Search
Close this search box.

معرفی خانقاه‌های خراسان و کارکردهای آنها (بخش سوم و پایانی)

beydokht5 vخانقاه بیدخت و گناباد – تـحول‌ نـظام‌ خـانقاهی‌ بـه سـوی شـکل‌گیری زورخانه‌ها – باقیمانده بناهای خانقاهی در شهر مـشهد – گنبدسبز – مدفن و خانقاه امام محمد غزالی یـا بـنای هـارونیه – خانقاه‌ یا‌ مقبره‌ی پیر پالان‌دوز- خـانقاه ویرانی – نتیجه

beydokht5 vنویسنده: فریده داودی‌مقدم

تـحول‌ نـظام‌ خـانقاهی‌ بـه سـوی شـکل‌گیری زورخانه‌ها

یکی از شاخصه‌های برجسته تحول نظام خانقاهی‌ و آیین‌ فتوت و عرفان شیعی خراسان، در زورخانه‌های این منطقه نمایان است. در توضیح‌ و نشان‌ دادن‌ سیر تحولی آن بـاید گفت بنابر اظهارات نفیسی (١٣٤٣: ١٠٤)، اصلاً خانقاه و آیین و رسوم آن‌ از‌ ابتکارات متصوفه‌ی ایران بوده است و تردیدی نیست که صوفیه‌ی ایران، مراسم و آیین‌ خانقاه‌ را‌ از مانویان گرفته‌اند. وی همچنین می‌آورد که سـماع و رقـص و دست‌افشانی و پای‌کوبی‌ صوفیان‌ اختصاص به خانقاه‌های تصوف ایران داشته و پیروان فرق دیگر آن را‌ نداشته‌اند، چنان که در میان متصوفه‌ی عراق و جزیره معمول نبوده و فرقه‌های مغرب هـم کـه از‌ فرق‌ ایران پیروی نکرده‌اند نه تنها آن را نداشته‌اند، بلکه آن‌ را‌ مباح نمی‌دانسته و حرام می‌شمردند و صوفیه‌‌ی ایران‌ را‌ بدین کار تشنیع و تـقبیح می‌کرده‌اند.

نـفیسی (هـمان: ١٠٥) یکی دیگر از جنبه‌های مخصوص تصوف ایران را‌ آیین‌ جوانمردی و فتوت معرفی می‌کند‌. متصوفه‌ی ایران تصوف‌ را‌ که‌ محتاج به تعلیمات دقیق و ریاضت‌ها‌ و مـراقبه‌هـا و عبادت‌های خاص بـوده اسـت مخصوص خواص و آموختگان طریقت می‌دانستند‌ و عوام‌ را به اصول فتوت و جوانمردی دعوت‌ می‌کرده‌اند. 
از‌ این‌ مرحله به بعد می‌بینیم‌ که‌ شکل عام‌تری از تصوف و در قالب فتوت و جوانمردی در مـیان عـامه مردم‌ رواج‌ پیدا می‌کند و پا به‌ پای‌ آثاری‌ در باب و توصیف‌ تصوف‌ و متصوفه، آثاری به نظم‌ و نثر‌ در فتوت و جوانمردی پرداخته می‌شود. یکی از این آثار کتاب رسایل جوانمردان مشتمل‌ بر‌ هـفت فـتوت‌نامه اسـت که هانری‌ کربن‌ (Henry Corbin) (١٣٦٣: ٥٦‌) مقدمه‌ای‌ تحلیلی بر این کتاب‌ می‌نویسد در همین اثر از تأثیر آیین جوانمردی بـر ورزش‌های باستانی‌ سخن‌ گفته می‌شود و بر این نکته‌ تأکید‌ مـی‌شـود‌ کـه‌ بنای زورخانه‌ها‌ شباهت‌ زیادی به تکیه‌ها و خانقاه‌های متصوفه دارد و اصطلاحات زورخانه و مراسم آن از قبیل شماره کـردن‌ ‌ ‌حـرکات‌ ورزشی‌ با آداب مخصوص، یک نوع ذکر به‌ شمار‌ می‌رود‌. 

