کلمه فرقه در ايران تعريف دقيق و مشخصی ندارد، حداقل موضوع آنست که اگر هم در لا به لای کتب فقهی و تفاسير و کلام خطيبان معتبر و کلاسهای حوزوی و … درباره فرق چيزی نوشته و يا گفته شده باشد، اين مفاهيم عمومی سازی نشده است. نکته آنکه يک سالی است برای برخورد با فرقهها قانون سختگيرانهای تدوين شده که مجازات آن را اعدام تعريف کرده است
چه گروهی فرقه است؟( قسمت اول) ، محسن نمکيان
کلمه فرقه در ايران تعريف دقيق و مشخصی ندارد، حداقل موضوع آنست که اگر هم در لا به لای کتب فقهی و تفاسير و کلام خطيبان معتبر و کلاس های حوزوی و… درباره فرق چيزی نوشته و يا گفته شده باشد، اين مفاهيم عمومی سازی نشده است. نکته آن که يک سالی است برای برخورد با فرقهها قانون سختگيرانهای تدوين شده که مجازات آن را اعدام تعريف کرده است اما در همان قانون درباره اينکه فرقه چيست و چه گروهی فرقه است هيچ گفته نشده است
در آستانه سالگرد قتلهای زنجيرهای هستيم. موضوع قتلهای زنجيرهای آنچنان فجيع بود که جای هيچگونه ترديدی برای اغلب مسئولان نظام نگذاشت که هر کدام به دلايل خاص خود آن را محکوم و از آن اعلام برائت کنند. همه فلشها به سمت سعيد اسلامی و نهايتا يکی دو نفر ديگر نشانه رفت و طبق آنچه رسما اعلام شد، با خود کشی او همه چيز مختومه شد. اما از نظر برخی «شما نمیدانيد حاج سعيد که بود» و «حاج سعيد شهيد شد »…
طی چند ماه گذشته کلمه فرقه زياد به گوش خورده است. موجی که معمولا از روزنامه کيهان شروع میشود و گاه به زندانی شدن برخی و گاه به نتايج ديگر میانجامد. فرقه سروش، فرقه کديور، فرقه بروجردی، فرقه اکبر گنجی، فرقه ايليا و چنديدن فرقه ديگر که از مدتها قبل فرقه بودنشان برای «عده»ای مسجل شده بود. در اقدامی ابتکاری توسط کيهان برخی از اين فرق ائتلاف بزرگتری به نام فرقه نفاق را تشکيل دادند و در آن دسته بندی قرار گرفتند. لابد تئوری پردازان کيهان به اين نتيجه رسيدهاند که تولد اينهمه فرقه در نظام، علامت ضعف مفرط خود نظام است و چه بسا خواستهاند جبهه واحدی بيافرينند. و بعد، در يک دوره کوتاه، همه و همه به سخنرانی و نشر کتاب و مقاله درباره فرق و خطرات آنها و لزوم برخورد با آنها پرداختند. ائمه جمعه، صدا و سيما، سخنرانیهای شبهای قدر، روزنامههايی با خط فکری مشخص … اين وسط برخوردهايی هم با بهائيان و مسيحيان صورت گرفت.
کلمه فرقه در ايران تعريف دقيق و مشخصی ندارد، حداقل موضوع آنست که اگر هم در لا به لای کتب فقهی و تفاسير و کلام خطيبان معتبر و کلاسهای حوزوی و … درباره فرق چيزی نوشته و يا گفته شده باشد، اين مفاهيم عمومی سازی نشده است. نکته آنکه يک سالی است برای برخورد با فرقهها قانون سختگيرانهای تدوين شده که مجازات آن را اعدام تعريف کرده است اما در همان قانون درباره اينکه فرقه چيست و چه گروهی فرقه است هيچ گفته نشده است، فقط میدانيم که هر کس فرقه ايجاد کند حکمش مرگ است. اين به معنای سليقهای شدن قضاوت آنهم در حوزه تصميم گيری در خصوص زندگی و مرگ انسانهاست. چيزی شبيه به همان قتلهای زنجيرهای که افراد خود راسا نقش بازداشت کننده و افسر تحقيق و مدعی العموم و قاضی و مجری حکم را يکجا و در چند دقيقه انجام دادند.
