شارل لویی دو سکواندا
شارل لویی دو سکواندا یا بارون دو مونتسکیو (Charles de Secondat, baron de Montesquieu)، یکی از متفکران سیاسی فرانسه در عصر روشنگری و از برجسته ترین و پرنفوذترین متفکران فلسفه سیاسی مدرن است.
سالشمار زندگی
▪ سال ۱۶۸۹: هجدم ژانویه تولد شارل لویی دو سگواندا در قصر لابرد نزدیک بوردو در یک خانواده آریستوکرات و اشرافی.
▪ سالهای ۱۷۰۵- ۱۷۰۰: تحصیلات متوسطه در نزد پیروان کلسیای اراتو آر، در ژویی.
▪ سالهای ۱۷۰۹ – ۱۷۰۸: تحصیلات حقوق در بوردو و سپس در پاریس.
▪ سال ۱۷۱۴: پذیرفته شدن مونتسکیو به عنوان مشاور در پارلمان بوردو.
▪ سال ۱۷۱۵: ازدواج با ژان دولارتیگ.
▪ سال ۱۷۱۶: انتخاب مونتسکیو به عنوان عضو فرهنگستان بوردو. در این تاریخ وی منصب عمویش را که ریاست دادگاه استیناف بود همراه با اموال و لقب «مونتسکیو» از او به ارث میبرد.
▪ سالهای ۱۷۲۱- ۱۷۱۷: مونتسکیو به مطالعهٔ علوم میپردازد و رسالاتی دربارهٔ انعکاس صوت، غدد میانگانی، شفافیت، سنیگینی اجسام و مانند اینها مینویسد.
▪ سال ۱۷۲۱: انتشار کتاب نامه های ایرانی بدون ذکر نام نویسنده. این کتاب بیدرنگ مشهور خاص و عام میشود.
▪ سالهای ۱۷۲۳ –۱۷۲۲: اقامت در پاریس و معاشرت با طبقهٔ اشراف. مونتسکیو در این تاریخ با اطرافیان دوک دو بو ربون هه نو، مورخ و شاعر فرانسوی و رئیس پارلمان، مارکیز دو پری، و در مجمع ادبی مادام لامبر، و باشگاه آنترسول رفت و آمد دارد و اثر خویش موسوم به گفتوگوی سیلا و اوکرات را در همین باشگاه میخواند.
▪ سال ۱۷۲۵: انتشار کتاب معبد گنید بدون نام نویسنده. بازگشت مونتسکیو به بوردو و کنارهگیری از سمت ریاست دادگاه و مراجعت به پاریس. وی بعدها در اندیشههایش چنین نوشت: «آنچه باعث شده که من همواره نسبت به خودم عقیدهٔ بدی داشته باشم این است که خیلی کم از امور جمهوری وجود دارد که من حقیقتاً استعدادی برای آن در خود ببینم. در شغل ریاست دادگاه باید بگویم که قلبم بسیار پاک بود. خود مسائل را به حد کافی میفهمیدم اما از تشریفات دادگاهی سر در نمیآوردم. مع ذلک خودم را با این گونه امور وفق داده بودم ولی آنچه بیش از همه موجب دلزدگی من میگردید این بود که حیواناتی را میدیدم که همان استعدادی را که من فاقد آن بودم به حد کافی دارا بودند».
▪ سال ۱۷۲۸: انتخاب مونتسکیو به عضویت فرهنگستان فرانسه. عزیمت او به کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، ایتالیا، و هلند. در طی همین دوره لرد چسترفیلد وی را به بریتانیا میخواند.
▪ سالهای ۱۷۳۰ – ۱۷۲۹: اقامت در بریتانیا.
▪ سال ۱۷۳۱: بازگشت به قصر لابرد و اقامت در آنجا برای نگارش روح القوانین.
▪ سال ۱۷۳۴: انتشار ملاحضاتی دربارهٔ علل عظمت و انحطاط رومیان.