فتیان‌ در‌ زوایا و لنگرها جـمع مـی‌شـدند و تربیت می‌گرفتند و این زوایا برای آنان به منزله‌ی خانقاه‌ها بود. متصل به زوایـای فتیان زورخانه‌ها وجود داشت و در این‌ رابطه باید دانست که فتیان در تشکیل ورزشـگاه‌ها هم نقشی مـهم ایـفا کرده‌اند (ریاض، ١٣٨٢: ۹۵ -۹۴}.

شکل و نمای داخلی و خارجی ساختمان زورخانه (به خصوص در قدیم) به‌ تکیه‌ها و تکیه‌ها به خانقاه‌ها و خانقاه‌ها به آتشکده‌های دوره باستان ایران شبیه است. این شـباهت از نظر مسلکی مربوط به تصوف و در مرحله بالاتر پیروان مکتب‌ فتوت‌ (جوانمردان) عیار می‌تواند باشد که زاییده فکر ایرانی بوده و از خصایص فرهنگ باستانی مردم ایران سرچشمه می‌گیرد. بعد از ظهور اسـلام‌، خـانه‌ها، لنگرگاه‌ها، خانقاه‌ها‌ یا‌ تکیه‌ها مرکز اقطاب اهل تصوف و مرجع پهلوانان و عیاران پیرو اهل فتوت بوده و شکل ساختمان زورخانه‌ها از این جهت است که به آن‌ مـکان‌‌هـا شباهت دارد. نمای‌ بیرونی‌ زورخانه چهارگوشه است، با گنبد و یا گنبد گلدسته‌ مانند که هوا و روشنایی آفتاب را از دریچه‌ها و شیشه‌ها به درون زورخانه می‌کشاند. در داخل زورخانه، وسط محوطه آن، گـود‌ دیره‌وار هشت‌گوشه‌ای با ژرفی هشتاد سانتیمتر و قطر حدود هفت متر جا دارد. دور گود از هر سو تا نشستگاه پیرامون یک و نیم تا دو متر می‌باشد‌ و از‌ کف گود‌ تا بـالای گـلدسته نـزدیک ده متر می‌رسد (انصاف پور، ١٣٨٣: ٢٤٠). 

هـم‌اکـنون در نـقاط مختلف‌ خراسان و شهر مشهد، زورخانه‌های متعددی وجود دارد که شرح تاریخچه‌، آداب‌ و رسوم‌ و کارکردهای اجتماعی آنها مجالی دیگر می‌طلبد. امـا رواج آیـین پهـلوانی، آزاداندیشی، سخاوت و رواج سیره امیرالمؤمنین علی‌ (ع) و ‌‌فتوت‌ بی‌نـظیر ایـشان و توجه به محبت اهل بیت از مهمترین کارکردهای این‌ مکان‌‌ها‌ بوده است.

باقیمانده بناهای خانقاهی در شهر مـشهد 

مـطالب فـوق، گزارش بسیار مختصری بود‌ از موقعیت و وضعیت خانقاه‌ها در خراسان کـه توصیف و پرداختن بیشتر به آنها‌ مجالی دیگر طلب می‌کند‌. در ادامه انتظار می‌رود ذکر و توضیح چند خانقاه کـه امـروزه در بـافت شهر مشهد باقی مانده و مورد توجه و اقبال مردم این شهر و دیـگر مـردم ایران است، جالب توجه باشد. 

البته‌ لازم به ذکر است که در خراسان بزرگ و خراسان امروز غیر از خـانقاه‌هـای مـذکور در این تحقیق، خانقاه‌های بسیار دیگری وجود دارند که حتی امروزه نـیز کـمابیش بـرخی از‌ فعالیت‌های خانقاهی را دارا می‌باشند، از جمله خانقاه‌های معروف بیدخت و گناباد و… اما صرف مـعرفی چـند بـنای خانقاهی که در دنباله مقاله می‌آید، توضیح و بیان روشنگری نگاه‌‌ها‌ و باورهایی اسـت کـه پیشینه‌ای خانقاهی برای این بناها قائل نیستند و حتی گاه آنها را به اشتباه مـزاری مـتعلق بـه امامزادگان می‌دانند. این نگاه ناشی از‌ این‌ مطلب تاریخی است که برخی از آرامـگاه‌هـای مشایخ صوفی به عنوان مراکزی برای نشر تعالیم صوفیانه بوده و گاه خانقاه پس از بـنای مـقربه سـاخته و گاه خانقاه آنان به‌ مزار‌ و آرامگاه‌ ابدی آنها و محل مراجعه معنوی‌ و روحانی‌ مردم‌ تبدیل مـی‌شـده است. برخی از این بناها عبارتند از:

گنبدسبز

بنای گنبدسبز که اکنون در خیابان آخـوند خـراسانی (خـاکی ) شهر‌ مشهد‌ قرار‌ دارد، قبلاً در حاشیه جنوب غربی شهر و مجاور‌ باره‌ در کنار گورستانی به نام مـیرهوا (مـیر هـما) واقع بوده است، بنابر اجماعی که از منابع مختلف برمی‌‌آید‌، یـکی‌ از خـانقاه‌های صوفیان که مدفن شیخ محمد مؤمن استرآبادی‌ است وی در سال ٩٠٤ هجری قمری وفات یافته و بنا بـه دسـتور شاه عباس در سال ١٠١١ هجری‌ قمری‌ ساخته‌ و در کتیبه آن سال ١٠٩١ قمری زمان شاه عـباس دوم یـاد‌ شده‌ است که به نظر می‌رسـد سـال مـرمت آن می‌باشد (مقری، ١٣٥٩: ٢٣). 
همچنین‌ به‌ گـفته‌ مـؤلف تاریخ توس، این بنا سال‌ها پیش بنایی خانقاهی در باغی‌ بوده‌ است‌ کـه پس از احـداث میدان در حاشیه شرقی فلکه، بـه آنـجا منتقل مـی‌شـود‌ (بـقیعی‌، ١٣٧٣‌: ١٨١). زرین کوب، بقعه‌ی گنبدسبز را خانقاه و مـزار قـطب محمدعلی مؤذن خراسانی (١٠٥٧ تا‌ ١٠٧٨ق‌ .) بیست و نهمین قطب سلسله ذهبیه دانسته اسـت و بـرخی نیز آن را به شیخ‌ محمد‌ حکیم‌ مـؤمن، صاحب کتاب معروف تـحفه حـکیم مؤمن، دانسته‌اند (حقیقت، ١٣٧٢: ١٩٦ – ١٩٧). 
بـه‌ نـوشته‌‌ی مؤلف کتاب ذهبیه نیز، این بنا خانقاه شیخ محمد مؤمن از عرفای سلسله‌ ذهـبیه‌ مـعروف‌ به میرشهاب‌الدین سید عـبدالله بـرزش آبـادی مشهدی، فرقه‌ای مـنشعب از طـریقت صوفیان کرویه‌ است‌ (قـصابیان ، ١٣٧٧: ٢٦٩). 

دربـاره وجه تسمیه این بنا، نوشته شده که به‌ مناسبت‌ رنگ‌ فیروزه‌ای گنبد و در مقایسه بـا گـنبد طلای امام رضا (ع)، به این نـام شـهرت یافته‌ اسـت‌. پایـه‌‌هـای اطراف طاق‌ها تـا پیشانی بنا و بخش فوقانی ازاره‌های پیرامون‌ نمای‌ خارجی آن مزین به کاشی‌های معرق و متنوعی اسـت کـه علاوه بر زیبایی، بیانگر شیوه هـنری‌ دوره صـفویه اسـت. از داخـل سردابههای ایـن بـنا، قطعات پراکنده سفال لعاب‌دار‌ به رنگ‌های سبز، آبی، سفید آبی‌، فیروزه‌ای‌ و قهوه‌ای به دسـت آمـده اسـت (همان‌: ٢٦٩‌). 

