رهبر مذهبى و سیاسى مردم تبت به جاى اعمال خشونت، راهحلهاى صلحآمیز متکى بر مدارا و احترام متقابل در پیش گرفت. گاندى استاد و راهنمایش در این راه بوده است. صبحها ساعت ۴ از خواب برمىخیزد به مراقبه مىپردازد. تا آنجا که در توان دارم مىکوشم از مصائب دنیا بکاهم. او تصریح مىکند که اگر انسان به صلح و آرامش درونى برسد، مسائل و معضلات بیرونى بر حس عمیق صلح و آرامش و طمأنینه او اثر منفى نمىگذارد.
دالایى لاما – رهبر مذهبى و سیاسى مردم تبت – در سال ۱۹۳۵ در روستاى کوچکى در شمال شرقى تبت به دنیا آمد. او که در خانوادهاى روستایى زاده شده بود تحصیلاتش را در ششسالگى شروع کرد و در سال ۱۹۵۹ در ۲۴ سالگى در فلسفه بودایى دکترا گرفت. از ۱۹۵۰ به این سو – سالى که هشتادهزار سرباز ارتش چین کمونیست، تبت را تصرف کردند – دالایى لاما رهبرى سیاسى تبت را برعهده دارد. در ۱۹۵۴ دالایى لاما به پکن رفت تا با مائوتسه تونگ و سایر رهبران چین از جمله جوئن لاى و دنگ شیائوپینگ درباره روند صلح گفتوگو کند. دالایى لاما در سال ۱۹۵۶ براى شرکت در یک مراسم رسمى بودایى به هند رفت و به موازات آن با نخستوزیر، جواهر لعل نهرو نیز ملاقاتى کرد. دالایى لاما در طول آن سال ها پیوسته در تلاش بود که راه حل صلحآمیزى براى مسأله تبت بیابد اما حکومت چین به سیاست خشن خود در برابر تبت ادامه داد. در ده مارس ۱۹۵۹ لهاسا پایتخت تبت شاهد بزرگترین تظاهرات سیاسى در تاریخ تبت بود با این شعار محورى که چین مىبایست تبت را ترک کند و استقلال آن را به رسمیت بشناسد. تظاهرات و قیام مردم تبت با خشونت تمام از سوى ارتش چین سرکوب شد. دالایى لاما مجبور شد به هند بگریزد. در آنجا به او پناهندگى سیاسى داده شد. حدود هشتاد هزار پناهنده تبتى نیز به او پیوستند. بنابر برخى گزارشها امروزه حدود ۱۲۰,۰۰۰ تبتى در تبعید و دور از وطن زندگى مىکنند. دالایى لاما از ۱۹۶۰ در درمسالا در هند اقامت گزیده است جایى که گاه «لهاساى کوچک» خوانده مىشود و مقر دولت در تبعید تبت است. در طول چند دهه اخیر دالایى لاما به تلاشهاى خود براى استقلال مردم تبت ادامه داده است. او به کشورهاى بسیارى سفر کرد و در بیش از ۴۶ کشور به سخنرانى، ملاقات با سیاستمداران و مردمان عادى و سایر فعالیتهاى صلحآمیز اشتغال داشته است. در سال ۱۹۷۳ در واتیکان با پاپ پل ششم ملاقات کرد. در ۱۹۸۰ در یک کنفرانس مطبوعاتى در رم اظهار امیدوارى کرد که با پاپ ژان پل دوم دیدار کند. او در بخشى از سخنانش در این کنفرانس گفت که «ما در دوره بحرانهاى بزرگ زندگى مىکنیم، دورهاى که دنیا با مصائب نگرانکنندهاى روبرو است. ممکن نیست که جز با وجود امنیت و هماهنگى میان مردمان به آرامش روحى رسید.» دالایى لاما این را مبناى ایمان و امید خود براى ملاقات با شخصیتهاى برجسته و متحول ساختن افکار و احساسات مىداند تا به تعبیر خودش «درى به سوى روابط صلحآمیز در میان مردمان گشوده شود.» او از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ چندین بار با پاپ ژان پل دوم ملاقاتهایى کرد. در طول این سالها با مراجع مذهبى دیگر نیز دیدارهایى داشت. در ۱۹۸۹ جایزه نوبل صلح به او اهدا شد. در بیانیه کمیته نوبل آمده بود که «کمیته مىخواهد بر این واقعیت تأکید کند که دالایى لاما (چهاردهیمن دالایى لاما – Tenzin Gyatso) در مبارزاتش براى آزادى و استقلال تبت پیوسته، از استفاده از خشونت خوددارى کرده است. او به جاى اعمال خشونت، راهحلهاى صلحآمیز در پیش گرفت که بر مدارا و احترام متقابل متکى بود تا میراث تاریخى و فرهنگى مردمش را حفظ کند.» کمیته همچنین تصریح کرد که فعالیتهاى مؤثر و صلح جویانه دالایى لاما براى حل کشمکشهاى بینالمللى، مسائل مربوط به حقوق بشر و معضلات زیستمحیطى از دلایل اهداى این جایزه به وى به حساب مىآید – شاید برخى قائل به دلایل و انگیزههاى سیاسى در ارتباط با چین در نزد اعضاى کمیته نوبل باشند. اگر چنین باشد این ناظر به وجه پرخشونت ماجراى تبت و یادآور قتلعامها و کشتارهایى است که ارتش چین کمونیست در این سرزمین مرتکب شد.