▪ سال ۱۷۴۸: انتشار روح القوانین که در ژنو و بدون نام نویسنده چاپ شده بود. کتاب با استقبال بزرگ روبرو شد.
▪ سال ۱۷۵۰: دفاع مونتسکیو از روح القوانین در پاسخ حملات آباء یسوع و ژانسنیستها.
▪ سال ۱۷۵۴: تدوین جستاری دربارهٔ ذوق برای دانشنامه به تقاضای دالامبر (انتشار در ۱۷۵۶).
▪ سال ۱۷۵۵: ۱۰فوریه. مرگ مونتسکیو در پاریس.
آثار
مهمترین آثار مونتسکیو عبارتند از:
– نامههای ایرانی: Lettres Persanes (١٧٢١)
– بازنگری علل عظمت و سقوط رم: Considérations sur les causes de la grandeur des Romains et de leur decadence (۱۷۳۴)
– روح القوانین: De l’esprit des lois (۱۷۴۸)
از دیگر آثار وی رمان معروف «مقبره گنیده»(Le temple de Gnide)، در سال ۱۷۲۵ میلادی و «تاریخ حقیقی»(Histoire véritable) میباشد. کلمات قصار و جملات برجسته و پندآمیز وی که از نوشتههای پراکنده و دفتری خاطراتگونه باقی مانده است، به نام «اندیشههای ناشناخته»(Pensées et fragments inédits) نیز منتشر شده است.
– نامههای ایرانی
اولین اثر مونتسکیو که معروفیتی برایش آفرید، نامههای ایرانی Letter persanes است که در سال ١٧٢١ انتشار یافت. این اثر یک کتاب فکاهی تخیلی است. نامههای ایرانی پاسخ مونتسکیو به فضای عمومی دوران روشنگری است که کشف دنیای تازه و دوردست و آشنایی اروپاییان با فرهنگ و زندگی کشورهای ناشناخته از ویژگیهای مهم آن بود. نامههای ایرانی، نامهنگاری دو ایرانی ساکن فرانسه را با هموطنان خود در ایران تصویر میکند. این دو ایرانی که هر دو اشخاصی ثروتمند هستند، سالهای زیادی در فرانسه زیستهاند و با فرهنگ و شیوه زندگی فرانسوی آشنایی یافتهاند. آنها که ابتدا از گردش در خیابانهای پاریس و مشاهده آزادی زنان و عجایب دیگر زندگی در فرانسه کاملاً حیرتزده شدهاند، پس از مدتی خود را با شرایط فرانسه تطبیق داده و دیگر از چیزی شگفتزده نمیشوند. پس از جا افتادن در فرانسه آنها بتدریج زبان به انتقاد از فرانسه میگشایند و نه تنها وخامت اوضاع تحت رژیم لوئی شانزدهم بلکه جدالهای مذهبی و عدم مدارا در میان طرفداران گرایشهای دینی و سیاسی وقت فرانسه را با زبانی گزنده و تلخ زیر انتقادی تیز میگیرند. نامههای ایرانی در عین حال گویای پیچیدگی هویت و ذهنیت ایرانی در حدود سه قرن پیش است که پرسشهای مونتسکیو اندیشمند انتقادگرای فرانسوی را برانگیخت. مونتسکیو برای برشمردن عیوب جامعه فرانسه، آن را از دیدگاه این دو ایرانی نقل کرد که نشانه افرادی بودند که از یک کشور دوردست با آداب و رسوم مغایر آمده بودند.
– معبد گنیده
از جمله آثار طنز- فلسفی مونتسکیو رمان معروف «مقبره گنیده»، میباشد که در سال ۱۷۲۵ میلادی منتشر گردید.
