هو
۱۲۱
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران
مخدوم مکرم جناب آقای حاج علی تابنده(محبوبعلیشاه) اولین فرزند ذکور مرحوم مبرور جناب آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی(رضاعلیشاه) اعلی الله مقامهما الشریف، در روز سهشنبه هفتم ذیحجةالحرام ۱۳۶۴ هجری قمری برابر با ۲۲ آبان ۱۳۲۴ هجری شمسی و مطابق با ۱۳ نوامبر ۱۹۴۵ در تهران متولد گردیدند و تحت توجّهات جدّ بزرگوار خویش جناب آقای حاج شیخ محمدحسن بیچاره بیدختی(صالحعلیشاه) قدس سرّه و پدر عالیمقدارشان ایام کودکی را در بیدخت گناباد و تهران گذراندند. در همان ایام کودکی نزد پدر بزرگوار خویش به قرائت و یادگیری قرآن مجید پرداخته و اولین کلامی که در ذهن و خاطر ایشان جای گرفت، کلام الهی بود.
سپس برای تحصیل ابتدایی به مدرسهی جامی بیدخت رفته و در خارج از مدرسه نیز مقدمات علوم دینی و ادبی را نزد پدر و مدرّسین آن دیار از قبیل مرحوم ملّا خداداد خیبرگی و دیگران فرا گرفته، سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفته و تحصیلات متوسطه را در رشتهی ادبی در دبیرستان دارالفنون ادامه دادند. در خرداد ۱۳۴۲ موفق به دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان مذکور شدند. در تمام ایّام تحصیل تحت نظارت و مراقبت مستقیم و غیرمستقیم پدر خویش بودند و در این مدت کراراً به بیدخت مسافرت مینمودند و از فیوضات معنوی جناب آقای صالحعلیشاه بهره میبردند و به مرور زمان شوق طلب و اشتیاق راهیابی به طریق حقیقت در جان عزیزش شعلهور شده و سر و جانشان همزبان شده که:
عشقت مرا چه بی سر و سامان نکرد، کرد
سرگشتهام به کوه و بیابان نکرد، کرد
تا اینکه در روز یکشنبه ۱۵ ربیعالثانی ۱۳۸۴ برابر با اول شهریور ۱۳۴۳ پس از نماز مغرب و عشا به دست مبارک جناب آقای صالحعلیشاه و به دلالت پدر بزرگوار خود و با حضور شیخ مکرم مرحوم آقای حاج سید هبةالله جذبی(ثابتعلی) مشرف به فقر و وارد در سلوک الی الله شدند.
ایشان تحصیلات عالیه را ابتدا در دانشگاه مشهد و سپس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادامه داده و از دروس اساتیدی همچون دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر سید جعفر شهیدی بهرهمند شدند و پایاننامهی تحصیلی خود را به راهنمایی دکتر سید حسن سادات ناصری تحت عنوان سیر عرفان در ادبیات قرون ششم و هفتم به پایان رسانده و در سال ۱۳۴۸ شمسی با اخذ درجهی لیسانس در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شدند. در مدت تحصیل در دانشگاه برای تأمین هزینهی تحصیل خود غالباً به تدریس در دبیرستانهای تهران اشتغال داشتتند.
جنابش پس از پایان دورهی سربازی در سال ۱۳۵۱ شمسی به امر پدر بزرگوار خویش و به منظور امرار معاش از دسترنج خود وارد شرکت نفت گردیده و به جهت دارا بودن حسن خلق و تدیّن، همواره مورد محبت و احترام عموم کارمندان آن وزارتخانه بود و تا دیماه ۱۳۶۸ که به منظور انجام وظایف محولهی فقری به درخواست خود بازنشسته شدند، در همان وزارتخانه مشغول به کار بودند.
ایشان در سال ۱۳۵۵ شمسی با صبیه محترم مرحوم آقای عبدالعلی شیدانی ازدواج کردند که حاصل این وصلت دو فرزند ذکور به نام آقایان رضا و رحمتالله است.
