اشاره: در بخش نخست اين گفتگو سخن درباره كتابآرايی ايرانی به مقولههای مرتبط با آن نيز كشيده شد و در اين بخش عمدتاً درباره مكتبهای مختلف كتابآرايی بحث میشود. مكتب شيراز: يكی از مكتبهای كتابآرايی در زمان شاهرخ ـ پسر تيمور ـ به همت يكی از فرزندان او به نام ابراهيمميرزا در شيراز تأسيس شد. عدهای از خطاطان و نقاشان معتبر آ
كريم فيضی
اشاره: در بخش نخست اين گفتگو سخن درباره كتابآرايی ايرانی به مقولههای مرتبط با آن نيز كشيده شد و در اين بخش عمدتاً درباره مكتبهای مختلف كتابآرايی بحث میشود.
مكتب شيراز
يكی از مكتبهای كتابآرايی در زمان شاهرخ ـ پسر تيمور ـ به همت يكی از فرزندان او به نام ابراهيمميرزا در شيراز تأسيس شد. عدهای از خطاطان و نقاشان معتبر آن زمان در دستگاه شاهزاده تيموری گرد آمدند. كتابهای بسيار خوبی با تصاوير و خط خوب در آنجا تهيه شد و «مكتب شيراز» در اطراف و اكناف ايران به عنوان نمونهای از كتابآرايی عرضه گرديد. يک نمونه از اين كتابها را كه مجموعهای بود از «خردنامه» مستوفی و «ادبالوجيز» ابنمقفع و قسمتی از «كليله و دمنه» در سالهای گذشته نصيب من گرديد. كار اخير در قطع رقعی بود با خط خيلی صاف و خوشرويه به سبک همان زمان. من «خردنامه» را با مقابله با يک نسخه ميكروفيلم گرفته از موزه توپقاپی (توپكاپی) استامبول تصحيح كردم و انجمن آثار ملی آن را چاپ كرد و اكنون يک نسخه از چاپ شدهٔ آن نزد من موجود است.
در اين كتاب عبارت نسبتاً كوتاهی از قول چند تن از بزرگان نقل شده و در تأييد آن، از يكی از كلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين علی(ع) و دو سه بيت از فردوسی به عنوان تأكيد و تأييد مطلب منقول از يكی از بزرگان آورده شده است. كتابی است اخلاقی و نه چندان دشوار، بلكه آسان از نظر عبارت و جملات و بسيار شايسته است كه در دبيرستانها تدريس شود. تصويرهای اين كتاب در سبك تلفيقی «مكتب سلجوقی» و «مكتب بينالنهرين» پرداخته شده است.
مكتب هرات
اما مكتب دوم، «مكتب هرات» است كه سلطانحسين بايقرا و امير عليشير نوايی به وجود آوردند و مكمل مكتب شيراز و حوزه كتابآرايی و هنرنمايی دربار شاهرخ بود. در اين مكتب، خطاطانی از قبيل سلطانعلی مشهدی، سلطانمحمد مشهدی و نقاشانی همچون ميرک هروی و كمالالدين بهزاد نخست تربيت شدند و سپس به تعليم خط و مينياتور پرداختند و عدهای از بهترين نگارگران عصر با تشويق سلطانحسين ميرزا بايقرا و امير عليشير نوايی به ظهور رسيدند. كتابهای بسيار گرانبها و زيبايی در اين مكتب ساخته شد كه به عنوان بهترين ارمغان بين شاهزادگان و اميران و پادشاهان كشورهاي مجاور رد و بدل میشد و بلندآوازی مكتب هرات را از بابت خط و مينياتور (نقاشی) و تذهيب و تجليد به دنبال داشت. بهترين جلدهای معرق كه زينتبخش كتابها بود، در آن زمان تهيه شده است كه خوشبختانه بعضی از آنها كه به رؤيت اينجانب رسيده، بسيار زيبا و هنری و درخور آفرين بوده است.
مكتب تبريز
قبل از اين دو مكتب و مقدّم بر همه مكاتب ديگر، «مكتب تبريز» قرار دارد كه مشتمل بر چند دوره است: اول دورانی كه مغولها به ايران هجوم آوردند و عدهای از نقاشان چينی و مغولی را با خود آوردند و چون میخواستند فتوحات و جهانگشايیهای آنان در اوراق تواريخ ثبت و ضبط گردد، به تشويق اين هنرمندان میپرداختند. نقاشان ايرانی هم با همان سبک و سليقه نقاشان چينی و مغولی مدتی با آنان همكاری داشتند؛ ولی كمكم جنبه سنّتی ايرانی را كه عبارت از تلفيق «سبک سلجوقی» و «مكتب بينالنهرين» و «بيزانس» بود، در نقاشیهايی كه با همكاری چينیها و مغولها به سرانجام میرساندند، دوباره ساختند. نمونه اين سبک، شاهنامهای است كه در آن زمان تدوين يافت و به دست يک نفر فرانسوی به نام «ژوژ دموت» افتاد. اين شخص شاهنامه را اوراق (ورق ورق) كرد و نقاشیهای آن را در حراجهای مختلف به معرض فروش گذاشت. يكی از آن نقاشیها كه منظره كشته شدن مانی را نشان میداد، تقريباً در ۴۰ سال پيش به مبلغ ۶۰۰هزار تومان توسط يک ايراني به نام محبوبيان كه چند بار همه به منزل من آمده بود، خريداری شد. آن زمان اين مبلغ خيلی زياد بود و جالب اينكه روزنامههای خارج هم نوشتند يک مينياتور اينقدر خريداری شده است. حالا از سرنوشت آن اثر خبری ندارم.