– بازنگری علل عظمت و سقوط رم
منتسکیو در کتاب «بازنگری علل عظمت و سقوط رم» که در سال ۱۷۳۴ میلادی منشر کرد، مانند نیکلای ماکیاولی وسعت مرزهای حکومت را یکی از دلایل سقوط آن بررسی نموده است.
– روح القوانین
منتسکیو با انتشار کتاب «روح القوانین» در سال ۱۷۴۸ میلادی، علوم سیاسی را در ردیف فرهنگ فلسفی قرار داد. وی در این کتاب علاوه بر نظرات دوران باستان پیرامون اشکال مختلف حکومت (دموکراسی – سلطنتی – تحمیلی)، به تحقیق و تحلیل در ارتباط با اتکای آنها به طبیعت، به ویژه مرزهای جغرافیایی و شرایط آب و هوا، پرداخته است. هنر وی در تشریح دولت به این مهم باز میگردد که نه تنها به عنوان یک دستگاه سیاسی بلکه در رابطهای تنگاتنگ با خصلتهای اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و اخلاقی آن ملت همچنین ارتباط میان مردمی و ساختار عمومی متأثر از عوامل طبیعی، مورد مداقه قرار داده است. روح القوانین یکی از مهمترین آثار منتسکیو در جنبش روشنگری فرانسه محسوب میشود. در این کتاب با پذیرش همگانی شگرفی روبرو شد و بعدها در تدوین اساسنامه ایالات متحده آمریکا و اساسنامه شورای انقلاب فرانسه در سال ۱۷۹۱میلادی مؤثر بوده است. چون روحانیان مسیحی، «روح القوانین» او را بیارزش دانستند نوشتاری بر دفاع از کتاب خویش نوشت.
اندیشه
دو آموزه اساسی:
باید گفت که نام مونتسکیو با دو آموزه اساسی پیوند خورده است:
١- آموزه اهمیت اوضاع اقلیمی و آب و هوا در شرایط سیاسی و اجتماعی هر کشور.
٢- آموزه اهمیت و لزوم توزیع و تفکیک قوا.
هر دو آموزه فوق هنوز از تازگی برخوردارند و روزآمد به شمار میآیند. درباره صحت و یا ابطال هر دو آموزه فوق در سالهای اخیر نیز چند پروژه پژوهشی مدرن در مراکز علمی و دانشگاهی کشورهای غربی صورت گرفته است. در یکی از این پژوهشها عملاً اثبات میشود که یکی از عوامل مهم وضعیت استبدادی موجود در افغانستان ناشی از آب و هوا و شرایط اقلیمی سخت و نبود دسترسی مستقیم این کشور به منابع آبی و فقدان جنگلهای سرسبز در این کشور است. به عبارت دیگر جانسخت بودن سنتهای استبدادی و ضعف فرهنگ دمکراتیک، نبود ذهنیت سازشجویی و نبود مدارا و توازن در این کشور پیوند نزدیکی با آب و هوای این کشور دارد. درحالیکه مثلاً آب و هوای معتدل و بارندگی فراوان انگستان مناسبترین زمینه برای رشد فرهنگ اعتدال و دموکراسی است.
حالت طبیعی از دید مونتسکیو
باید در نظر داشت که یک پرسش مهم فلسفه سیاسی مربوط به حقانیت سیاسی است. کدام اشکال حکومتی از منظر اخلاقی و عقلی قابل پذیرش است و چرا؟ اما پرسش حقانیت سیاسی یک رشته سؤالات دیگر را نیز در پی داشته است. عالیترین مقام سیاسی از نظر قدرت در اختیار چه کس و یا نهادی باید قرار گیرد؟ قانون اساسی بر چه مبنایی باید نوشته شود؟ این قانون و قوانین دیگر چگونه باید به مرحله اجرا در آید؟ حد و مرز آزادی هر فرد و رابطه آن با آزادی دیگران چگونه باید تعیین شود؟ پاسخ به این پرسشها از مرکزیترین سؤالات ایدههای سیاسی است. دوران روشنگری در پاسخهای همهجانبه به این پرسشها گام بلندی بود که جوامع غربی را در برابر خودکامگی بیمه کرد و نهاد دولت مشروع، جامعه مدنی مستقل از دولت، حوزه همگانی و حق آزادی بیان و حقوق طبیعی شهروندان را نهادینه کرد.