در اين شرايط نهاد رسمی که درباره من و شما میتواند تصميم بگيرد که آيا فرقه هستيم يا نه، ادارهای است به نام اداره برخورد با اديان و فرق وزارت اطلاعات، با نام اختصاری «ابا». نهادی امنيتی و اطلاعاتی با نفوذ فراوان در نهادهای فرهنگی و رسانهها. کسانی که کماکان «حاج سعيد» را «شهيد» میدانند و معتقدند گذر زمان لازم است تا ما او را بشناسيم! موج سازيهای اخير در برخورد با فرق و لزوم ريشهکنی آنها نيز با طراحی اين نهاد و از طريق انتشار بولتنهای محرمانه در بين مسئولين سراسر کشور صورت گرفته است. با يک نگاه ظاهری به حجم بیسابقه حملات عليه چيزی به نام «فرقه» و وارد شدن بيش از پيش اين لغت به ادبيات نوشتاری کيهان و چند روزنامه ديگر، میتوان فهميد که حادثهای در شرف وقوع است.
اداره برخورد با اديان اما خلا تعريف دقيق و مشخص ار فرقه را به طريقی ديگر پر کرده است. برای ايجاد چنين موج عظيمی از برخورد، ايجاد يک تصور همراهی جهانی با موضوع فرق لازم است. بايد افراد به اين نتيجه برسند که مشکل فرق تنها مربوط به ايران نيست و همه جهان در حال مبارزه با فرق هستند و تازه ما در اين حوزه از ديگران عقب هستيم. بايد ظاهر کار پرداختی علمی و روشنفکری به خود بگيرد تا بتوانند به هر کس که میرسند مرجعی نشان دهند و بگويند ببينيد، اين حرف ما نيست جامعه جهانی هم اين را میگويد. بر اساس اين سناريوست که «ابا» دست به ترجمه و تحريف مراجع علمی در حوزه فرقهها میبرد. کتاب «فرقهها در ميان ما» ترجمه میشود و بر روی اينترنت قرار میگيرد. مقالات از سايتهای معتبر ربوده میشود و ترجمه و تحريف میشوند. بر اساس اينها مقالات جديد نوشته می شود و ميزگردهای تلويزيونی برگزار میشود. کتابها و مقالات تحريف شده، تکثير و در بين «سوژه»هايشان در ۲۰۹ يا بيرون آن توزيع میشود تا بر عقايدشان تاثير بگذارند و به آنها بقبولانند که تو فريب خوردهای بيش نيستی که خودت هم نمیدانی در چه دامی افتادهای…
کتاب فرقهها در ميان ما نوشته ارزشمند خانم مارگارت تالر سينگر و همکارش يانجا لاليچ، با مقدمهای از روبرت جی ليفتون است که هر سه نفر از افراد شناخته شده در حوزه فرقهها هستند. کتاب بر اساس يک عمر تجربه خانم سينگر در روانشناسی فرآيندهای مغزشويی، به عنوان يک شاخض اصلی رفتارهای فرقهای تا تحقيق ميدانی بر روی بيش از ۳۰۰۰ فرقه در ايالات متحده صورت گرفته است. خانم سينگر در زمان جنگ کره و بر اساس نياز ارتش ايالات متحده وارد تحقيقات متمرکز بر موضوع شستشوی مغزی گرديد، در آن موقع مشکل ارتش ايالات متحده، تغيير ۱۸۰ درجهای عقايد سربازان اسير شده آمريکايی توسط کمونيستها بود. فرمول و روال کاری شستشوی مغزی استخراج گرديد و به عنوان يک شاخص اصلی رفتارهای فرقهای ثبت شد. بعدها خانم سينگر تحقيقات خود را در حوزه فرقهها توسعه داد و آنچنان در اين راه پيش رفت که، به گونهای که اکنون حتی پس از مرگش به عنوان بانوی مبارزه با فرق در سطح جهان شناخته میشود.