معظمٌ له در اسفند سال ۱۳۴۴ شمسی موفق به تشرف به خانهی خدا و انجام حج تمتّع و زیارت روضهی نبوی و مشاهد مشرفه شد. در سال ۱۳۵۱ شمسی نیز در خدمت والد معظم و در سال ۱۳۵۳ شمسی نیز مجدداً توفیق زیارت خانهی خدا و عمرهی مفرده یافتند و سپس به منظور سیر آفاق به کشورهای سوریه، مصر و لبنان مسافرت کردند. همچنین در سال ۱۳۵۵ شمسی در خدمت پیر بزگوار به زیارت عتبات عالیات مشرف شده و با مراجع بزرگ شیعه از قبیل آیتالله العظمی سید محسن حکیم و آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی ملاقات نمودند. و علاوه بر این اسفار زیارتی، در ملازمت پدر بزرگوار در داخل و خارج ازجمله هندوستان و سایر ممالک عربی و ممالک اروپایی مسافرتهایی نمودهاند.
آن جناب پس از رحلت حضرت آقای صالحعلیشاه در مرداد ۱۳۴۵ شمسی، خدمت پدر بزرگوار خویش تجدید عهد نموده و از آن پس همان وجههی ملکوتی که در رخسارهی جد بزرگوارش هویدا بود در چهرهی پدر مکرم خویش به عیان میدید و زبان دل مترنّم این بیت بود که:
چو ز عشق توست دردم، تو خود آشنای دردی نظری به دردمندان که نگاه توست درمان
از این به بعد ایشان مورد عنایات و توجهات خاص معنوی پدر عالیمقدار خویش قرار گرفت. همچنین به دستور معظمٌ له مأمور به تحصیل علوم دینی و اخد دستورات سلوکی و ریاضات شرعی نزد مرحوم آقای حاج سید هبةالله جذبی شدند و ابتدا متفرقاً و سپس به طور منظم از سال ۱۳۵۸ شمسی تا هنگام درگذشت مرحوم آقای جذبی در فروردین ۱۳۶۴ ادامه یافت.
معظمٌ له از اول سال ۱۳۵۹ شمسی که حضرت آقای رضاعلیشاه در تهران ساکن شده بودند تا پایان حیات صوری آن جناب هر روز سحر شرفیاب حضورشان میشده و در سفر و حضر غالباً در خدمتشان بودند و موسیوار از آن خضر دوران درس عشق میآموختند. تا اینکه توفیق الهی رفیق راه گشت و مجاهدات ثمر داد و جناب آقای محبوبعلیشاه در تاریخ پانزدهم شعبان ۱۴۰۱(۲۸ خرداد۱۳۶۰) موفق به اخذ اجازهی امامت جماعت فقرا از جانب حضرت آقای رضاعلیشاه شدند. اما حضرتش فرموده بودند که فعلاً علنی نشود تا اینکه بر اساس رؤیایی که مشاهده کرده بودند، این اجازه در شب دوشنبه ۳۰ محرم ۱۴۰۷ برابر با ۱۳ مهر ۱۳۶۵ توسط مرحوم آقای سلطانعلی سلطانی در حسینیهی امیرسلیمانی و در مجلس فقری با حضور دو تن از مشایخ سلسله آقای حاج محمدخان راستین(درویش رونقعلی) و آقای حاج شیخ عزیزالله محقق نجفی(مظفرعلی) رحمتالله علیهما قرائت شد و برای اولین بار مرحوم آفای راستین و مرحوم آقای محقق عبا بر دوش جناب آقای محبوبعلیشاه انداخته و اولین نماز جماعت با حضور مشایخ مذکور و اخوان حاضر در حسینیه به وسیلهی معظمٌ له اقامه شد.
