Search
Close this search box.

طرح معنویت جهانی و جلال‌الدین محمد بلخی

سید حبیب نبوی ـ پژوهشگر

mqdefaultاخیراً رسانه‌های خبری و فرهنگی، با نوعی توجه و اقبال و ادبار از ناحیه اصناف فرهنگ و ادبی و عرفانی و ملی و نژادی جامعه، به قرار صنعت فیلم یا سریال، از سوی سازمان مطرح و مشهور دنیای فیلم و تصویر و سینما در جهان امروز(هالیوود) در ترجمه احوال یکی از نام‌آورترین اعجوبه‌های عالم اندیشه و ذوق و مردم‌شناسی و اصلاح ساحت اعتقاد و ایمان، جلال‌الدین بلخی، ملفب به مولانا که در جهان مغرب و دنیای رسانه فرهنگی جهان، او را به «رومی» می‌شناسند؛ مواجه شده‌اند. این خبر ضمن خوشایندی به دلایل عدیده، برخی دغدغه‌ها را در خاطر ارباب تفحص در زمینه مولوی از یک سوی و در ضمیر دغدغه‌مندان فرهنگ بشری کلان از سوی دیگر باعث گردیده است. گویا دلواپسی، سهم عمده این مردم و این دیار است که گاهی به تفنن و تصنع و گاهی به وجدان و تنبه، در خاطر متولیان یا دردمندان واقعی این بوم جاری است.

 خرسندی و اقبال از آن جهت که سهم جهانی هماوردی ایرانیان در دنیای کنونی به دلایل بسیار، قابل قبول و رضایت‌بخش نیست، و نیز مولوی، فراتر از یک شخصیت بومی، یک رهنمون جهانی و پیام‌دار صلح بشریت، بویژه در شرایط بحرانی جهان اعتقادات کنونی است و به نوعی هم به لحاظ سوء مواجهه یا سستی ارتباط تصویری و سینمایی با شخصیت ممتاز و متعالی و معلم و آموزگار وجدانی مولوی، در رسانه سریال و فیلم، در رسانه‌های سینمایی کشور ایران است که این امر، از مولوی، به نوعی‌، اعتبار و نقش‌زدایی کرده، به حیثی که او را با هنرپیشه‌های متعارف عرصه سریال‌ها و میزان توانایی در سمپات شدن ایشان در نقش شخصیتی که برای سریال و فیلم در ایران می‌شناسند، این ضعف سمپاتیک در ایفای نقش مولوی (رومی‌) یا به این سبب است که او برای دنیای سینما و هنر تصویری شناخته‌شده نیست و یا ظرفیت سینما و سریال در ایران به دلایل گوناگون‌، این هیکل فخیم و ضخیم را گنجا نیست. به تعبیر خود مولوی‌:

 مرغ خانه اشتری را بی خرد                            رسم مهمانان به خانه می‌برد

 چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد                   خانه ویران گشت و سقفش اوفتاد

 البته اشکال فوق‌، پیشاپیش و پیش‌داورانه، بر هالیوود هم وارد هست. به نظر می‌رسد که حداقل در ارتباط با یک شخصیت شرقی مسلمان ایرانی‌، همین قید و حدود و مضیقه به دلایل عدیده، برای هالیوود هم چه بسا بیشتر از ایران مطرح باشد. در ایران، بر این قبضه و تنگنا افزون کنید انواع نامأنوسی دنیای مدرسه حاکم در این بوم را با مولوی و مخالفت مدرسی برخی یا قاطبه مدرسیان مؤثر در روند امور کشور، با ایشان که خود حدیث مفصل و قابل مناقشه‌ای است که شرحش مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

 این خبر با لحاظ شرایطی، مبارک اتفاقی را در شرایط کنونی جهان بر عهده دارد، اما بدون لحاظ آن شرایط، خرج کردن یکی از امکان‌های بزرگ نجات بشری از بحران معنویت، خسارت جبران‌ناپذیری برای همه عالم خواهد بود. شایسته آن است که هالیوود در این مهم از صرفه سازمانی خود پا فراتر نهاده و بر نقش شایسته و مشکل‌گشا و حلال مولانا در جهان معنویت کنونی، رجحان بخشیده و کار تاریخی و نقطه عطف دنیای سینما را در نجات بشریت از بحران اعتقادی کنونی را منظور کند. مباد این منبع بسیار گران و این گنج بی‌پایان، در بازار سقط فروشان، به معامله و در عرصه مناقشات سطحی ارزان‌گرایان، به مجامله درآید.