خط تحريف «ابا» اما از اينجا آغاز میشود که اساسا مفهومی که خانم سينگر در کتابش به صورت مبسوط معرفی کرده است و درباره آن به عنوان پديدهای خطرناک هشدار داده است، کاملا با مفهومی که «ابا» به آن فرقه میگويد و از طرق مختلف و به ويژه کيهان بر آن میتازد کاملا متفاوت است. خط تحريف از آينجا آغاز میشود که «ابا» اين تشابه کلامی را به نفع خود مصادره میکند، قسمتهايی از کتاب که به روشنی نشاندهنده اين اختلاف است را حذف میکند، و بر بخشهايی از کتاب که مطابق ميل خودشان است تاکيد میکنند. و همان شيوه شناخته شده عمليات روانی، در پشت اعتبار شخص ديگری مخفی می شوند . به عنوان يک شاخص روشن، در مقدمه کتاب، يک پاراگراف کامل به موضوع فتوای رهبری قبلی جمهوری اسلامی در خصوص سلمان رشدی اختصاص داده شده است و آن را يه عنوان يک نمونه برجسته از خطر فرقهگرايی در جهان معاصر يادآوری کرده است، اما شما هيچ وقت اين را در ترجمه کتاب نمیبينيد. به عبارت ديگر از نظر نويسنده اين کتاب، کل نظام جمهوری اسلامی فرقه، آنهم فرقهای مخرب از آن دست که خانم سينگر در کتابش با مثالهای مختلف معرفی میکند است، اين چيزی است که «ابا» مکارانه از کنارش میگذرد. «ابا» چيزی درباره شش شرط سينگر که شاخص و خط کش اصلی شناسايی فرق است نمیگويد، چون به شهادت متعدد پروژههای «تواب سازی»، که بسياری از آنها مستقيما توسط «ابا» انجام شده است، شش شرط سينگر مو به مو درباره «ابا» صادق است.
«ابا» چيزی درباره شاخصهای ضد فرقه، که خانم سينگر به صراحت در کتابش ذکر کرده نمیگويد، چرا که هيچکدام در ايران ديده نمیشود. «ابا» چيزی درباره فيلترينگ اينترنت، مميزی کتب، مميزی سينما، نظارت بر مطبوعات و حتی ساير ساختارهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی نمیگويد که اگر بگويد و اگر کتاب خانم سينگر را مبنا بگيريم، همه نشانههای آشکار رفتارهای فرقهای است. اساسا «ابا» چيزی درباره نگرانی کلان فعالان مبارزه با فرق، همانها که مدام «ابا» پشت اعتبارشان سنگر میگيرد نمیگويد. مدام سعی دارد که موضوع فرق را به حرکتهای مردمی و گروهها و فعالانی که چيزی غير از «ابا» میگويند محدود کند، اما نگرانی کلان حرکتهای ضد فرقهای، فرقههای حکومتی است،آنها که يک ملت را در حصار خود نگاه میدارند و اگر قرار باشد استانداردمان را آن بگيريم، خود «ابا» و نظامی که خود را مدام وابسته به آن و تحت فرمان آن معرفی میکند متهم رديف اول خواهند بود. و اين پارادوکسی است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی بايد هر چه سريعتر از آن بيرون بيايند.
و بعد از آنکه اين حيلهاشان رو میشود، حيلهای بزرگتر را به کار میبندند، تئوريهای خانم سينگر و ديگران را از زبان يک به ظاهر کارشناس و به عنوان تنيجه تحقيقات چندين ساله خود جا می زنند! تا کسی نتواند رد موضوع را يزند و بقهمد آنچه را نبايد بفمد. اوايل مدام نام «سينگر» تکرار میشد، اما اکنون همان حرفها، به عنوان نتيجه تحقيقات خودشان روی آنتن میرود.
