بسم الله الرّحمن الرّحیم
خیلی خسته شده بودم حالا به زحمت داشتم میآمدم، خیر من را، این من را یعنی بدنم را در نظر میگیرند، مصلحت دیدند گفتند که: نرو استراحت کن. من دیدم که از سفر میآمدم تغییری ندهم به ضرر خودم و ضرر دیگران. چون این دیدارها به نظر من برای هر دو طرف فایده دارد. به هرجهت خیر دیدم گفتم: همین قدر میآیم که یک سلامی به جمع بکنم و یک علیکی از جمع بگیرم و برگردم. و الحمدلله حالم خوب است نسبتاً، و از این جهت من راضیم، خوشحالم، و با طیب خاطر میآیم. ولی خب بدن، وقتی، یک اتومبیل فرض کنید چهار تُن مثلاً شش تُن بار بزنند؛ میآید ولی… در فرنگستان، فرنگستان یعنی جایی غیر از ایران، یک روزِ سهشنبهای مغازهای کار داشتم رفتم، بعد پرسیدم ازش گفتم آقا شما تعطیلاتتان کِیه؟ گفت: یکشنبه و شنبه. گفتم: دیروز که دوشنبه بود من آمدم تعطیل بود بیشترِ مغازهها، چرا؟ گفت: برای رفع خستگی. گفتم: مگر یکشنبه برای رفع خستگی تعطیل نیستید؟ گفت: چرا، یکشنبه برای رفع خستگی تعطیلیم اما دوشنبه برای رفع خستگیِ روز یکشنبه. حالا ما اگر این حساب را بکنیم باید هفت روز هفته، باید هشت روز تعطیل کنیم. ولی خب ما تعطیل نمیشناسیم، حتی ایام تعطیل هم کار میکنیم، زحمت میکشیم. برای اینکه زحمت کشیدنِ ما همراهِ نفس کشیدن است؛ همان جور که هفت روزِ هفته، هفت روز نفس میکشیم، برای استراحتش هم هفت روز لازم داریم که آن دیگر خب البته دومی که هفتهی دوم تا بیاید شروع بشود خودش یک هفته است و از نو رفع خستگی میآید. پس رفع خستگی واقعی ما آن دنیا است، همهی ما. و خب انشاءالله آنقدر کار کرده باشیم در این یک هفتهی اولی که هفتهی دوم دیگر کاملاً راحت باشیم. با این مقدماتی که چیدیم خودش برای رفع خستگیِ ما خستگی آورد. دومرتبه برای این باید رفع خستگی کنیم. این است که خداحافظی میکنم برای رفع خستگی.
…ضروری سؤالی ندارند. اگر یک مسألهای خیلی ضرورت دارد سؤال کنید، اگر نه سؤال را بگذارید برای روزِ استراحت. انشاءالله همهتان هم سلامت و خوب باشید. تعطیلات عید و مرخصیها تمام شد، یعنی دارد تمام میشود. انشاءالله شما هم با راحتی، با رفع خستگیها زندگی راحتی بگذرانید.