مدفن و خانقاه امام محمد غزالی یـا بـنای هـارونیه 

بـقعه هـارونیه یـا آن چنان‌ که‌ در نزد مردم مشهد معروف‌ است‌، زندان هارون‌ خانقاهی‌ بوده‌ است که در سده‌های هفت‌ یا‌ هشت ق . ساخته شده و مورد استفاده قرار می‌گرفته است. طـبق تحقیقات عبدالحمید‌ مولوی‌، بنای مذکور خانقاه حجةالاسلام محمد‌ غزالی بوده است که‌ در‌ فاصله ٢٤ کیلومتری شمال غربی‌ مشهد‌ قرار دارد. هرتسلفد آلمانی (Ernst Herzfeld) درباره آن می‌نویسد که احتمال دارد در عهد‌ سلجوقیان‌ و قبل از حـمله مـغول بنا‌ شده‌ باشد‌ اما معماری آن‌ شباهت‌ زیادی به چهارطاقی‌های‌ دوره‌‌ی ساسانی دارد (مقری، ۳۰ :۱۳۵۹).

بنابر آنچه که از متون متصوفه برمی‌آید‌ و در‌ این مقاله هم ذکر گردید، امام‌ محمد غـزالی‌ (٤٥٠‌ – ٥٠٥ ق .) در نـزدیک محل‌ زندگی خویش در توس خانقاهی برای تربیت صوفیان بنا می‌کند و پس از مرگ در‌ همین‌ مکان مدفون شده است. پس از‌ احداث‌ آرامگاه‌ جدید‌ برای‌ فردوسی، گـروهی بـه‌ جستجوی‌ قبر و خانقاه غزالی بـرآمده‌انـد، در پی این تلاش‌ها ابتدا جلوی بنای هارونیه، یادمانی برای‌ احمد‌ غزالی‌ احداث شد که همچنان باقی است (قصابیان‌ ، ١٣٧٧‌: ٢٢٤‌). 

خانقاه‌ یا‌ مقبره‌ی پیر پالان‌دوز

بنا بـه نـقل تاریخی، صاحب این مـزار یـکی از عرفا و قطب سلسله‌ی ذهبیه و از مشاهیر دوره‌ی صفویه است و به نام‌هایی چون شیخ محمد‌ عارف، محمد عارف عباسی و شیخ محمد عارف کاردهی نامیده شده و به پیر پالان دوز شهرت یافته است. به عـقیده‌ی بـعضی از مورخان، شیخ محمد عارف در کارده خراسان متولد شد‌ و سپس‌ در مشهد متوطن گردیده و خانقاهی نیز برپا ساخته که در زمان حیات در آن جا مقیم بوده و پس از رحلت در همان مکان مدفون شده است. وی از‌ عرفای‌ بـنام سـلسله ذهبیه بـوده و با مرحوم شیخ بهایی مصاحبت داشته است و کرامات زیادی از وی نقل شده است (همان : ٢٦٧). 
به اعتقاد مردم‌ مـشهد‌، شیخ محمد با این که‌ از‌ اقطاب و اولیاءالله بوده از طریق پالان دوزی یا پاره دوزی امـرار مـعاش مـی‌کرده و دارای کراماتی بوده است. بعضی هم گفته‌اند پیش از‌ آن‌ که پیر پالان دوز‌ در‌ این محل دفن شود، یـکی ‌از عـرفای مشهور توس به نام ابونصر سراج در اوایل سده‌ی پنجم در آنجا مدفون شده اسـت (سـیدی، ١٣٨٢: ١٠٩). 