در اين مجموعه نوشتار بنا دارم با باز کردن موارد فوق، يک نقاب از صدها نقاب کشيده شده بر چهره اين اداره سراسر دروغ و فريب را کمی به کنار زنم. خواهيم ديد که دنباله جريان سعيد اسلامی کماکان در وزارت اطلاعات و به خصوص اداره اديان و فرق زنده و فعال است و همان بهتر که تصور کنيم «حاج سعيد» «شهيد» شد، چرا که روح او عملا زنده است. تمام موارد مستند به محصولات توليدی «ابا»، در نشريات و تلويزيون و مستند به کتاب فرقهها در ميان ما و چند وبسايت اصلی ضد فرقهای خواهد بود
چه گروهی فرقه است؟ (قسمت دوم)، محسن نمکيان
اگر اين اسلامی که “ابا” (اداره برخورد با اديان وزارت اطلاعات) و “ابا”ئيون تبليغش را میکنند واقعا جوابگوی تمام سوالات بشری است، چرا “ابا” عاجز از کنترل وضعيت معنوی ايران از طريق آگاهی بخشی و منطق و استدلال است؟ چرا مردم را آزاد نمیگذارند تا خود خوب و بد را ببينند و انتخاب کنند؟ کداميک از الگوهای فکری اين مدعيان معنوی جامعه برای پيشبرد کار خويش چنين رفتارهايی داشتهاند؟
رفتار شناسی اداره برخورد با اديان وزارت اطلاعات در تحريف و سوء استفاده از مراجع علمی بين المللی
محسن نمکيان، عضو شورای مرکزی جمعيت آلياسين
چکيده قسمت قبل
چکيده صحبتم در قسمت قبل اين مجموعه مقالات اين بود که ادارهای به اسم اداره برخورد با اديان وزارت اطلاعات (ابا) در حالی متولی اصلی راهبرد معنوی و فرهنگی جامعه ايران شده است که به طور کلی نگاهش به موضوع، نگاه خشک و منجمد امنيتی از نوع روزنامه کيهان است، نگاهی که از نظر او همه جهان گمراه و منحرف است به جز خودش و هر که مثل او فکر کند و نگاهی که راه هدايت مردم را هم در رفتارهای امنيتی و «هويت» سازی میداند. در قسمت اول گزيدهای از نحوه سوء استفاده ار منابع علمی معتبر جهانی و تحريف و جعل و مصادره به مطلوب کردن آنها را ارائه کردم و وعدهام تشريح مستند آن توضيحات عمومی بود. در اين قسمت و چند قسمت آتی به اين موضوع خواهم پرداخت و بعد از اين فصل، به تشريح ساير رفتارهای اين اداره مثل شيوههای مرعوب سازی افراد هدف (و به اصطلاح خودشان سوژه)، تخريب شخصيت و بولتن سازی، چگونگی راهبرد مسئولان نظام از طريق ذهنيت دادن به آنها و حتی فريب مسئولان ارشد نظام و در نهايت وجود انواع انحرافات اخلاقی مخالف نص صريح قرآن (همان قرآنی که به شدت مدعی هستند که مدافع آن هستيم و خود را پشت آن پنهان میکنند) خواهم پرداخت. به شکل خاص يک قسمت را هم به فساد شديد جنسی در بين اين مدافعان (مدافع نمايان) دو آتشه اخلاق و معنويت اختصاص خواهم داد که همه مبتنی بر مدارک و البته مشاهدات خودم از رفتارهای ماموران اين اداره خواهد بود.
***
بعيد میدانم کسی اهل توجه به مسائل فرهنگی و معنوی در ايران باشد و از انتشار ويژهنامه رايگان کژراهه مطلع نباشد. اين ويژه نامه شصت صفحهای در اسفند سال گذشته به عنوان ضميمه رايگان روزنامه جام جم و به تيراژ همان روزنامه در سراسر ايران توزيع شد. متن کامل اين ويژهرا که به عنوان مدرک انکار ناپذير وجود فرآيند جعل و تحريف در ابا است، توسط جمعيت آل ياسين به تدريج بر روی اينترنت قرار داده خواهد شد تا اهل خرد و احتمالا مسئول يا دلسوزی در ايران آن را ببيند و خود قضاوت کند. بنا به ادعای «ابا» هدف اصلی انتشار اين نشريه تخريب ايليا بودهاست و مابقی مقالات که همگی مبتنی بر تخريب مستقيم و غير مستقيم افراد ديگری است، به زعم آقايان متولی معنويت «ابا»، چاشنیهای موضوع برای تخريب چهره ايليا بوده است. برای استناد بخشيدن هر چه بيشتر به موضوع، انتظارم از اهل تحقيق اين است که اين ويژهنامه را کامل بخوانند و بعد به ادامه مطلب من بپردازند.
موضوع را از اينجا آغاز میکنم که فقط در مطلب سراسر تخريب مرتبط به ايليا، نزديک به سی مرتبه کلمه «فرقه» تکرار شده است. بقيه متون ويژه نامه نيز پر است از انبوه مکرر حضور اين لغت، اما اين تمرکز عجيب در متن مرتبط با ايليا خود گويای نکته ديگری است. از موضوع چيدمان مکارانه مقالات و تلاش فريبکارانه «ابا» برای انتقال بارهای منفی مقالات مختلف به «سوژه» مورد نظر فعلا میگذرم. مطلبی که در اين قسمت قصد پرداختن به آن را دارم، شيوه ابتدايی «ابا» در مخفی شدن پشت اعتبار علمی مفروض «مقالات غربی» است. بگذاريد از مقاله فرقهها چگونه عمل میکنند آغاز کنم. اين مقاله در صفحات ۲۸، ۲۹، ۳۰ و ۳۱ نشريه مذکور چاپ شده است (با کليک کردن بر روی شماره صفحات میتوانيد آنها را داون لود نماييد).