نظریه «قرار داد اجتماعی» اساس فلسفی دولت مدرن و بنیاد عقلی تأسیس دولت است. طبق این نظریه انسانها در یک حالت فرضی به نام «حالت طبیعی» در حالت بیسروری و آزادانه در طبیعت زیست میکردهاند. سپس با شناخت عقلی و با توجه به سودمندیهای نظم و قانون تن به فرمانبرداری از دولت میدهند و «آزادیهای طبیعی» خود را فدا میکنند و به محدوده «آزادیهای فردی» گام میگذارند که قدرت و نظم دولت محدود کننده و در عین حال تضمین کننده آن است. بنابراین «قرارداد اجتماعی» سازشی است نانوشته میان اعضای یک جامعه و مبتنی است بر «خواست همگانی» برای آنکه در روابط خود در زیر حاکمیت دولت با مسئولیت متقابل عمل کند و بر مبنای همین «قرارداد» ضمنی است که دولت پدید میآید. باید در نظر داشت که خواست همگانی در آغاز به معنای خواست همه صاحبان املاک و یا مالیاتدهندگان بود که معمولاً شامل زنان و بیکاران و فقرا نمیشد. نظریه «قرارداد اجتماعی» پایه دموکراسیهای جدید را میگذارد که در آنها حکومت همسوی مردم برای زیستن در جامعه سیاسی است. البته در مورد «حالت طبیعی» یعنی وضع انسان پیش از درآمدن در زیر قدرت دولت، نظرات هابز، لاک و روسو و مونتسکیو متفاوت است. همچنین باید تأکید کرد که در نظریه لاک «قرارداد اجتماعی» قراردادی که مردم بستند- برخلاف نظریه هابز- برای واگذاری جمعی حقوق خویش به حاکم مطلق نبود. بلکه هریک از آنان حقوق طبیعی خود را تسلیم دیگری نمود و همگی با هم جامعهای مدنی برپا کردند. البته نظریه «قرارداد اجتماعی» یا هر نظریه دیگری مصداق خارجی ندارد، بلکه یک مفهوم ایستا و غیرتاریخی است که فلاسفه گوناگون آنرا دستمایه توجیه نظری خویش در باب حکمرانی در جامعه نو قرار دادند.
«روح القوانین» نیز مانند دیگر آثار دوران روشنگری با تشریح دیدگاه نویسنده درباره «حالت طبیعی» آغاز میشود. بر اساس توضیحی که مونتسکیو درباره حالت طبیعی میدهد به این نتیجه میرسد که صلح نخستین قانون طبیعی است، زیرا انسان برای حفظ خود باید در جستجوی آن باشد. اما برخلاف هابز صلح و نظم را نتیجه یک قرارداد اجتماعی نمیداند بلکه آن را اصولاً ماقبل گامگذاری انسان به حالت اجتماعی و همچون یک نیاز طبیعی میداند. دومین قانون طبیعی از نظر مونتسکیو ادامه نسل و زاد و ولد است و سومین قانون نیز زناشویی و نزدیکی زن و مرد است. و سرانجام آرزوی زندگی در جامعه چهارمین قانون طبیعی است.