 اجمال و اختصار، در معنی مولوی و آنچه از او باقی مانده است از خسارات جهانی و بهره صحیح و شایان از این منبع، صرفه بشری و همگانی خواهد بود .آغاز توجه به منویات مولوی ر رومی ر همین ایجاد یک رابطه صمیمی و عاری از اغراض ملی و بومی و جهان اولی و جهان سومی و مذهبی و نژادی می‌تواند باشد که سینماگران هالیود، با نهایت تحقیق و در عین اخلاص، با مولوی‌شناسان غالبا بی نام و نشان اما حقیقی و دارای اهلیت بنشینند و صمیمانه و دور از هیاهو تفحص نموده و راز صلح مولوی را که جهان را با خویشتن در مقام صلح و سازش و خویشاوندی می‌بیند، جستجو نمایند، چنان که خود او گفته است:

من  که  صلحم دائماً با این پدر

 این جهان چون جنتستم در نظر

 جهان به مثابه بهشت برین در سایه‌سار صلح جهانی که بنیان آن را مولوی با ساده‌ترین شگرد دریافته است را از اهل نظر که غالباً در خلوت و کنج و انزوا به سر می‌برند، جویا باشند و راه تحقیق و به قوام آوردن را وسعت و اکتناه ببخشند. امروزه، دنیا یک رابطه قهری و ضروری بی‌مرز و همه‌شمولی را در بسیاری از موضوعات، تجربه می‌کند که نمی‌توان برای این ارتباط ناگزیر، مانعی ایجاد کرد. وقتی یک امر مهم موفق، به تجربه در آمد و ارزش و اعتبار آن آزموده شد، دیگر نمی‌توان آن تجربه را انکار نموده یا از میان برد، بلکه این تجربه ارجمند، بر ارباب تجربه، این راه را می‌گشاید که می‌توان در همه یا اکثر موضوعات بشری، راه ارتباط و انحاد و همسویی و مؤانست را پیشه ساخت. به قول مولوی:

 چون ز جو جست از گَله یک گوسفند

 پس   پیاپی  جمله  زان  سو  برجهند

 یک تجربه موفق و مفید، وجدان‌ها را بر می‌انگیزد که جمله از روش آن بهره جویند. اکنون بالغ بر قرنی از این تجربه سپری شده تا هر ضمیر سالمی، در آزمون جهانی شدن به نوعی اشتراک ورزیده و با جهان همسو و آشنای طبع و وجدان، سر مؤانست گیرند. این مرزستیزی اکنون یک جریان ناگزیر و اجتناب‌ناپذیری شده است. وجوه همگون و همگرای بشر در جهان، همدیگر را کشف و شناسایی نموده، می‌رود که بر دغدغه مخالفان جهانی شدن با هر دلیل موجه یا غیر موجهی، چیره و فائق گردد. در این جریان مقهور و ناگزیر‌، دو امر قابل توجه و بر‌رسی است:

 ۱- این که در جریان جهانی شدن، سهمی و نظارت و تدبیری از نوع موافق و رهنمون، برای خود در نظر بگیریم و خردمندانه و پیرانه، در این جریان تجارب موافق و پرسابقه اجداد و اسلاف خویشتن را در این راستا، گسیل و همراه کنیم تا ارج و اعتبار و فرهنگ پر ارج پیشینیان را در این جریان دخیل و همسو و پیوند سازیم که در این صورت، جهانی شدن، با انبوه تجارب انسان‌گرای اخلاق‌محور و حکمت‌آمیز و معنویت‌بنیان، همراه گردیده که این امر موجب سعادت بنیادین و اساسی جهان بی‌مرز خواهد بود.