مقاله مذکور با عبارت «اطلاعاتی که فرقهها نمیخواهند شما بدانيد» به عنوان تيتر دوم آغاز میشود و بعد يک پاراگراف توضيح عمومی درباره مقاله. تا اينجا ترجمه دقيق اصل مقاله است. جمله پايانی اين پاراگراف اما جملهای تحريف کننده و فريبکارانه است که برای گم کردن رد اصل مقاله به آن اضافه شده است، آنجا که میگويد اين مقاله توسط پژوهشگران غربی فراهم آمده است. تا از يک طرف به خواننده خود ذهنيت بدهد که همان غرب هم که اينهمه اختلاف اعتقادی با آنها داريم در موضوع فرق با ما همفکرند و ثانيا به زعم خودشان کار پيدا کردن اصل مقاله را برای خوانندگان خود مشکل کنند، چرا که پيدا کردن اصل مقاله همان و آبرو ريزی شديد برای کژراهه نويسان همان! کافی بود کژراهه نويسان مدعی، اشارهای به نام کشور نيوزيلند، که نويسنده يا نويسندگان اين مقاله در آن کشور مستقر هستند میکردند و آن را به پژوهشگران غربی نسبت نمیدادند تا خواننده محقق، نام کشور نيوزيلند و کلمه فرقه را در گوگل جستجو میکرد و خيلی سريع در سومين رکورد آن را پيدا میکرد و میشد آنچه نمیبايست میشد (برای ديدن نتايج جستجوی گوگل اينجا را کليک کنيد). البته من اطلاعی از موضوع نيوزيلند نداشتم و با چند کليد واژه از داخل خود متن اصل مقاله را پيدا کردم.
در بررسی مسائل اينچنينی که مرتبط با اعتقادات انسانهاست، اولين مطلب ضروری آشنايی با بنياد اعتقادی نويسندگان مقاله است. بر همين اساس در سايت مرجع اين مقاله، به قسمت مبانی اعتقادی اين سايت رفتم و بيشتر و بيشتر متوجه دليل ذکر نکردن نام کشور نيوزيلند شدم. لازم به ذکر است که روی صحبت من در اينجا تاييد و يا رد مبانی اعتقادی مذکور نيست. هدف اين مجموعه مقالات فقط روشن کردن مستند خط تحريف در «ابا»ست که در عين مکر و فريب، نبض جريانات معنوی ايران را به شکل راهبردی در دست دارد. قصدم اينست که بگويم چنين جريان پليدی، که آلودگی آن را به صورت کاملا مستند اثبات خواهم نمود، صلاحيت در دست گرفتن اعتقادات مردم را ندارد و اگر در دست گرفت، نتيجهای جز فساد در انواع و اقسام خود از قتل و سرقت و تجاوز و رشوه و … که همگی نشانههای زوال يک نظام سياسی متکی به ايدئولوژی هستند نخواهد داشت.
آنچه در مبانی اعتقادی خواهيد ديد، در تعارض شديد با چيزی است که اين مدعيان «کيهان صفت» سالهاست از اسلام مطرح و تبليغ میکنند. اينها مدام و مدام همه کتب مقدس را مطلقا رد میکنند و میگويند که فقط قرآن (آن هم با آن تفسيری که ما میگوييم) تحريف نشده است و هر کس که کلامش و يا رفتارش از نظر آنها بويی از مسيحيت داشته باشد را در ۲۰۹ و جاهای مشابه پذيرايی میکنند اما سايت مرجع و افشاگرشان درباره فرق، در قسمت مبانی اعتقادی به صراحت کتب عهد عتيق و جديد را آخرين و تنها کتب مقدس میدانند. در قسمت مبانی اعتقادی سايت مرجع علمی «ابا»ئيون آنچنان مطالب متناقض با سالها تبليغ روحانيون و مذهبيون ايران ديده میشود که بدون شک اگر اين مطالب از طرف هر کس ديگری مطرح و يا اگر در هر روزنامه ديگری غير از «حلقه کيهان» منتشر میشد، الان کارمندان و خبرنگاران آن روزنامه يا در خارج از ايران بودند و يا در ۲۰۹ و يا حداقل بیکار، با روزنامهای توقيف شده. پس تا اينجای کار اگر استاندارد مراجع علمی آقايان مدعی اسلام «ابا» فرض شود، از بنياد بايد به قرآن و اسلام شک کرد، چرا که آخرين و تنها کتب معتبر مقدس از نظر سايت مرجع «ابا» در امور فرقه شناسی، نه قرآن که کتب عهد عتيق و عهد جديد هستند.
