نگاهی به یک فرهنگنامه مصوّر از محمدحیدر خزاعی
بماند سالها این نظم و تربیت ز ما هر ذره خاک افتاد جایی
غرض نقشیست کز ما بازماند که هستی را نمیبینم بقایی
مگر صاحبدلی روزی به رحمت کند در حق درویشان دعایی
«سعدی»
کتاب تحقیقی مفصلی که در پیش روی دارید، حاصل تلاش مؤلف و محقق ارجمند جناب «محمدحیدر خزاعی» است که طی سالیان متمادی از طریق گفتار، شنیدار و نوشتار جمعآوری شده است. چه در سالهای ۱۳۴۱ به بعد که در دبیرستان رازی مشغول تحصیل بودهاند و توسط مردان بیادعایی همچون: جنابان آقایان مصطفی روحانی و اکبر نصیری، دبیران ادبیات که اولی با اطلاق کلمه «استاد» به نویسنده این کتاب و دومی با دادن موضوع انشاء «پیرمرد در لب کشتزار به بیل خود تکیه داده و به افق مینگرد، او به چه میاندیشد؟» شوق خواندن و نوشتن را در مؤلف زنده کردند، و چه بعد از سال ۱۳۷۵ که مطالعه شعر زمستان جناب آقای ذبیحالله صاحبکار (سهی) شاعر معاصر تربتی در کتاب ادبیات شفاهی روستاهای تربت که در نویسنده کتاب دگرگونی بهوجود آورده، او را به تدوین و تنظیم و تألیف آنچه را که گردآوری کرده بود، مصمم کرد.
مؤلف کتاب حاضر، در مقدمه کوتاهی بر این اثر، چنین مینویسد:
«شروع به این کار در بادی امر برایم بسیار مشکل مینمود، و میدانستم که در ارائه کاری چنین گسترده و حساس احتمال لغزش و خطا و کاستی وجود دارد، ولی با توکل به او (جل جلاله) آغاز و با حال و قوه الهی توانستم آن را به سرانجام برسانم. ادعایی ندارم که این نوشتار یک اثر بیبدیل فرهنگی و عاری از عیب و نقص است، همه امیدم به همشهریان و فرهنگدوستان و خوانندگان و فرزانگان عزیز و بزرگواری است که با استغنای ادبی و سعه صدر، و از راه لطف و مرحمت به هر نحو ممکن، اینجانب را با راهنماییها و نظریات خود در برطرف ساختن کاستیهای آن بهرهمند خواهند ساخت…
ازجمله فعالیتهایی که در قلمرو فرهنگی میتوان انجام داد، کوشش ورزیدن به شناسایی و نشر فرهنگ ملل و اقوام گوناگون است. زیرا فرهنگ هرقوم عامل تعیینکننده هویت آن قوم است و اگر انسانها را از نظر تفاوتهای ظاهری و جسمی نادیده بگیریم، میتوان گفت که یک انسان وجود دارد ولی با فرهنگهای گوناگون. اگر همه انسانها نیز دارای یک فرهنگ بودند، دیگر نیازی به مطالعه و پژوهش و تحقیق نبود.
پس با کنکاش و بازنگری در این مقوله است که میتوان به دلایل و ریشههای تاریخی آداب، سنن، رسوم و باورهای اقوام گوناگون هر منطقه و نیز به رنجهایی که پیشینیان برای بهدست آوردن و حفظ و نگهداری آنها متحمل شدهاند، پی برد. بازکاوی و نگاهی دوباره و نو به این مشخصهها است که نسل آینده را به تکاپو وا خواهد داشت تا در احوال گذشتگان خود بیشتر دقت کنند و مجاب شوند که هر کلام و کلمهای که از پیشینیان بر جای مانده و در طی قرون متمادی سینه به سینه گشته و به آنها سپرده شده است، تصادفی و ساده نبوده است.
وقتی چنین باوری در فکر و اندیشه نسل جستجوگر امروزی به بار نشیند، او نیز فراخواهد گرفت که به چه شکلی از آنها مراقبت و پاسداری کند. آنوقت است که من و تو اطمینان پیدا خواهیم کرد که رسالت خود را به خوبی به انجام رساندهایم.
همانگونه که میدانیم، گهربارترین گنجینه مردمشناسی همان زبان مادری است، که به گونههای گویشها و زبانهای بومی و قومی در گوشه و کنار این مرز و بوم، زندگی رو به زوال خود را سپری میکند. در زمره اینان زبان و گویش مردم خراسان از جمله شهرستان تربت حیدریه است که از گویشهای بسیار کهن فارسی است که خود نیز از شاخههای زبان آریایی بازمانده از فارسی سره عهد ساسانیان است.