در زندگینامه دالایى لاما آمده که او غالباً مىگوید: «من فقط یک راهب بودایى سادهام – نه بیشتر، نه کمتر.» او بنابر این نوشتهها، صبحها ساعت ۴ از خواب برمىخیزد به مراقبه مىپردازد. به امور روزمره رسیدگى مىکند و به تعلیم و تدریس مذهبى و ملاقاتهایش ادامه مىدهد. او اغلب این سخن حکیم بودایى مشهور قرن هشتم، شانتى دوا را با خود تکرار مىکند: «تا وقتى که زندگى و زمین برپاست و تا وقتى که موجودات زنده به حیات خود ادامه مىدهند من نیز تاب مىآورم و تا آنجا که در توان دارم مىکوشم از مصائب دنیا بکاهم.» دالایى لاما علاوه بر جایزه صلح نوبل از قرار معلوم جوایز متعدد دیگرى نیز دریافت کرد و از چندین دانشگاه دکتراهاى افتخارى به او اهدا شده است.
در سخنرانىاش به مناسبت دریافت جایزه نوبل در صلح چنین گفت: «دنیاى امروز اقتضا مىکند که یگانگى بشر را بپذیریم. در گذشته، جوامع مختلف مىتوانستند یکدیگر را از هم کاملاً جدا و مجزا بشمارند. بعضى حتى مىتوانستند در جدایى کامل به حیات خود ادامه دهند. اما امروزه هر اتفاقى در یک منطقه بیفتد، نهایتاً بر بسیارى از مناطق دیگر اثر مىگذارد.»
«وقتى مردم مناطق مختلف جهان را ملاقات مىکنم همواره به یاد مىآورم که ما همه اساساً همانند یکدیگریم: ما همه انسانیم. شاید لباسهاى مختلف داشته باشیم، رنگ پوستهایمان متفاوت باشد و به زبانهاى گوناگون سخن بگوییم. اینها همه مربوط به سطح و ظاهر است. اما اساساً ما همه انسان هستیم و همانند یکدیگر. این همان چیزى است که ما را با یکدیگر پیوند مىدهد. از همین روست که مىتوانیم همدیگر را بشناسیم و بر دوستى و قرابت میان هم بیفزاییم.»
به عقیده دالایى لاما درک عمیق این نکته که وحدتى عمیق میان همه انسانها وجود دارد و اینکه همه در جستوجوى سعادت و شادمانىاند و مىکوشند از رنج و مصیبت بگریزند در بسط و گسترش حس برادرى و همدلى، بسیار سودمند است. او تصریح مىکند که اگر هر انسانى خودخواهانه فقط آنچه را که خود مىپسندد دنبال کند و نسبت به زندگى و نیازهاى دیگران بىاعتنا باشد در نهایت نهتنها به دیگران بلکه به خود نیز آسیب مىرساند.
