلوده دیدن آن یکی از پارادایمهای مهم در شکلگیری این نظریههاست که البته با نگاه نقلمحور و نصگرایی که در مبانی بزرگانی مثل شیخ صدوق کاملاً همسو و همنواست.
پرداختن به علل و عوامل شکلگیری رویکرد رازآمیز دیدن وحی یکی از بحثهای مهم است که نیازمند گفتوگوهای بسیار است ولی به اجمال میتوان از پیشفرضهای معتقدان به رویکرد از یک سو و ماهیت وحی و محدودیت درک و دریافت انسانی از سوی دیگر که هر یک لایههای زیرین فراوانی از علل را شکل میدهند یاد کرد.
نظریه نزول دوگانه که معتقد است وحی دو صورت دفعی و تدریجی دارد علاوه بر آنچه در سخن شیخ مفید و سید مرتضی آمد بر برخی برداشتهای از آیات قرآن و استحسانات عقلی نیز استوار است که ناقدان این نظریه استناد به آن آیات و استحسانات عقلی را همانند استناد به اخبار آحاد ناتمام میدانند.
استناد به تفاوتهای واژگانی همچون« نزول» و «انزال» و آیاتی همچون «انا انزلناه فی لیله القدر» و برخی دیگر از این گونه امور ریشه در پیشفرض غیرمنقحیهایی دارد که این معتقدان را به نظریه دوگانه نزول میرساند.
نزول دوگانه که در عصری یک نظریه حاشیهای بود در درازمدت و با توجه به فاصلهگیری بیشتر از دوران حضور معصوم از یک سو و تلاش در رازآلوده کردن دین و مقولاتی همانند وحی از سوی دیگر؛ تغییر جایگاه داده به گونهای که تبدیل به یک نظریه اصلی میشود و از حاشیه به متن میآید.
نزول دوگانه همان گونه که برخی به درستی یک رویکرد اسطورهای [۱] دانستهاند که قابل توجیه نیست لوازمی همچون تفکیک بین آسمانی بودن معانی و زمینی بودن الفاظ را به همراه دارد که بعید است مورد رضایت مدافعان این رویکرد باشد.
این رویکرد اولاً: همان گونه که در نقد شیخ مفید آمده: و نزول القرآن على الاسباب الحادثة حالاً فحالاً يدل على خلاف ما تضمنه الحديث؛ با واقعیتهای تاریخی نزول قرآن سازگاری ندارد؛ و ثانیاً: و بازائها اخبار كثيرة أشهر منها و أكثر، تقتضى أنه أُنزل متفرقاً، و ان بعضه نزل بمكة و بعضه بالمدينة و لهذا نسب بعض القرآن الى إنه مكى و بعضه مدنى، و…( شريف مرتضى ؛رسائل المرتضى، ج ۱، ص ۴۰۳) با روایات دیگر و دانش تاریخ نزول قرآن که در آن دانش سخن از این که برخی از سورهها و آیات مکی و برخی دیگر مدنی هستند آمده همخوانی ندارد. ثالثاً: ثمرهای بر نزول اولیه که همان نزول دفعی است برای مسلمانان به همراه ندارد و لذا توجیهی برای تلاش در فهم آن و اعتقاد به آن نیز نمیتوان ارائه داد.
ارجاعات:
[۱] مرحوم صادقی تهرانی با اسطوره خواندن این نظریه میگویند: و هذه اسطورة لايقبلها العقل و الدين و لاآى القرآن المبين… صادقى تهرانى، الفرقان، ج ۳۰، ص ۳۷۴.
منبع: دینآنلاین