پس از طی مراتب سلوک و تهذیب نفس در شب قدر ۲۱ رمضان ۱۴۰۵ برابر ۲۰ خرداد ۱۳۶۴ فرمان دستگیری طالبان و راهنمایی جویندگان راه برای ایشان با لقب مبارک “محبوبعلی” از طرف پدر بزرگوار صادر شد. پس از چند سال تأخیر در اول شعبان ۱۴۱۰ برابر ۱۸ اسفند ۱۳۶۸ در منزل حضرت آقای رضاعلیشاه و با حضور چند تن از مشایخ سلسله و اخوان مکرم خوانده شد. به این ترتیب که حضرت رضاعلیشاه فرمان را ابتدا به مرحوم آقای حاج شیخ عبدالله صوفی(درویش عزّتعلی) مرحمت نمودند که بخوانند، ایشان پس از زیارت فرمان به علت کهولت سن قادر نبودند که ایستاده متن فرمان را قرائت نمایند، لذا آقای حاج یوسف مردانی(درویش صدقعلی) این مهم را انجام دادند.
معظمٌ له پس از دریافت فرمان ارشاد و دستگیری از آنجا که جناب آقای رضاعلیشاه به دلیل کهولت سن کمتر میتوانستند برای دیدار با فقرای ساکن شهرستانها به مسافرت بروند، لذا به امر پدر بزرگوار خویش جهت رسیدگی به امور فقرا و دیدار آنان اقدام به مسافرت مینمودند. چنانکه در یکی از این اسفار که جنابش برای دیدار با فقرای شهرهای جنوبی کشور عازم بودند، به امر حضرت آقای رضاعلیشاه مرحوم آقای شیخ محمدعلی ناسوتی(هدایتعلی) در معیت ایشان بوده و افتخار خدمت داشتند و در سفر بعد که قصد دیدار با فقرای شهرهای شمالی را داشتند آقای حاج یوسف مردانی(درویش صدقعلی) به دستور حضرت آقای رضاعلیشاه در التزام رکاب جناب آقای محبوبعلیشاه بوده و از فیوضات معنوی ایشان فیضیاب بودند.
جناب آقای رضاعلیشاه چندی بود که بنابر فرمودهی خود به الهام غیبی مترصد بودند که فرمان جانشینی در طریقت را برای فرزند برومند مرقوم نمایند و حتی در ضمن نامهای به آقای حاج سید هبةالله جذبی به این مسأله اشاره کرده بودند ولی به دلایلی در این کار درنگ مینمودند تا اینکه در چند رؤیا، جناب آقای صالحعلیشاه ایشان را مأمور به این کار کردند و بالاخره معظمٌ له در عید غدیر ۱۴۰۶ قمری برابر ۲ شهریور ۱۳۶۵ فرمان جانشینی فرزند مکرم را با لقب مبارک “محبوبعلیشاه” مرقوم فرمودند و به تناسب اوضاع چند بار دیگر در زمانهای مختلف کتباً بر این فرمان تأکید نمودند، لذا پس از رحلت حضرت آقای رضاعلشاه در روز چهارشنبه ۱۱ ربیع الاول ۱۴۱۳ برابر ۱۸ شهریور ۱۳۷۱ حضرت آقای محبوبعلیشاه بنا بر نصّ صریح بر مسند ارشاد طریقهی نعمتاللهی گنابادی تکیه زدند ولی آنچنان دل در گرو دلدار داشت که بدن خاکی تحمل روح ملکوتی ایشان را نمینمود و بیصبرانه تمنّای وصال میفرمود.