برتری نظام جمهوری بر نظام پادشاهی
پس از طرح مقدماتی فوق مونتسکیو این پرسش را پیش میکشد که کدام نظامهای سیاسی ممکن میتوانند وجود داشته باشند و مشخصات هر یک چیست؟ او پس از توضیحات مفصل به این طبقهبندی میرسد که سه نوع نظام سیاسی قابل تصور است: نظام جمهوری، نظام پادشاهی و نظام استبدادی. تشریح مشخصات و اصول اساسی نظامهای سیاسی مونتسکیو را به این دریافت میرساند که نظام جمهوری بر اصل تقوا استوار است، نظام پادشاهی بر اصل افتخار و شکوه و نظام استبدادی بر اصل ترس و ارعاب. از آنجا که اصل تقوا در کتاب «روح القوانین» دارای اهمیت زیادی است، مونتسکیو به تعریف آن میپردازد و میان تقوای اخلاقی و تقوای دینی و تقوای سیاسی تفکیک قائل میشود. منظور وی از تقوای سیاسی «وطندوستی و برابریخواهی» است. اما مونتسکیو وارد این بحث نمیشود که تقوای دینی و یا تقوای اخلاقی مختص تنها یک نوع نظام سیاسی است و یا حتی وجود تقوای سیاسی در نظام پادشاهی ممکن نیست. اما تأکید میکند که محرک و جوهر نظام جمهوری، تقوای سیاسی و عشق به وطن بر اساس برابری همه آحاد ملت است. سپس مونتسکیو دو نظام جمهوری را از هم تفکیک میکند: جمهوری مبتنی بر دموکراسی و جمهوری آریستوکراسی. تفاوت آنها از منظر مونتسکیو در همان اصل تقوای سیاسی است که اساس جمهوری مبتنی بر دموکراسی است و در جمهوری آریستوکراسی یا وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است. نظام پادشاهی را نیز مونتسکیو نظامی انحصارطلب و خودمحور میداند و نظام استبدادی را بردگی ملت میخواند که بر ارعاب استوار است. به هر رو مونتسکیو میان «ماهیت حکومت» و «اصل آن» تفاوت قائل میشود و تأکید میکند که ماهیت حکومت آن است که از هر حکومت آنچه را که هست میسازد، ولی اصل آن است که حکومت را به عمل و واکنش وامیدارد. یکی شالودهای خاص هر حکومت است و دیگری آن شورمندیهای مردم است که به حرکت درمیآیند. این شورمندیهای مردمی اصول را میسازند.
پس از تشریح خصوصیات نظامهای سیاسی سهگانه فوق پرسش بعدی «روح القوانین» بررسی چگونگی روح آموزش و پرورش در هر یک از نظامهای سیاسی است. در این مورد نیز مونتسکیو به این دریافت میرسد که نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی از هر نظر برای عشق به وطن و برابری همه آحاد ملت شایستهتر و برازندهتر است، زیرا امکان پرورش جوانان و سازندگان کشور را بر اساس وطندوستی آگاهانه و مبتنی بر برابری و رفع انواع تبعیضها فراهم میسازد. مونتسکیو سپس به علل سقوط رژیمهای سیاسی میپردازد و پس از تأملات تاریخی و انجام یک بررسی مقایسهای میان انواع نظامهای سیاسی و بویژه توجه به ثبات سیاسی نظام انگلیس به یک نتیجه مرکزی و قاطع میرسد که آن هم موضوع آزادی است. مفهوم آزادی و یا فقدان آن در هر جامعه در این بررسی جایگاه کلیدی مییابد. بنابراین قوانینی که آزادی را تأمین و تضمین کنند و مانع استفاده از قدرت علیه شهروندان شوند، ضامن اصلی تداوم نظامهای سیاسی و نیز مایه عشق به وطن و برابری میان ملت به حساب میآیند. مونتسکیو از این نتیجهگیری اساسی به تز مرکزی خود در کتاب «روح القوانین» می پردازد که عبارت از لزوم نهادی کردن آزادی در قانون است. با نهادی کردن آزادی در قانون و تدوین یک قانون اساسی مبتنی بر آزادی است که میتوان هم به ثبات نظام سیاسی دست یافت، هم وطندوستی را تحکیم کرد و برابری آحاد ملت و شهروندان را به تحقق رساند. بنابراین آزادی و تفکیک قوا مهمترین مبنای حقانیت نظام سیاسی به شمار میرود. علاوه بر موضوع کلیدی آزادی، مونتسکیو توجه به عوامل دیگری را نیز در قانون یادآور میشود که قانونگذار باید در نظر داشته باشد. در رأس این مسائل لزوم توجه به فرهنگ هر ملت قرار دارد که عبارت از آداب و رسوم و شرایط اقلیمی است. او در استدلال خود در این زمینه تأکید میکند که طبع و خلق و خوی انسانها در آب و هوای سرد متفاوت از نقاط گرمسیر است و مردم ساکن مناطق سردسیرتر از مدارا، اعتماد بنفس و کنجکاوی بیشتری برخوردارند. اما بلافاصله میگوید که از این تفاوتهای طبیعی نباید به نتایج «احمقانه» رسید، بلکه منظور این است که یک رشته عوامل گوناگون در زندگی و تفکر و هدایت انسانها تأثیر جدی میگذارند.