خـانقاه ویرانی

ویرانی، روستایی‌ قدیمی‌ و حاصلخیز در فاصله یک فرسنگی غرب مشهد بر سر راه شاندیز است و نـام این روستا پس از انقلاب اسلامی به نورآباد تغییر یافته است. پس از تخریب شهر تابران تـوس‌ توسط‌ مغولان در‌ اوایل سـده‌ی هـفتم، این روستا و دیگر قرای مجاور آن تبدیل به شهرک‌های مهم فرهنگی شده‌اند‌ تا بتوانند پذیرای جمعیت پراکنده‌ی توس شوند. در پی این تحول‌، یکی‌ از‌ سادات معتبر ولایت توس به نام «امیر نـظام‌الدین علی برزش آبادی که نسبش با ١٦ واسطه ‌‌به‌ امامزاده زید، فرزند امام سجاد رسیده، در اوایل سده‌ی هشتم از شیخ‌ عبدالله‌ غرجستانی‌ که یکی از شیوخ کبرویه خراسان بوده، دعوت کرده است تـا از نـیشابور به توس‌ بیاید. پس از پذیرش شیخ، امیر نظام‌الدین سه خانقاه برای وی در‌ برزش آباد، شهر توس‌ و ویرانی‌ احداث کرده است» (سیدی، ١٣٨٢: ٢٢٤ – ٢٢٥؛ کربلایی تبریزی، ١٣٨٣: ٢١١ – ٢١٢). 
شیخ عبدالله در سال ٧٤٣ قمری درگذشته و در ولایت توس، در خـانقاه ویـرانی یا شهر تابران توس مدفون شد‌، اما خلیفه و جانشین او به نام اخی علی ققلقشاه مصری در همان خانقاه ویرانی مستقر گردیده و به ارشاد خلایق پرداخته، به سال ٨٠٠ هجری قمری کـه درگـذشته، در همانجا مدفون شده‌ است‌. 
اینک در روستای لنگر، در غرب روستای ویرانی، بنای شبیه مقبره یا خانقاه وجود دارد که احتمال بسیار می‌رود، باقیمانده‌ی خانقاه ویرانی و محل دفن یکی از شیوخ مـزبور‌، یـعنی‌ عـبدالله غرجستانی باشد. این بنا دارای دالانـی مـربع شـکل به ابعاد ١٨.٨ x ٢١.٥ متر، سه صفه و ایوان ورودی، یک تالار مربع در وسط و اتاقکی برای دفن در ضلع غربی‌ با‌ یک قبر برجسته می‌بـاشد و بـه مـزار ویرانی شهرت دارد و … احترام اهالی محل است (سیدی ، ١٣٨٢: ٢٢٧). 

از دیـگر خـانقاه‌های شهر مشهد، می‌توان به خانقاه نعمت‌اللهی‌ اشاره‌ کرد‌ که اثری تاریخی مربوط به‌ اواخر‌ دوره‌ قـاجار و اوایـل دوره پهـلوی است که در مشهد، خیابان شیرازی، کوچه حاج هاشم با شـماره ثبت ١٠٩١٤ از جمله آثار ملی‌ ایران‌ می‌‌باشد (همایونی، ١٣٧١: ٧٨). 

نتیجه 

از جمله نمودهای‌ مظاهر‌ فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی، در عرفان و مـکان‌هـا و آثـار و آداب وابسته به آن جلوه‌گر است. از این رو‌، این‌ پژوهش‌ به گزارش و نـمایش گـوشه‌هایی از این جلوه‌های فرهنگی‌ و معارف متعالی عارفانه از طریق معرفی خانقاه‌های صوفیه پرداخته است. از رهـاورد ایـن پژوهـش دریافته می‌شود‌ که‌ بنابر‌ اسناد باقیمانده از متون و بناهای متصوفه، خـراسان از نـخستین مـراکز‌ تأسیس‌ خانقاه‌های صوفیه و از مهمترین مراکز نشر تعالیم آنان بوده است. 