 ۲- این که بر شیپور مخالفت بدمیم تا زمانی که سیل پر هیبت بی‌مرزی، بالا آمده، دهانه شیپورمان را پر نموده، چندان که جهانی شدن از سهم پر ارج تجارب گرانسنگ گذشتگان، اعم از رهبران بزرگ ادیان و رجال اصلاح‌طلب‌، کم سهم گردیده و نتیجةً این جهانی شدن در عین تحقق، علیرغم همه فراوانی و امکانات، به دلیل فقدان اساس معنوی مجرب در سابقه حیات اسلاف، جهانی افسرده و بی‌رمق و قانون‌مند اما بی‌ذوق و التفات و نهایتاً مغبون و درمانده و بی‌شگفت و اعجاب گردد. بنا بر موارد فوق و به بهانه این که هالیود به عنوان یک بنیاد مطرح و شناخته شده در جهان که به نوعی توانسته قلمرو نقش سینما و تصویر و هنر نمایشی را در جهان با شهرت و همه‌گیری، در میان آورده و طبایع و اقبال جهانی را بر انگیزد؛ اما این نقش جهانی اکنون در سینما، اعجاب و شگفتی‌های مصنوعی و متکلفانه و بزک‌شده را که از ساختگی بودن در اذهان جهانیان تداعی می‌کند، به کار می‌آورد که در عمق ضمیر بینندگان، یک بی‌اساسی و تصنعی و ساختگی بودن را پیوسته در ضمن و اساس خود دارد.

 چه زمان ارجمند و مبارکی است که از عناوین معنوی جهان‌شمول وجدانی که مذاهب و ادیان و آئین‌ها و انواع تجارب معنوی بشری را در بلاغت و ملاحظه وسیع خود منظور داشته و وحدانیت و هم بنیانی آن را با مقبول‌ترین شگرد و فرهنگ به تقریر آورده، در سرلوحه کار سینمایی هالیوود قرار گیرد تا از کمترین جلوه‌های مصنوعی استفاده نموده و بیشترین تجارب پرمایه شگفت‌انگیز پایدار بزرگان اعجاب معنوی را که بعضاً آن را در قالب عامیانه‌اش صورت اعجاز بخشیده‌اند؛ به کار آورده و در این زمینه به طور جدی و قابل اهتمام و توجه، ساعی باشند. این مهم، موجب جدیت و صحت و راستی اعجاب‌های سینما در اذهان بشری خواهد بود که در عین حال، این شگفتی‌ها پایدار و مایه شور و نشاط پایدار و مطمئن و وجدانی و مغهوم و مقبول بشری خواهد بود.
اخیراً شنیده می‌شود که این سازمان سینمایی معروف و مورد توجه جهان، در اندیشه و تدارک مقدمات و مقومات سریال یا فیلم در مورد مولوی(رومی) است. نمی‌دانم از این سوژه پرمعنا و حائز اهمیت، کدام جنبه و چه مقصودی، نظر هالیوود را به خود معطوف و متوجه ساخته است؟ از آنجایی که مولوی ابعاد مختلف انسان را از جنبه وجدان یا وجه بشری و نقش فرا آیینی صرفاً به حیث انسان بودن با طبیعت انسانی، با لحاظ اختلافات اقلیمی و فرهنگی همچنین، اسرار ژرف و اعماق فطری و معنوی او را در نهایت صلاحیت و اطمینان به عنوان یک امر مهم و متعلق و مورد ابتلای ضیر خویشتن، شاعرانه و شوریده و با ذوق سرشار به تصویر کشیده است، شایسته است که در خرج و ارائه این کوشش عارفانه جهان‌شمول، وسواس و دقت و ملاحظه کافی را به کار آورده، به ابعاد مختلف و متنوع این سرچشمه اعجاب و رهنمونی انسان که در حوصله ژرف و شامل و بشری داستان و سناریو و تابلوهای بدیع بازآفرینی شده تا از این توجه و تنبه، اسلاف گران میراث خود را مورد التفات و توجه قرار دهد و از سرمایه‌های محتشم ایشان بی‌نصیب و حصه نماند؛ عنایت و التفات معمول گردد. چنان که خود ملای رومی در مثنوی شریف و جهانی خود به آن اشارت کرده است:

هین بگو که ناطقه جو می‌کند                            تا به قرنی بعد ما آبی رسد

 گرچه هر قرنی سخن آری بود                          لیک گفت سالفان یاری بود

 نه که هم توریت و انجیل و زبور                   شد گواه صدق قرآن ای شکور

 هر عصری، متناسب با مقتضیات و شرط‌ها و امکان‌هایش، سخن تازه‌ای دارد اما گفتار و کردار و پندار پیشینیان، این جریان حدیث و بدیع را یاری می‌رساند. همچنان که تورات و انجیل، یاری‌رسان قرآن گردیده است. به تعبیر هرمنوتیک، تورات و انجیل، در نقش روزآمدی و بالغ خویشتن، مورد قرائت روزگاری و مردمی و اقلیمی شده است که حاصل و مغز این خوانش و فرایند این قرائت، قرآن نامیده شده است که این قرائت بالغ و دراک و مقتضی، توسط پیامبری از صاحب پیغامان و ارباب قرائت و استنباط، که در معرض متون، به خوانش خود و روزگار و خلق و مقتضیات، توفیق یافته است؛ قران، یعنی جنس و محض و وجدان خوانش نام گرفته است، و این بهترین نوع خوانش می‌تواند باشد که در آینه تجارب اسلاف، حال کنونی اخلاف را باز خوانند! چنان که مولوی (رومی) گفته است:

کرده‌ای تأویل حرف بکر را                         خویش را تأویل کن نی ذکر را

 یعنی به جای خواندن متن، خود را در معرض متن قرار بده و حال خود را در آینه متن و حرف بکر و وحی و الهام و هرچه که هست، باز بخوان. مولوی، در یک تجربه جهانی یا بشری، توانسته است حال واحد و یگانه انسان‌ها را به طور جاری و سیال و پرتنوع، به تصویر کشد. در این راستا، توفیقی رفیق و همراه، به ارباب هنر و مهارت و تصویر و سینما و ابتکار، در جهان بخشیده است که این بار در مناسب‌ترین و پرامکان‌ترین و ضروری‌ترین و در عین حال بحرانی‌ترین شرایط، آثار گرانبهای او را در برابر روزگار، آینه قرار دهند و در این آینه وجدانی، جمال و طلعت روزگار را بیارایند.
در این آینه از تمام امکان‌ها و سلایق و علایق، به طور بنیادین، مایه گذاشته شده است؛ به حیثی که هیچکس بی‌سهم و تعلق و حصه نماند. هر کس به مثابه مهمانی ارجمند بر این سفره نشسته و شاکر و خرسند و بهره‌مند برخیزد. چنان که خود مولوی گفته است:

 آن چنانک فاضل و مرد فضول                           چون به گوش او رسد آرد قبول

 آنچنانش شرح کن اندر کلام                              که از آن هم بهره یابد عقل عام

 ناطق کامل چو خوان پاشی بود                             خوانش بر هر گونه آشی بود

 که نماند هیچ مهمان بی نوا                                  هر کسی یابد غذای خود جدا

 حقیقت مثنوی او بسان سفره‌ای است که بر هر بهره طلبی، غذای متناسبی طبخ و مهیا نموده است. بیم آن می‌رود که کیمیایی چون مثنوی و مولوی و رومی، در اجمال و بسندگی و یک منظور مقید سینمایی قربانی شده و نقش بالغ و بالنده و معجزه تأثیرش دچار انفعال و رخوت و معمول شایعه و فیلم و حوصله متعارف سینما گردیده و از اعتبار عتیق و اصیل و گنجور خود باز ماند.

 با همین تحذیر و حساسیت، شایسته است از عالمان متوجه و آزاد و بی‌نام و شهرت و ژرف‌نظر مولوی‌شناس، در ایران خصوصاً و در جهان عموماً، با حساسیت و وسواس، نظرخواهی و تحقیق مقتضی به عمل آید. این که گفته شد خصوصاً ایران، به این دلیل است که مولوی از شهر بلخ برخاسته و دوران آغازین ساختار تربیتی و اقلیمی و فرهنگی که بنا به تحقیق ارباب فن و معرفت آکادمیک، در عنفوان صباوت و طفولیت ساخته و بنیان می‌گردد و همچنین در خانواده ایرانی خراسانی اصیل، با ادبیات و فرهنگ و سبک و سیاق آن خطه و بوم، بنای شخصیتش ریخته شده است و هر چه از آن پس آموخته یا سیاق خراسانی داشته و یا بر بنیاد خراسانی او افزوده شده و با آن درآمیخته است. لذا درک اسرار عمیق مولوی با ادبیات و مرام و فرهنگ ایران‌بوم و خراسانی‌تباری، یک ضرورت است.

 در زیر پوسته فضل مشهور و کم‌خاصیت دنیا، صاحبان اعتبار حقیقی وجود دارند که بی‌نشان اما ژرف و شایسته و خاموش، با این آثار گران‌سنگ و منویات آن آشنایی شایانی دارند. به تعبیر حافظ شیرازی، یکی دیگر از پهلوانان جهان‌نگر، اینان همان شهان بی‌ کمر و خسروان بی کله آثار معنوی گرانمایه و محتشم‌اند؛ و به تعبیر رومی:

 سخت پنهان است و پیدا حیرتش                        جان سلطانان جان در حسرتش

 غیر هفتاد و دو ملت کیش او                            تخت شاهان تخته بندی پیش او

 این امر ضمن این که شهرت جهانی دارد و مقصود عام را پی می‌گیرد، به لحاظ اهمیت و اعتبار و رشک‌انگیزی و رازآلودی‌اش، بسیار ملفوف به ایما و کنایه و احتیاط و ایهام است که به دلایل مختلف شایسته است که غیرمشهور و به طور پوشیده مورد تفحص و تحقیق قرار گیرد تا از اساس و رهمندی شایان، معذور نیفتد. این مهم، در نهایت و منتهای نقش‌، از یکی از هامه امور مبتلابه جامعه بشری، می‌تواند عقده‌گشایی نموده و در شکل‌پذیری قهری دهکده جهانی، نقش شرافتمندانه و حلالی را ایفا نماید و آن عبارت است از ارائه طرح: معنویت فراخ جهانی.

 عنوان معنویت فراخ جهانی با توجه به سوژه‌هایی رازآلود که گویا به طور بالغ اما زودرس، به شکل بخشیدن معنویت فراخ در آثار گرانمایه عارفان ایرانی مسلمان خصوصاً و عارفان ایرانی پیش از اسلام عموماً، به طور محتاط و محذر و پوشیده ، به عبارت آمده است که گویا در روزگاران ماضی به حکم اقتضای صنفی و بلوغ معرفتی به آن نایل شده بودند. اکنون که جامعه جهانی در زمان معاصر، بالاخص بعد از پیدایش گروه‌های تکفیری و تروریستی آیینی، این مهم را دریافته‌اند که برای جامعه جهانی‌، یک معنویت فراخ و شامل و موسع و مقبول و وجدانی لازم است؛ به این اهمیت و ضرورت متنبه می‌گردند که در آثار عارفان، از گذشته‌های دور‌، در لفافه ایهام و کنایات و استعارات و رمز و راز و مثل و داستان و شعر و… به قابل قرائت ترین شکل مطرح گردیده است.
این معنویت وجدانی فراخ در واقع، نفی‌کننده و امحاءسازنده و تحقیر و طردکننده هیچیک از آیین‌های مقبول بشری، اعم از آسمانی و غیرآسمانی، نخواهد بود، بلکه به جای حذف و امحاء و ترخیص تنزل‌، به وجه اتحاد و اتفاق و ارجمندی و یگانگی و همگرایی و متحدالبدایه والنهایه بودن آنها عطف نظر خواهد داشت. چنان که مولوی خود به این مهم‌، صراحتاً اشارت کرده است که:

موسی و فرعون در هستی تست                              باید این دو خصم را در خویش جست

 تا قیامت هست از موسی نتاج                                       نور دیگر نیست دیگر شد سراج

 این سفال و این پلیته دیگر است                             لیک نورش نیست دیگر زان سر است

 گر نظر در شیشه داری گم شوی                                    زانک از شیشه است اعداد دوی

 ور نظر بر نور داری وا رهی                                             از دوی واعداد جسم منتهی

 از نظرگاه است ای مغز وجود                                           اختلاف مؤمن و گبر و جهود

 در این مختصر، مجال گسترش مطالب مربوطه و موارد قابل ذکر نیست. شاید این مهم را مستقلاً و مبسوطاً به عنوان کتابی به تقریر آورم، اگر غم نان و جان بگذارد! عجالتاً به همین مختصر بسنده نموده و عنوان «معنویت فراخ جهانی» را که در آن اختلافات به حد زبان و سوء‌تفاهم‌ها و مقتضیات اقلیمی و قومی و فرهنگی اصناف و ملل و اقوام تنزل می‌یابد که در قرائت پیامبر مسلمانان و قرآن به آن مهم تاکید شده است. چنان که در این آیه قرآنی: “ای جمهور انسان‌ها! ما شما را از مرد و زن آفریدیم‌، شما را شعبه و قبیله قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید؛ اما بهترین شما کسی است که خودمدارباشد. به معنی کسی که به وجدان و خرد و تمکین عقلانی و مقتضی اعتنا کند. به تعبیر بهتر‌، انسان روزگار و شهر و دیار و عالم خود باشد. (قرآن، سوره حجرات‌، نقل به مضمون).
دوستان مدرسی، این سلیقه‌ورزی را در ترجمه آیه که ضمن توجه و حتی‌الامکان با رعایت حساسیت ایشان به کار آورده‌ام، بر من درگذرند.

منبع: روزنامه اطلاعات