درباره این رشته عوامل مونتسکیو علاوه بر آب و هوا، عوامل دیگری را ذکر میکند که عبارتند از: مذهب، تاریخ گذشته، عادات و ارثیه فرهنگی که مجموعه آنها را روح ملی مینامد. مونتسکیو خود این پرسش را پیش میکشد که در قانونگذاری چگونه باید به این روح ملی عنایت کرد؟ در پاسخ میگوید اولاً: نظام سیاسی و قانونی بدون توجه به این روح ملی نمیتواند استوار باشد و کارایی نخواهد داشت. ثانیاً: در کوشش برای تغییر روح ملی و مشخصات فرهنگی هر ملت و هر کشور باید فوقالعاده محتاط بود. او تأکید میکند که حتی اگر این خصوصیات دارای کمبودها و ضعفهایی هم باشد، چنین نیست که با کمک قوانین و سیاست بتوان هویت و روح ملی را بطور سریع و همهجانبه دگرگون کرد. استدلال مونتسکیو در این زمینه ساده است. مینویسد: «اگر آزادی و رفتار مردم طبق میل درونیشان- تا جایی که به کسی صدمه نزند- مورد پذیرش قرار نگیرد، هیچ بهبودی در جامعه فراهم نمیشود.»
چنین عبارت آزاد منشانهای که از مشخصات روحی و فکری مونتسکیو است، به معنای چشمپوشی او از تفاوت میان فضیلت و رذیلت نیست. او یادآور میشود: «بیان فوق نباید فاصله بیاندازه بزرگ میان فضایل و رذایل را ناچیز جلوه دهد. نعوذبالله! من تنها میخواهم یادآور شوم که همه عیوب و خطاهای سیاسی جنبه اخلاقی ندارد، درست همانگونه که همه عیوب اخلاقی از خطاهای سیاسی ناشی نمیشود. چنین درکی برای قانونگذاری بر اساس روح و هویت ملی بیاندازه مهم است.» با چنین درکی که در کتاب بطور مفصل تشریح میشود میتوان گفت که در واقع مونتسکیو پایهگذار یک مکتب سیاسی تازهای نیز هست که طبق آن نهادهای سیاسی و نهادهای اجتماعی از هم مستقلاند و در تحلیل هریک باید به دقت توجه داشت که این تمایز رعایت شود. در ادامه استدلالات، مونتسکیو یادآور میشود که در جامعهای که مردم آن از فرهنگ و اخلاق مثبت و پرمایهای برخوردارند کار تدوین و اجرای قانون به مراتب سادهتر از جامعهای است که با سقوط اخلاقی روبروست.