از مهمترین کارکردهای خـانقاه‌هـای‌ خـراسان‌ که‌ در متن مقاله به آنها اشاره شد، توجه به درویشان و ارتقای اصول‌ انسانی‌ و اجـتماعی‌ بـوده است، زیرا خانقاه یا مرکز تجمع صوفیان در آغاز تأسیس، محلی برای سکونت‌ و تـغذیه‌ درویـشان‌ و در واقـع، مسافرخانه‌ای رایگان بود که غذا و مکان مجانی در اختیار مسافران و غریبان‌ و صوفیان‌ قرار می‌داد و در آنجـا از آنـان پذیرایی می‌شد. 
این مراکز‌ بنابر‌ اسناد‌ موجود، ابتدا در نیشابور و سپس در دیگر مـناطق خـراسان بـزرگ و خراسان امروزی موجب رشد‌ و باروری‌ حکمت و معرفت و سلوک عرفانی و کارکردهای اجتماعی مهمی چون دستگیری از نـیازمندان، داروخـانه‌ها‌ و درمانگاه‌‌های‌ رایگان، افزایش سواد و دانش مراجعان و مقیمان در این مراکز، از طـریق ایـجاد کـتابخانه‌های عمومی‌، مقابله‌ با کجروی‌های زورمداران و صاحبان قدرت و ظلم‌ستیزی و ایستادگی در برابر عادات‌ و بـاورهای‌ خـرافی‌ و… بـوده است. چنان که خانقاه ابوسعید ابوالخیر در نیشابور به مرکزی برای مبارزه بـا ریـاکاری‌، قشری‌‌گرایی‌ افراطی و تعصب فرقه‌های مذهبی و دینی و همچنین جایگاهی برای عدالت‌خواهی‌ و رفع‌ مـظالم از مـردم بوده است. در این مراکز علاوه بر پاسخ به نیازهای معنوی افراد، بـه‌ نـیازهای‌ مادی و روزمره مردم نیز توجه می‌شـده اسـت؛ ازجـمله این که‌ برخی‌ از مردم برای رفع مـشکلات خـود، از‌ قبیل‌ مشکلات‌ مالی و برای گرفتن وام، به خانقاه وی‌ می‌‌رفتند و در مقابل بسیاری از آنهـا نـیز، کمک‌های مالی خود را‌ بـه‌ عـنوان فتوح بـه ایـن خـانقاه‌ می‌بخشیدند. مانند‌ خانقاه‌ خواجه‌ امـام مـحمد بن منصور در سرخس‌ که‌ بیشتر کارکردی درمانی و دستگیری از نیازمندان داشته است؛ چـنان کـه در منابع‌ آمده‌ است که مشتمل بـر داروخانه‌ای‌ بوده کـه بـیماران برای‌ درمان‌ و گرفتن دارو به آنجـا‌ مـراجعه‌ می‌کردند. 

همچنین این پژوهش به معرفی برخی از ظرایف و معماری خاص‌ خـانقاه‌‌هـای خراسان، بر اساس کارکرد‌ آنـهـا‌ چـون نصب پرچم‌ بـر‌ بـالای آنها، به‌ عنوان‌ نـمادی بـرای مراجعه مردم به آنجا و مرکزی برای دادخواهی و رسیدگی به تظلمات ایشان‌ پرداخته‌ است. 

اجـزای شـکلی خانقاه، همچون سازمان‌ آن‌، طیف‌هـای‌ گـوناگونی‌ متناسب‌ بـا کـارکردهای خـاص آن‌ داشته است. از جـمله مکان‌های باز، یعنی صحن و بام، به کارکردهای عمومی اختصاص داشت‌ و مکان‌های بسته، یـعنی جـماعت‌خانه و حجره‌‌ها‌ و صومعه‌، به‌ کـارکردهای‌ خـصوصی. 

خـانقاه‌هـا‌ یـکی‌ از مراکز تجلی و ظـهور و بـروز شعر و موسیقی مردم ایران نیز بوده است. راویان و درویشانی که برای‌ عامه‌ مردم‌ و در بازارها شعر مـی‌خـوانده‌انـد و بسیاری‌ از‌ شعرهایی‌ که‌ بوسعید‌ بر‌ سر مـنبر و در خـانقاه نـیشابور مـی‌خـوانده اسـت، از ترانه‌های عامیانه رایج در میان مردم بوده است. 

خانقاه‌ها در سیر تکاملی خویش، از عصر صفویه‌ از معنای خانقاهی دور می‌شود و به آرامگاه‌های علمای عارف و شیعی‌مذهب اطـلاق می‌شود. چنان که امروز در شهر مشهد، برخی از این خانقاه‌های قدیمی به عنوان‌ مکان‌های مقدس و مزار بزرگان دینی مورد توجه عام و خاص است. مفهوم و کارکرد خانقاه از این هـم فـراتر رفته و با رواج مجلس تعزیه و روضه‌خوانی به کانون‌هایی برای برپاکردن‌ مراسم‌ عزاداری با نام تکیه تدبیل می‌شود. 

برخی از زورخانه‌ها نیز با آداب و بن‌مایه‌های تـفکر شـیعی و شیوه فتیان از‌ دیگر‌ جلوه‌های بازمانده از خانقاه‌ها‌ هستند که به خصوص در خراسان رواج بیشتری دارند. 
این مکان‌ها همواره به عنوان مراکزی بـرای تـبلیغ آیین جوانمردی و سلوک انسانی مـطرح بـوده‌ است‌. 