مغولان علاقه فراوانی به كتابآرايی داشتند و كمكم نقاشان ايرانی را مورد تشويق قرار دادند و با اينكه نقاشي آن زمان بيشتر جنبه چينی-مغولی و مقداری ايرانی بود، راه را برای پيشرفت تدريجی نقاشی ايرانی باز كردند. در زمان اباقاخان و وزيرش خواجه شمسالدين عطاملک جوينی، توجه خاصی به اين نوع نقاشی مبذول گرديد؛ ولی پس از آنكه غازانخان اسلام آورد و به سلطنت رسيد، توجه ويژهای به رعايت موازين اسلامی معطوف گرديد و چون قبل از او بودائيت و مسيحيت و يهوديت هر كدام آزادانه معابد خود را ساخته و با نقشهای مختلف آراسته بودند، غازانخان دستور داد تمامی اين معابد تخريب شود و به اين ترتيب همه نقوش آنها از بين رفت؛ اما موضوع كتابآرايی در دربار غازان جاي خود را حفظ كرد و به فرمان او وزيرش خواجه رشيدالدين فضلالله، تاريخ خود را از ابتدای دوره سلاطين ايران تا زمان غازانخان به رشته تحرير درآورد كه در آن كتاب نقاشانی كه مكتب مغولی-چينی را با مكتب بغداد (بينالنهرين) و سبک ايرانی سلجوقی به هم آميخته بودند و بعضی از اين نقاشان از احمد مولی كه نگارگری بسيار زبردست بود، الهام گرفته بودند، بيش از ۱۰۰ مينياتور در آن كتاب به نگارش درآوردند.
قبل از اين كتاب، كتاب «منافعالحيوان» ابنبختيشوع نگاشته شده بود كه در حدود ۲۰۰ نقاشی در آن صورتبندی شده و يكی از قديمیترين كتابهايی است كه سبک چينی-مغولی را بهخوبی نشان میداد و در نوع خود از نظر منظرهپردازی و شكل مستطيلی مينياتورها و دقت در جميع جهات در كار كتابآرايی بینظير بود، و اين كتاب اينک در مجموعه پیير مورگان نگهداری ميشود.
در زمان وزارت غياثالدين ـ پسر خواجه رشيدالدين ـ كه مقارن با سلطنت اولجايتو بود، شاهنامهای به نگارش درآمد كه سرپرستی آن با غياثالدين بود و از نقاشانی كه بر روی آن كار كردهاند، شمسالدين و عبدالحي و جنيد بغدادی را میتوان نام برد كه به بهترين وجهی تصاوير اين شاهنامه را ساخته و پرداختهاند و گو اينكه نقاشی چينی-مغولی در اين شاهنامه جايگاه خود را حفظ كرده، ولی سنتهای نقاشی ايرانی از جهت رنگآميزی و منظرهپردازی در گوشه و كنار اين مجالس مينياتوری به نظر میرسد.
«مكتب تبريز» پس از تسلط جلايريان در آن ديار، جنبه ايرانی بيشتری به خود گرفت و پس از تسلط شاهاسماعيل اول صفوی و تصرف هرات، پادشاه مذكور كه به شعر و هنر علاقه خاص داشت و خودش هم شعر میسرود، نقاشان ساكن هرات را كه سردسته آنان كمالالدين بهزاد بود، به تبريز آورد و در آنجا به دستور وی نگارش شاهنامهای به سرپرستی بهزاد و شاگردانش از قبيل سلطانمحمد و قاسمعلی و مير مظفرعلی و محمدقاسم شروع شد و اتمام آن به دوره شاهتهماسب رسيد كه متجاوز از ۲۰۰ مجلس نقاشی داشت.
بهزاد اهل هرات و گل سرسبد مكتب هرات بود. اين مكتب در دوره او كمال شكوفايی را تجربه كرد. او در فنون نقاشی فوقالعاده قوی بود، بهخصوص در رنگ و به همين جهت به «افسونگر رنگ» شهرت يافت. وقتی كه خواستند از حسين بهزاد تعريف كنند، با بهزاد مقايسهاش كردند و لقب «بهزاد» را به او دادند و اين، نقش و جايگاه كمال بهزاد را میرساند. قاسمعلی نيز يكی از بهترين نقاشان و اساتيد درجه اول آن عصر بود. او و اللهوردیخان ميرشكار از نقاشان زبردست روزگار بودند. اوست كه صورت شاهتهماسب را در جوانی كشيده است. من كاری از او دارم كه صورت شاهزاده جوانی است و يكی از رفقايش به خط شكسته در آن نوشته: «رقم مصاحبی، اللهوردی ميرشكار». به هر حال او از استادان ممتاز عصر بود. عبدالرزاق هم مال آن دوره است و كارش هم خوب است؛ ولی به پای اللهوردی نمیرسد.
ادامه دارد…
منبع: روزنامه اطلاعات