نقش مذهب
مذهب یکی از نهادهایی است که مونتسکیو مورد توجه ویژهای قرار میدهد. او پس از یادآوری اینکه «روح القوانین» نه از منظر یک فرد مذهبی و یا مذهبشناس، بلکه از منظر فلسفه سیاسی نگاشته شده است، تأکید میکند که نظام سیاسی و قوانین حاکم بر آن را نمیتوان بدون توجه به نقش مذهب تبیین کرد. وی به عنوان نمونه تفاوت میان پروتستان و کاتولیک در دین مسیحیت را یادآور میشود که اولی با مبانی دموکراسی همخوانی دارد، اما دومی با نظام پادشاهی سازگاری بیشتری دارد. یکی دیگر از نکات مورد توجه مونتسکیو نقش عامل تجارت و بازرگانی در نظام سیاسی است. او بنا به شواهد و تجارب گوناگون میگوید که داد و ستد و بازرگانی یک کشور با دیگر کشورها کمک بزرگی به رشد آزادی و دموکراسی میکند، زیرا امر تجارت به افزایش دانش و شعور و تبادل فکری با دیگر کشورها منجر میشود و نیز مدارا در داخل هر کشور و در سطح جهان را ارتقا میدهد. توزیع قدرت در جهان نیز یکی دیگر از پیامدهای تجارت جهانی است. اما مونتسکیو تأکید میکند که منظور او از تجارت هرگز به معنای غارت و چپاول بیحد و مرز و بدون قانون در داخل یک کشور و یا در سطح جهانی نیست و لذا به لزوم قانونگذاری برای تقویت بارزگانی تحت نظارت قانون اهمیت زیادی میدهد. مونتسکیو به عنوان نمونه یادآور میشود که: «انگلیسیها مردمیاند که دریافتهاند چگونه همزمان به بهترین شکل ممکن از سه چیز استفاده درست کنند: مذهب، تجارت و آزادی.»
تفکیک قوا
نظریه تفکیک قوا یک پرسش مهم دیگر اندیشه سیاسی است که ریشه آن به ارسطو میرسد، اما مونتسکیو در «روح القوانین» به عنوان تز مرکزی خود برای بار نخست آن را به طور مستدل بر اساس عقل و تجربه پیش کشید. مونتسکیو توضیح میدهد که برای پرهیز از استبداد، قدرت حکومت میباید از راه چند قوه یا دستگاه به دست نهادهای جدا از هم به کار برده شود. تفکیک سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه اساس دموکراسیهای قانونی است و استقلال قضات در برابر قوه مجریه و عدم دخالت سه قوه در کار یکدیگر از مواد مهم آن است. تز اصلی مونتسکیو در این زمینه اهمیت مرکزی آزادیهای سیاسی در یک نظام سیاسی است. در صورت عدم چنین تفکیکی قدرت مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و با پدیدار شدن یک حکومت خودکامه آزادیهای سیاسی در خطر قرار میگیرد. مونتسکیو درست برخلاف هابز رئیس حکومت را فقط مجری قوانین میداند و نه واضع آن. مونتسکیو همچنین بر لزوم کنترل و نظارت سه قوه بر کار یکدیگر و نقش تعیینکننده پارلمان به عنوان نمایندگان منتخب ملت در کنترل و نظارت ارگانهای قدرت تأکید زیادی میکند. با توجه به تجربه دموکراسی دوران باستان یادآور میشود که قوانین خوب به تنهایی کافی نیستند، بلکه کوشش و کنترل در راه اجرای آنها نیز اهمیت اساسی دارد.