در خاتمه نیز به‌ معرفی‌ چند بنای خانقاهی باقیمانده در شهر مشهد پرداخته شد که هنوز هم با گذشت سالیان بسیار مورد توجه معنوی مـردم اسـت. امید که پژوهش‌هـایی از ایـن دست بتواند در‌ مسیر‌ شناسایی گوشه‌ای از فرهنگ اصیل و پربار خراسان گامی مؤثر برداشته باشد.

پایان.

منابع:

آلوسی، عادل کامل (١٣٩٨ ق .). الربط البغدادیه فی التاریخ و الخطط المورد، ج ٧. بیروت: چاپ بیروت. 
ابن بطوطه، محمد بـن‌ عـبدالله‌ (١٣٣٧). سفرنامه‌ ابن بطوطه. ترجمه محمدعلی موحد. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 
افشاری، مهران (١٣٨٢). فتوت‌نامه‌ها و رسائل‌ خاکساریه (سی رساله ). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 
افلاکی، شمس‌ الدین‌ احـمد‌ (١٩٥٩). مـناقب العارفین. تـصحیح حسین یازیجی. آنکارا: انجمن ترک آنقره. 
انصاری ، عبدالله بن محمد (١٣٦٢). طبقات الصوفیه‌. ‌‌تصحیح‌ محمد سرور مولایی. تـهران: توس. 
انصاف پور، غلامرضا (١٣٨٣). تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروه‌های‌ اجتماعی‌ زورخانه رو. تـهران: نـشر اخـتران. 
باخرزی، ابوالمفاخر یحیی (١٣٥٣). اوراد الاحباب و فصوص الآداب. به اهتمام‌ ایرج افشار. تهران: دانشگاه تهران. 
باستانی پاریزی، محمدابراهیم (١٣٥٧). نای هـفت ‌ ‌بـند (مجموعه‌ مقالات تاریخی و ادبی). تهران‌: مؤسسه‌ مطبوعاتی عطائی. 
بقیعی، غلامحسین (١٣٧٣). مزار میر مـراد. تـهران: گـوتنبرگ. 
بهشتیان، عباس (١٣٤٤). بخشی از گنجینه آثار ملی مربوط به شهر اصفهان. تهران: حبل المتین. 
جامی، مـولانا عبدالرحمن بن احمد (١٣٣٦‌). نفحات الانس من حضرات القدس. به تصحیح و مقدمه مهدی تـوحیدی‌پور. تهران: کتابفروشی محمودی. 
چـلکووسکی، پتـرجی (١٣٦٧). تعزیه (نیایش و نمایش در ایران ). ترجمه داود حاتمی. تهران: علمی و فرهنگی. حقیقت ، عبدالرفیع (١٣٧٢‌). تاریخ‌ عرفان و عارفان ایرانی. تهران: کومش.
خواندمیر، غیاث الدین (١٣٣٣). حبیب السیر فی اخبار اولادالبشر. به تصحیح جلال الدین همایی. تـهران: کتابخانه خیام. 
داعی السلام، محمدعلی (١٣٦٢). فرهنگ نظام. تهران: [بی‌ نا]‌.
دهخدا، علی اکبر. لغت نامه ، ج ٦. ذیل “خانقاه”.
رسایل جوانمردان (مشتمل بر هفت فتوت نامه ) (١٣٥٢). با تصحیحات و مقدمه‌ی مرتضی صراف و مقدمه‌ی هـانری کـربن. تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهش‌های علمی‌ در‌ ایران. 
ریاض، محمد (١٣٨٢). فتوت نامه، به اهتمام رساله فتوتیه میر سیدعلی همدانی. 
به اهتمام عبدالکریم جربزه دار. تهران: اساطیر.
ژنده پیل، احمد جام (١٣٦٨). انس التـائبین. تـصحیح و توضیح‌ علی‌ فاضل‌. تهران: چاپخانه حیدری. 
سنایی غزنوی‌، ابوالمجد‌ مجدود‌ بن آدم (١٣٤١). دیوان سنایی غزنوی. تصحیح محمدتقی مدرس رضوی. تهران: دانشگاه تهران. 