اما نکته جالبتری اين وسط وجود دارد که هنرنمايی «ابا» در تحريف و جعل را قابل توجه ترمیکند. در همين سايت قسمتی برای توضيح اديان جهان در نظر گرفته شده که هرچند تناقضات زيادی در متن آن با اسلام مورد ادعای آقايان «ابا» وجود دارد اما حداقل به صورت صريح اسلام را رد نکرده است. از طرف ديگر تاکيد دارد که همه اديان فرقه نيستند اما عموما فرق بر يک دين خاص متکی هستند. اين نکته را بايد در نظر داشت که از نگاه اين سايت، اعتبار اسلام به عنوان يک دين معتبر کاملا زير سوال است، چرا که مسيحيت را آخرين و تنها دين معتبر الهی میدانند، اما از ديد اين سايت همين دين نامعتبر، فرقه محسوب نمیشود. از همين جا يک خط تفاوت بنيادی بين تعريف فرقه از نظر «ابا» و تعريف فرقه از نظر مرجعی که قصد دارند خود را با آن معتبر نشان دهند آشکار میشود. حداقل معنای اين نکته کليدی آنست که از ديدگاه اين مرجع، میتوان ادعای نبوت کرد، اما بر چسب فرقه نخورد همانطور که يک بار يک نفر اين کار را در ۱۴۰۰ سال پيش و بعد از مسيحا کرد اما فرقه منحرف و شيطانی و امثال اين نامها که «ابا» عموما از طريق روزنامه «حاج جسين» به ديگران میزند نشد. اما اين رفتار سايت مرجع «ابا» يک معنا حداکثری هم دارد و آن اينست که اساسا اسلام فرقهای مخرب، با آن تعريف و هويت بسيار پليدی که برای فرق ارائه میکنند است و اگر نويسندگان سايت به صراحت چنين چيزی را نگفتهاند فقط نخواستهاند خود را در مقابل مسلمانان جهان قرار دهند.
باز ضروری است که تکرار کنم، هدف تاييد و يا رد ديدگاه خاصی نيست، هدف روشن کردن اين مفهوم است که آن چيزی که «ابا» نام فرقه بر آن میگذارد و در يک متن کوتاه قريب به ۳۰ مرتبه آن را تکرار میکند و قانون تدوين میکند که حکم هر کس که فرقه ايجاد کند مرگ است و همزمان برای اعتبار بخشی به خود را پشت مراجع علمی معتبر جهانی مخفی میسازد، با آنچه همان مراجع منظور دارند و با آن مخالفند کاملا متفاوت است و فريب «ابا» سوء استفاده از يک تشابه کلامی و ترجمه مکارانه کلمه فرقه است. اين نکته را به خاطر بسپاريد، شواهد روشنتر از اين نکته را در ادامه همين نوشته و در نوشتههای بعدی ارائه خواهم کرد.