به بیانی دیگر، این زبان درخت پر برگ و باری است که بر تنه فارسی میانه و ریشه پارسی باستان استوار و شاخههای گسترده آن در جای جای این کشور سایه گسترانیده است و به عبارت دیگر، بنابر یک اصل ساده، وقتی لهجههای نامکتوب که گویشوران فراوانی نیز ندارد، چنین پربار و قدرتمند باشند، بدیهی است که خود آن زبان اصلی که حکم تنه را دارد، بیشک بیش از آنچه به گمان آید توانمند و زایا بوده است. هرچند در اثر مرور زمان و کثرت وسایل ارتباط جمعی و مهاجرت بسیاری از مردم نقاط دیگر ایران چونان: یزدی، کرمانی، مشهدی، بلوچی و هراتی واژههای مختلفی از گویشهایشان را داخل گویش مردم تربت کرده و به نوعی خودباختگی ایجاد نمودهاند، ولی خوشبختانه این دگرگونیها و آمیزش واژهها بیشتر در گویش شهرها تأثیر گذارده بوده تا روستاها و مناطق دورافتاده دیگر.
اما اینکه این واژهها چرا در روستاها کمتر دستخوش تغییرات اساسی و تهاجم قرار گرفته و در مقایسه با دیگر لهجههای خراسانی از سلامت روانی خاصی برخوردار است و در طی این سالیان متمادی خلوص خود را حفظ کرده و هنوز بسیاری از کلمات و واژهها به همان صورت فارسی سره باستانی تلفظ میشوند، خود جای دقت فراوان دارد.
کوشش برای حفظ واژههایی که از دوران گذشته تاکنون بهجا مانده و بخشی از گنجینه پربهای ادب فارسی را تشکیل دادهاند و هنوز در گویشهای محلی و قومی زنده و کارساز هستند، یک تکلیف است. اگر اجازه ندهیم تا این واژهها که از نظر زیبایی و ظرافت و رسانایی و مفید بودن و دارا بودن غنای لازم، در زبان متداول و روزمره کاربرد خود را از دست بدهند و یا نامأنوس شده و به دست فراموشی سپرده شوند، کاری بس سترگ را انجام دادهایم.
از آنجا که لهجههای فعلی تربت همانند سایر نقاط کشورمان با هم تفاوتهایی دارند که بعضی از آنها در همه نقاط مشترک و برخی مخصوص محل خاصی است؛ گردآوری و ثبت و ضبط و تفکیک و سپردن و انتقال آنها به آیندگان به دلایل زیر بر نسل حاضر فرض و هرگونه تلاشی در این راستا قابل تقدیر و سپاس خواهد بود:
الف. حفظ تلفظ صحیح واژههای کهن
ب. حفظ عناصر دستوری به فراموشی سپرده
ج. حفظ واژههایی که امروزه رایج نیستند، ولی در فرهنگهای فارسی ضبط شدهاند.
د. حفظ واژههایی که امروزه رایج نیستند، ولی در متون کهن پارسی به کار رفتهاند.
هـ. حفظ واژههایی که امروزه رایج نیستند، ولی مسلم است که در زبانهای ایرانی کهن (ویژه پهلوی) وجود داشتهاند.
و. حفظ واژههایی که امروز، از میان رفته و پیشینه آنها شناخته نیست، ولی در زبانهای کهن ایرانی ریشه داشتهاند.
ز. حفظ واژههایی که امروزه رایج نیستند، اما ساخت و معنای آنها معلوم است.
ح. حفظ واژههایی که امروزه معنای کهن آنها رایج نیست.
در خاتمه از ارباب بینش و همدیاران عزیز و گرانسنگ خود ـ در هر مرتبهای که هستند ـ تقاضا دارم تا برای تکمیل و بهبود کیفیت مجموعه زبان مادری که گنجینه سرشاری از بررسیهای فرهنگی و تاریخی و ادبی و جامعه و مردمشناختی را در خود نهفته دارد و به آرامی بره قربانی گویشوران خود میشود، این حقیر را یاری دهند، و بنده نیز هرگونه انتقاد و پیشنهادی را با جان و دل خریدارم.»
کتاب حاضر با ویراستاری ادیبانه «استاد عباس سبزواری» (که حقیر ـ که رضا رفیع بوده باشم! ـ به ایشان ارادت وافر دارم)؛ در ۸۷۰ صفحه (مصوّر) از سوی انتشارات دانشگاه تربت حیدریه، وابسته به «وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری» در بهار ۹۵ روانه بازار شده است. علاقهمندان به تهیه این اثر تحقیقی گرانسنگ میتوانند باشماره ۲۲۹۹۶۰۱ـ۰۵۳۱ تماس حاصل نمایند.
منبع: روزنامه اطلاعات