بسم الله الرّحمن الرّحیم
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را كه به ماسوا فكندی همه سایهی هما را
امروز تولد مولا علیست كه اولاً بنابر اعتقاد ما شیعیان از اول تولدش پاک است و معصوم. این همه احساساتِ ما به خاطر علی یعنی به خاطر دلِ خودمان، علیای كه در دل ما جا دارد انجام میدهیم كه ابراز احساساتِ ما هم به وسیلهی فریاد، سلام، و امثال این نشان میدهد نه جلوههای سیاسی. “علی ای همای رحمت”؛ همای؛ هما پرندهی بسیار متبرک و مقدسی است كه یا واقعیتِ جسمی و خارجی هم دارد، و یا فقط در ذهن ماست. ولی این هست که تربیتكنندهی همهی ما، همهی شاگردان علی به عهدهی او بود. و هما برای همه گردشی داشت. کم و زیاد. در مورد علی، هما مظهر کامل بود. یعنی تمام خصوصیاتی که در یک بشر، در یک بشرِ نزدیک به خداوند متصور است داشت، حضور داشت. تمام صفات در او متجلی بود. البته این قصیده، در مدح مولا علی خیلیها زبان گشادهاند. غالباً هم به این منظور است که بیانشان رنگ بگیرد، بیانشان شیرین باشد بعد از آن. چون نام علی شیرینیِ تمام جهان است؛ بیشتر از جنبهی سخاوت و کرم آن بزرگوار ذکر کردهاند. خودش کار میکرد. خودش مانند یک کارگر سادهای کار میکرد. مشهور است که میگویند: هزار درخت خرما یا هزار گلستان یعنی نخلستانِ خرما ایجاد کرد و وقف کرد. در مال دنیا و در آسایش دنیوی و راحت … به هیچ وجه حرصی نداشت و فعالیتی نمیکرد. در تمام این مراحل، دوستیهای اهل ظاهر را به چیزی نمیگرفت ولی البته برای خاطر متقاضیان آنها را اجرا میکرد. مثلاً خودش در واقع به منزلهی پیشکار و وزیر دربار حضرت بود. برای اینکه آن حضرت، حضرت حسین و حضرت، فرزندان او… بعد معمولاً چون شعرا در جعمی شعر میگویند که این شعر باید به زبان آن مخاطب باشد؛ این شعر را بفهمند این است که بیشتر اشعار در مورد ظواهر حکومت علی بود. معنای حکومت علی چیز دیگری بود. ما از – به قول مولوی که در مورد مثنوی گفته ولی خب در واقع هم هست – میگوید:
ما ز قرآن مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم
در مورد صفات عالیهی علی (علیهالسلام) اگر دقت کنیم، در تمام جهات، تمام صفات، از همه پیشتر بود. به این جهت عدهای دنبال علی بودند و امیدوار بودند که همراه او ادامه دهند. مهمتر از این صفتهای ظاهری یعنی این علاقمندی به دنیا و ذخارف دنیایی، علی تمام صفات خوب را داشت. علی در ضمن اینکه دلبستگی به هیچیک از امور مالی نداشت ولی فعالترین مرد بود. شاید بیش از همهی مردم آن زمان نخلستان ایجاد کرد. چون آنجا محیطی است که فقط نخل میشود پرورش داد. و فعالیت علمی آنجا همین نخل است. علی (علیهالسلام) هم به این کار میپرداخت. یعنی به ما نشان داد که در کار دنیا مثل یک نفر دنیاپرست، یعنی به اندازهی او نه مثلش، فعالیت بود و در کار آخرت هم بهترین شاگردِ استاد بود. استاد یعنی پیغمبر اسلام بارها از علی تعریف کرده بود؛ از فداکاریهای علی در راه اسلام، از گذشتها و فداکاریهای بزرگی که برای خانواده داشت و تمام صفات دیگر. یعنی در واقع خداوند نهتنها در این دو قسمت بلکه این دو تا مصداق را من