چرا مجلس سنا؟
مونتسکیو نخستین متفکر سیاسی است که فکر وجود دو مجلس یعنی یکی مجلس عوام یا نمایندگان ملت و دیگری مجلس سنا را فرمولبندی کرد. علت نیاز به مجلس سنا را مونتسکیو در این میداند که همواره گروههای معینی در جامعه وجود خواهند داشت که بهرحال از نظر موقعیت، اهمیت سیاسی و یا دیگر موهبتهای اقتصادی و یا منزلتی و فرهنگی دارای تفاوتهایی با اکثریت مردماند. اگر این گروهها همان یک رأی را که حق همگانی ملت است داشته باشند، آزادی همگانی میتواند به بردگی این گروه منجر شود. بنابراین برای جلوگیری از ظلم به این گروه نخبگان باید علاوه بر مجلس منتخب ملت که نقش و قدرت اصلی را دارد، یک مجلس سنا (نظیر مجلس لردهای انگلستان) نیز تشکیل داد که انتخابکنندگان و انتخابشوندگان آن بسیار محدودترند و یا انتصابیاند. اما مجلس سنا تنها باید دارای حق مشورتی و یا باطلکننده باشد. مونتسکیو تأکید میکند که مجلس سنا حق وضع قوانین و یا تغییر تصمیمات مجلس منتخب ملت را دارا نیست.
موضوع دیگری که مورد توجه مونتسکیو قرار دارد حق حاکمیت ملی است که مجلس منتخب ملت مظهر و نماد آن است. او یادآور میشود در مواردی که میان دو اصل پایهای تفکیک قوا (دولت و قوه قضاییه و مجلس) و حق حاکمیت ملی اختلافات و مشاجراتی پیش آید، حق تقدم با حاکمیت ملت یا مجلس است.
اصل تفکیک قوا نخستین بار در قانون اساسی آمریکا بیان شد و پس از آن در قانون اساسی فرانسه به رسمیت شناخته شد و از آنجا به دیگر دموکراسیهای قانونی راه یافت. یکی از جنبههای مهم اصل تفکیک قوا که اهمیت هنجاری و عملی فوقالعادهای در نظامهای سیاسی یافت، استقلال قوه قضاییه و استقلال قضات از جناحهای سیاسی و حکومت است.
نسبیتگرایی و «روح عصر»
مونتسکیو در کتاب روح القوانین بارها به مرز نسبیتگرایی خود در تدوین قوانین و شکلگیری نظامهای سیاسی اشاره میکند و بر اساس آن لزوم احترام به خصوصیات فرهنگی و دینی کشورهای گوناگون را یادآور میشود. اما مرز این نسبیتگرایی مونتسکیو روشن و شفاف است. درباره آن چنین میگوید:
«توجه به ویژگیهای فرهنگی و دینی هر کشور و احترام به آنها نباید مانع آن شود که یک نظام سیاسی از الگوی قانونی و آزادیهای سیاسی که زیربنای هر حکومت مشروع است، چشم بپوشد. بنابراین دوری جستن از اصل تفکیک قوا و حق حاکمیت ملی و استقلال قضات را نمیتوان با توجه به ویژگیهای دینی و فرهنگی و اقلیمی توضیح داد.»
یک نکته دیگر که همزمان با تأکید بر نسبیتگرایی مورد توجه جدی مونتسکیو قرار دارد، «روح عصر» میباشد. منظور وی صاف و ساده این است که هر نظام سیاسی با وجود نسبیتگرایی باید دارای نیروی جاذبه باشد و بتواند از طریق شناخت روح عصر و نیازهای موجود به ایجاد جذابیت بپردازد.
منابع:
– Hampton, Jean, ۱۹۹۷, Politicak Philosophy, Boulder, Colorado, Westview press.
– Kymlicka, Will, ۱۹۹۵, Modern politisk filosofi, Nora, Nya Doxa.
– Vincent, Andrew, ۱۹۹۲. Modern Political Ideologies, Oxford, Blavkwell.
– Raino och Midgaard, Knut, ۱۹۹۳. De politiska ideernas historia ,Studentlitteratur, lund.
– Montesquieu, Charles Louis de Secondat, ۱۹۷۷, Om lagarnas anda, Stockholm, Ratio.
– http://www.undercurtain.info نوشته محسن حیدریان
– http://fa.wikipedia.org
برگرفته از: باشگاه اندیشه