اما مطلب سوم و بسيار پر اهميتی، از جهت روشن کردن خط تحريف «ابا» در سوء استفاده از مراجع علمی در همين مقاله وجود دارد. مقاله «ابا» با يک نکته پايانی تمام میشود، که به همين نام هم تيتر خورده است. «ابا» با تيتر کردن اين قسمت میخواهد بگويد که اين مهمترين قسمت مقاله است و مقاله همينجا تمام میشود. اما در اصل مقاله موضوع چيز ديگری است. اصل مقاله نه تنها اينجا تمام نمیشود بلکه از چنين تيتری هم خبری نيست. در قسمتهای بعدی مقاله که «ابا» ترجيح داده خوانندگان نسبت به آن ناآگاه بمانند مطالبی هست که تمام رشتههای سی سال اخير نظام جمهوری اسلامی را پنبه میکند. مقاله اصلی با قسمتی تحت عنوان «بيشتر بدانيم» تيتر خورده است و اينطور توضيح داده است که اگر درباره گروهی که در آن عضو هستيد مشکوک هستيد، اولين راه برای فهميدن اينکه اين گروه فرقه هست و يا نيست، رجوع به اينترنت است. من اين کار را کردهام و خواهيم ديد که نگاه معتبرترين جوامع و گروههای ضد فرقه در جهان، همانها که «ابا» در برنامه تلويزيونی خود از طريق به ظاهر مهندس و کارشناس امور فرق خود (که واقعيات درباره اين موضوع را هم ارائه خواهم کرد) سعی دارد خود را همراه و همنظر با «آنتی کالت»های جهانی نشان دهد، از نظر همين «آنتی کالت»ها نظام جمهوری اسلامی همرده نظامهايی شبيه نظام فاشيستی هيتلری و نظام کمونيستی شوروی و حکومت صدام و مشابه اينها قرار میگيرد. و اين دليل آنست که «ابا»، ابا دارد که مردم به اين راهنمايی سايت مرجعشان در امور فرقه شناسی عمل کنند و به سراغ اينترنت بروند!
***
بر اساس قواعد بنيادی، و با نگاه به شواهد مکرر تاريخی، تخريب و حذف ديگران از طرق ظالمانه و غير انسانی، همواره نتيجه معکوس خود را به بار آورده است. حقه و فريب ممکن است آثار کوتاه مدت داشته باشد اما در بلند مدت محکوم به نابوديست. هدف مهرههای اصلی در جنايات قتلهای زنجيرهای، حذف مخالفان از طريق حذف فيزيکی چند نفر و مرعوب کردن مابقی بود اما ديديم که در نهايت چه کسی بیآبرو شد، چه کسی به آن شيوه خاص خودکشی کرد و با خانوادهاش چه کردند. دنباله اين تخريب وجهه کماکان گريبانگير نظام جمهوری اسلامی است و به نظر نمیآيد به راحتی هم از آن رها شود. حتی اگر فرض را بر اين بگيريم که نقطه ابتدا و انتهای موضوع قتلهای زنجيرهای همان دو سه نفر باشند، نتيجه کارشان کل نظام را در بر گرفت. پس شايد بتوان کار را با نگاهی به سوالات زير آغاز کرد:
۱. آيا رفتار فرموله شده «ابا» در برخورد با جريانات روشنفکری و معنوی (با الگوی ثابت: شروع جو سازی از روزنامه کيهان، ذهنيت دادن به مسئولان، دستگيری و بند ۲۰۹، تواب سازی، اعتراف گيری، ترور شخصيت و …) که همگی متکی بر رفتارهای يک جانبه و بدون دادن امکان حق دفاع به طرف مقابل است، مبتنی بر حقگرايی است؟
۲. اگر اين اسلامی که «ابا» و «ابا»ئيون تبليغش را میکنند واقعا جوابگوی تمام سوالات بشری است، چرا «ابا» عاجز از کنترل وضعيت معنوی ايران از طريق آگاهی بخشی و منطق و استدلال است؟ چرا مردم را آزاد نمیگذارند تا خود خوب و بد را ببينند و انتخاب کنند؟ کداميک از الگوهای فکری اين مدعيان معنوی جامعه برای پيشبرد کار خويش چنين رفتارهايی داشتهاند؟
۳. «ابا» به کرات نشان داده است که هيچ توجهی به قوانين همان نظامی که خود را مدافع سينه چاک آن میداند ندارد. ترور شخصيت و تخريب شديد قربانيان خود با استفاده از امکانات عمومی متعلق به مردم (صدا و سيما، روزنامههای دولتی و …) قبل از اثبات جرم، که مرجع آن قوه قضائيه است، آيا تيشه زدن به ريشه همان نظام نيست؟
۴. با فرض اينکه تمام رفتارهای «ابا» و تمام جو سازیهای اين مدافعان تمام قد نظام درست باشد، در شرايطی که متولی اصلی و استراتژيک امور معنوی و فکری جامعه ايرانی همين «ابا»ست، چه کسی مسئول ايجاد و شکل گيری اينهمه فرقه خطرناک، به آن سبکی که در کژراهه معرفی شدهاند میباشد؟
ادامه دارد …