بهعنوان نمونه ذکر کردم، واِلا در هر قسمتی انگشت روی هر صفتی بگذاریم حدّ اعلای حُسن آن صفت در نزد علی بود. علی وقتی صحبت چکامهی شعرا و ادبا میشد، نشانههایی که داشت یعنی اشعار را قرائت میکرد، از تمام شعرای جهان بود به طوری که در کتابها مانده است. یعنی اگر در مجلسی مینشست مجلس علم بود به اندازهای مسلط بود که حتماً در خاتمهی مجلس خطبا میگفتند که: علی مهمترین استادیست که دیدهاند و اگر همان… در قلمرو. علی وقتی خلیفهی ظاهری شد یعنی خلیفه؛ لغتاً “خلیفه” یعنی جانشین. علی واقعاً خلیفهی پیغمبر بود ولی چون گردش تاریخ این لغت را عوض کرد – عملاً لغت را عوض کرد – یعنی علی را خلیفه نمیدانستند، تا وقتی که خود علی به خلافت رسید. این است که خلافت یک منصب دنیایی، شناخته شده بود. وقتی علی به خلافت رسید خیلیها نمیشناختند. همین داستانی که چند قطعه، چند بیتش را خواندم، این از این شعرایی است که دیگران – غیرفقرا بهش توجه داشتند – ولی علی در همهچیز، غیرفقرا نیز وقتی کاری داشتند میدانستند کسی که گوش میدهد به حرفشان و احیاناً کاری میکند علی است. به این دلیل میآمدند خدمت علی. از لحاظ عظمت و حکومت علی همینجور بود. برای اینکه، بله علی یک وقت خلیفه بود، خب شبها با لباس مبدل یا تک تنها راه میرفت مردم ببیند چه میگویند؛ از خلافت او راضی هستند؟ عدالت رعایت شده یا نه؟ دید در یک گوشهای منزلها کدامها خراب شده بود در جنگها. زنی نشسته با دو تا بچه کوچک پهلویش و دارد گریه میکند، ناسزا میگوید العیاذ باالله به علی. علی (علیهالسلام) جلو رفت، بعد از احوالپرسی از او، گفت: علی را میشناسی؟ گفت: بله، علی چنین و چنان. خب تحقیق کرد متوجه شد که اینکه… پرسید از این زن که چرا گریه میکنی و این بچهها کیا هستند؟ گفت: من شوهرم از دوستان علی بود و در لشگر علی بود. علی او را برد به جنگ، کشته شد. من ماندم و این دو تا بچه و هیچ امرار معاشی نداریم، الان اینها. علی متوجه شد، برگشت به خزانه و از بیتالمال حوالهای چیزی برای زندگی روزمرهی اینها گرفت و برگشت. البته این ظاهراً یک کاری است که حتی ممکن است آن مبلغی که به این داده شده یا آن غذایی که به این زن داده خیلی مبلغ جزئیای باشد، ولی این توجه به کار علی که وقتی شنید گریه، بهحق گریه میکند و از روی سوز دل و جهل به علی ناسزا میگوید؛ از خودش خیلی ناراحت شد و گفت: چرا در حکومت من باید اینجور گرسنهها باشند؟ برگشت و غذا برد. ما در حکّام امروز و دیروز و پریروز بلکه تمام این ایام حکامی سراغ نداریم که شخصاً خودشان این کارها را تقبل کنند. به همین جهت حتی بسیاری از بزرگان و نویسندگان و فلاسفهی خارجی نیز علی را مثال زدند برای یک شخصِ ایدهآلی. یعنی کسی که تمام صفات لازمهی الهی در او هست. این علی چنین شخصی بود که ما جامعه را مأمور هدایتشان… و ما او را دیدیم. و چقدر شقاوت میخواهد که چنین شخصی را از بین ببرند، روی دشمنی و عناد. حالا انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد که جای پای علی را به توتیای چشم کنیم و ببریم بالا به نحوی که همهی ما متوسل بشویم به اینها. انشاءالله.