صلح درونى و شفقت بر دیگران
یکى از آموزههاى محورى دالایى لاما مفهوم «صلح درونى» است که به اعتقاد او مىتواند صلح و آرامش بیرونى را در پى داشته باشد. او عقیده راسخ دارد به اینکه بدون بسط و گسترش صلح و آرامش ضمیر نمىتوان به صلح و صفاى فردى و نیز به صلح با جهان دست یافت. او در عین حال مىکوشد ابعاد مادى زندگى را بویژه در دنیاى امروز نادیده نگیرد. در این باره چنین مىگوید: «پیشرفت مادى البته براى بهبود وضع بشر حائز اهمیت است. در تبت، ما توجه کمى به توسعه تکنولوژیک و اقتصادى کردیم و امروز متوجه شدهایم که این اشتباه بوده است. در عین حال، توسعه مادى بدون توسعه و تحول معنوى نیز مىتواند منشأ بروز مشکلات جدى شود. در بعضى از کشورها توجه زیادى به چیزهاى بیرونى و رفاه خارجى مىشود ولى اهمیت چندانى براى پیشرفت معنوى و درونى قائل نمىشوند. من عقیده دارم که هر دو مهم است و باید به بسط و گسترش هر دوى آنها پرداخت و تعادلى میانشان برقرار کرد. کسانى که از تبت و مردمان آن دیدن مىکنند معمولاً مردم تبت را انسانهایى شاد و پرنشاط توصیف مىکنند. این بخشى از خصلت ملى ماست که توسط ارزشهاى دینى و فرهنگى شکل گرفته است. این ارزشها تأکید مىکنند که همه انسانها با هم برابرند و هر کسى مثل دیگران در جستوجوى شادمانى و نیکبختى است و حق دارد که بدان نائل شود. چنین نگرشى، خودبهخود احساس همدلى و پیوند با سایر انسانها را در ما برمىانگیزد.»
دالایى لاما این احساس همدلى و حس شفقت و مهرورزى را یک واکنش صرفاً عاطفى و گذرا محسوب نمىکند بلکه آن را یک تعهد استوار و مبتنى بر عقل مىداند. ازاینجا نتیجه مىگیرد که یک نگرش واقعاً شفقتآمیز به دیگران دچار زوال و تغییر نمىشود حتى اگر آنان منفى رفتار کنند. به اعتقاد دالایى لاما «صلح درونى» امرى کلیدى و اساسى است: او تصریح مىکند که اگر انسان به صلح و آرامش درونى برسد، مسائل و معضلات بیرونى بر حس عمیق صلح و آرامش و طمأنینه او اثر منفى نمىگذارد. در آن حالت ذهن، فرد با آرامش و درایت و در حالى که شادمانى درونىاش را حفظ مىکند با مسائل روبرو مىشود. از نظر دالایى لاما این خیلى مهم است. «بدون این صلح و آرامش درونى – هر چقدر هم که زندگىتان از لحاظ مادى، راحت و آکنده از رفاه باشد – باز هم در اثر شرایط محیط چه بسا دچار نگرانى و اضطراب و تشویش شوید و احساس غم و اندوه کنید.»
دالایى لاما در بخشى دیگر از سخنرانى جایزه صلح نوبل درباره تاریخ و وضعیت تبت چنین گفت: «همان طور که مىدانید تبت بیش از چهل سال در اشغال نیروهاى خارجى قرار داشت. امروزه، بیش از یک چهارم یک میلیون سرباز چینى در تبت مستقر شدهاند. برخى منابع تخمین مىزنند که این نیرو به دو برابر افزایش یافته است. طى این دوره تبتىها از اساسىترین حقوق بشر از جمله حق حیات، آزادى بیان، حق عبادت و جز اینها محروم بودهاند. بیش از یک ششم جمعیت شش میلیونى تبت در نتیجه حمله و اشغالگرى چین کشته شدند. حتى پیش از آنکه انقلاب فرهنگى چین شروع شود بسیارى از معبدها و بناهاى تاریخى تبت ویران شدند و تقریباً هرآنچه را باقى ماند نیز طى انقلاب فرهنگى ویران کردند. من نمىخواهم روى این نکته خیلى متوقف شوم. در این مورد گزارشهاى مفصل و دقیقى وجود دارد. اما آنچه توجه به آن حائز اهیمت است این است که به رغم آزادى محدودى که از سال ۱۹۷۹ براى بازسازى تعدادى از معابد و مکانهاى مذهبى داده شد حقوق بشر اساسى مردم تبت هنوز هم به صورت همهجانبه نقض مىشود. در ماههاى اخیر این وضعیت بدتر هم شده است.» دالایى لاما همچنین از یکى دیگر از سیاستهاى دولت چین یاد مىکند: اینکه از سال ۱۹۸۳ شمار کثیرى از چینىها، پیرو ترغیب و تشویق حکومت چین به همه مناطق تبت مهاجرت کردند از جمله مرکز و غرب تبت. نتیجه آنکه «تبتىها در کشور خودشان به سرعت به یک اقلیت بىاهمیت تقلیل پیدا مىکنند. این دگرگونى – که حیات و بقاى ملت تبت و میراث فرهنگى و معنوى آن را تهدید مىکند هنور هم مىتواند متوقف شود. اما از هماکنون باید این کار را کرد پیش از آنکه خیلى دیر شود.»