سهروردی، عمر بن محمد (١٣٥٢). فتوت نامه دیگری‌ از‌ شـیخ‌ شـهاب‌الدین عمر سهروردی. در: رسایل جوانمردان (مشتمل‌ بر‌ هفت فتوت نامه). با تصحیح مرتضی صراف. تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهش‌های علمی در ایران. 
سیدی، مهدی (١٣٨٢). سیمای‌ تاریخی‌ فرهنگی‌ مشهد. مشهد: نـشر آوام؛ شـهرداری مـشهد، معاونت فرهنگی و اجتماعی. 
شفیعی‌ کـدکنی ، مـحمدرضا (١٣٨٣). “راه‌هـای انتشار یک شعر در قدیم”. مجله بخارا، ش ٣٦ (خرداد): ٣٦-٦١. 
—— (١٣٨٤). نوشته‌ بر‌ دریا‌، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی. تهران: سخن. 
—— (١٣٨٨). آنسوی حرف و صوت‌ (گزیده‌ اسـرارالتوحید). تـهران: سـخن. 
عبادی ، قطب‌الدین ابوالمظفر (١٣٤٥). التصفیه فی احوال المـتصوفه (صـوفی‌نامه). به اهتمام‌ غلامحسین‌ یوسفی‌. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 
عوفی، سدیدالدین محمد (١٣٥٣). جوامع الحکایات و لوامع الروایات‌. تصحیح‌ مظاهر‌ مـصفا. تـهران : بـنیاد فرهنگ ایران. 
غزنوی، خواجه سدیدالدین محمد (١٣٤٥). مقامات ژنده پیل (احـمد‌ جام‌). تهران‌: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
قزوینی ، زکریا (١٩٦٠). آثارالعباد و اخبارالبلاد. بیروت: چاپ بیروت. 
قشیری، عبدالکریم‌ بن‌ هوازن (١٣٦١). تـرجمه رسـاله قـشیریه. با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر. تهران: علمی‌ و فرهنگی‌. 
قصابیان‌، مـحمدرضا (١٣٧٧). تـاریخ مشهد (از پیدایش تا آغاز دوره افشاریه). مشهد: انصار.
قیومی بیدهندی‌، مهرداد‌؛ سلطانی، سینا (١٣٩٣). “معماری گم شده، خـانقاه در خـراسان سـده پنجم”. مطالعات معماری‌ ایران‌، ش ٦ (پاییز‌ و زمستان ): ٦٥-٨٥.
کربلایی تبریزی، حافظ حسین (١٣٨٣). روضات الجـنات، جـزء اول و دوم. بـا مقدمه‌ و تکمله‌ و تصحیح و تعلیق جعفر سلطان القرائی. تبریز: ستوده. 
کربن، هانری (١٣٦٣). آیین جوانمردی‌. تـرجمه‌ احـسان‌ نـراقی. تهران: نشر نو.
کیانی، محسن (١٣٨٩). تاریخ خانقاه در ایران. تهران: طهوری. 
گرایلی، فریدون‌ (١٣٥٧‌). نیشابور‌ شـهر فـیروزه. مشهد: دانشگاه فردوسی. 
محمود بن عثمان (١٣٥٨). فردوس المرشدیه فیاسرارالصمدیه‌ . تهران‌: طهوری. 
مقری، اصـغر (١٣٥٩). بـناهای تـاریخی خراسان. مشهد: اداره کل فرهنگ خراسان. 
میهنی، محمد بن منور‌ (١٣٦٦‌). اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابـی سـعید. به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران‌: سخن‌. 
نفیسی، سعید (١٣٤٣). سرچشمه تصوف در ایران‌. تـهران‌: فـروغی‌. 
نـیرومند، کریم (١٣٦٤). تاریخ پیدایش تصوف و عرفان‌ و سیر‌ تحول و تطور آن. زنجان: کتابفروشی ستاره. 
همایونی، مسعود (١٣٧١). تاریخ سـلسله‌هـای طریق‌ نعمت‌اللهیه در ایران. تهران: بنیاد‌ عرفان‌ مولانا.