دالایى لاما در برابر این وضعیت دشوار تبت و مردم آن تنها راه حل را استفاده از روشهاى صلحآمیز و دور از خشونت مىداند و اذعان مىکند که در این راه، مهاتما گاندى استاد و راهنمایش بوده است.
دالایى لاما در همین جهت، طرح صلح پنجگانهاى ارائه مىکند:
۱- تبدیل کل تبت به منطقه آهیمسا (پرهیز از خشونت).
۲- کنار گذاشتن سیاست تغییر جمعیت تبت و جلوگیرى از اسکان چینیان در تبت.
۳- احترام به حقوق اساسى و آزادىهاى دموکراتیک مردم تبت.
۴- ترمیم و حفظ محیط زیست طبیعى تبت.
۵- آغاز رسمى مذاکرات جدى راجع به موقعیت آینده تبت و روابط میان تبتىها و مردم چین.
دالایى لاما در مورد نظامهاى حکومتى نیز بر این گمان است که «هیچ نظام حکومتىاى کامل نیست اما دموکراسى نزدیکترین نظام به نهاد بشر است. دموکراسى تنها بنیان استوارى است که بر پایه آن مىتوان یک بناى سیاسى جهانى عادلانه و آزاد ساخت.» دالایى لاما در مورد حقوق بشر هم معتقد است که مسأله حقوق بشر چنان اهمیت بنیادینى دارد که نباید هیچ اختلافى در مورد آن وجود داشته باشد. او بر آن است که نه تنها در مورد پایبندى به حقوق بشر بلکه در مورد تعریف این حقوق نیز باید اتفاق نظر و اجماع جهانى وجود داشته باشد. او حتى مخالفتها در این مورد را برنمىتابد و مىگوید: «اخیراً برخى از حکومتهاى آسیایى این نظر را مطرح کردهاند که معیارهاى حقوق بشر که در اعلامیه جهانى حقوق بشر بیان شده است معیارهایى است که غرب بنیان گذاشته و نمىتوان آنها را در مورد آسیا و سایر مناطق جهان سوم به کار بست چون این سرزمینها از لحاظ فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى وضعشان با غرب متفاوت است.» دالایى لاما تصریح مىکند که این نظر را نمىپذیرد و معتقد است که بیشتر مردم آسیا نیز این نظر را تأیید نمىکنند. «زیرا در سرشت همه انسانهاست که براى آزادى و برابرى و منزلت حقیقىشان بکوشند و در واقع عمدتاً حکومتهاى اقتدارگرا و تمامیتطلب هستند که با جهانى شدن حقوق بشر مخالفت مىکنند.»
دالایى لاما در یکى از سخنرانىهایش در سال ۱۹۹۷ چنین مىگوید: در پایان قرن بیستم مىبینیم که دنیا به یک جامعه واحد بدل مىشود. مسائل دشوارى که با آنها روبروییم ما را به هم نزدیک مىکند. مسائل مربوط به افزایش جمعیت، کاهش منابع طبیعى و بحران زیستمحیطى که اصل و اساس حیات ما را بر روى کره زمین تهدید مىکند. حقوق بشر، حفظ محیط زیست و عدالت اجتماعى و اقتصادى همه از جمله امورىاند که با یکدیگر پیوند درونى دارند. من معتقدم که در مواجهه با این مسائل، انسانها باید حس مسئولیت فراگیر و جهانى را در خود افزایش دهند. هر یک از ما بیاموزیم که نه تنها بر خودمان و خانوادهمان یا براى کشورمان بلکه براى کل بشریت کار کنیم. مسئولیت جهانى بهترین بنیان براى استقرار و حفظ صلح جهانى است.»
دالایى لاما براى شفقت بر دیگران ارزش خاصى قائل است. در این باره مىگوید: «من ایمان دارم که یکى از عوامل اصلى که ما را از درک و اذعان به وابستگى درونى میان انسانها بازمىدارد تأکید بیش از حد ما بر پیشرفت مادى است. بدون آنکه خود کاملاً از آن آگاه باشیم چنان غرق در جست وجوى امور مادى هستیم که اساسىترین اوصاف بشرى از جمله شفقت، نگرانى براى سرنوشت دیگران و همکارى با هم را از یاد بردهایم.»
او در پایان یکى از سخنانش چنین مىگوید: «علایق و دلمشغولىهاى من چقدر اهمیت دارد؟ براى من کاملاً روشن است که هر چقدر هم که مهم باشم فقط یک فرد هستم در حالى که دیگران از لحاظ شمار و اهمیت نامحدودند…»
منبع: روزنامه ایران