مرگ ما هست عروسی ابد سرّ آن چیست؟ هو الله احد
لذا دورهی قطبیت آن مقتدای سالکان- همانطور که خود فرموده بودند و به دورهی قطبیت جدّ اعلای خویش حضرت آقای نورعلیشاه ثانی تشبیه میکردند- چندی طول نکشید و از آنجا که دوران حیات ظاهری خود را کوتاه میدیدند و از طرفی بر علوّ مراتب ظاهری و باطنی عمّ معظّم خویش حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده زیّد عزّه العالی که سمت مشاورت پدر بزرگوار و خود ایشان را نیز داشتند، واقف بودند. لذا در همان روز رحلت حضرت آقای رضاعلیشاه اجازهی اقامهی نماز جماعت در مجلس فقری و سپس در نهم ربیع الثانی۱۴۱۳ برابر ۱۵مهر۱۳۷۱ مصادف با سالگرد رحلت حضرت آقای صالحعلیشاه اجازهی دستگیری و تلقین ذکر و فکر را برای ایشان با لقب “مجذوبعلی” مرقوم فرمودند و سپس در تاریخ سهشنبه ۲۲ ربیع الثانی سال ۱۴۱۳ برابر ۲۸ مهر ۱۳۷۱ که مصادف با چهلمین روز رحلت آقای رضاعلیشاه بود، معظمٌ له را با لقب مبارک “مجذوبعلیشاه” به وصایت معنوی و جانشینی خویش تعیین کردند و از جمله اوصافی که جناب آقای محبوبعلیشاه در این فرمان برای حضرت مجذوبعلیشاه بیان کردهاند، این است که معظمٌ له مراتب فقر و فنا را طی کرده و صدر صافی و قلب وافی یافتهاند. همچنین جناب محبوبعلیشاه چندی قبل از رحلت، چند تلگراف برای آقایان مشایخ سلسله مرقوم فرموده و در داخل پاکت دربسته و مُهرشده قرارداده و نزد یکی از فقرا به امانت گذارده بودند تا پس از رحلتشان مخابره شود و در این تلگرافها خبر از رحلت قریبالوقوعشان بود و جانشین خود را حضرت آقای مجذوبعلیشاه معرفی کرده و دستور به متابعت از ایشان داده بودند. تا اینکه در ابتدای ماه مبارک رمضان ۱۴۱۷ قمری وضعیت جسمانی آن حضرت رو به ضعف رفت و روز قبل از رحلت فرموده بودند که چند شب است که نمیخوابم ولی با وجود کسالت زیاد فریضهی روزه را ترک نکردند و گویی حالت کسی را داشتند که به ضیافتی فراخوانده شده و منتظر رفتن هستند. بالاخره در صبح پنجشنبه ۶ رمضان ۱۴۱۷ برابر ۲۷ دی ۱۳۷۵ شمسی به واسطهی عارضهی ایست قلبی روح ملکوتی آن مقتدای عرفان از قید و زحمت تن رهایی یافته و به وصال محبوب رسید و تمامی ارادتمندان را به سوگ خود نشاند.
او خوش نشست در حرم بارگاه قدس لیکن به غم نشاند دل ما را ز حسرتش
پیکر مطهر آن جناب در میان انبوه عزاداران از تهران تشییع شد و طی مراسم باشکوهی و با اقامهی نماز توسط جناب آقای مجذوبعلیشاه ارواحنا فداه برآن بدن ملکوتیصفات، در مزار سلطانی بیدخت مجاور قبر پدر و اجداد مکرمش به خاک سپرده شد.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
با آنکه ایّام قطبیت آن جناب بسیار کوتاه بود ولی به واسطهی داشتن فضایل اخلاقی و جاذبهی معنوی والا در همین مدت قلیل به مصداق: الاسماء تنزل من السماء، محبوب دلهای دوست و بیگانه شدند، چنانکه جانشین فقری ایشان جناب آقای مجذوبعلیشاه نیز دربارهی معظمٌ له فرمودند که: «…مصداق بارز شعر حافظ بودند: “خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.” دوران رهبری عرفانی ایشان چهار سال و چند ماه بود ولی در همین دوران کوتاه در دلهای ارادتمندان “آنچنان جای گرفت که مشکل برود».”
جنابش دارای آثار علمی نیز بودند که عبارتند از:
۱- رساله سیرعرفان در ادبیات قرون ششم و هفتم هجری، که پایاننامهی تحصیلی معظمٌ له میباشد.
۲- رساله حضور قلب
۳- رسالهای در جبر و تفویض
۴- مکتوبات(مجموعهای از جواب به سؤالات سائلین)
۵- خورشید تابنده، در شرح احوال و آثار حضرت آقای رضاعلیشاه که نام این کتاب برگرفته از رباعی مشهور ایشان میباشد و به جهت تیمّن در اینجا ذکر میشود:
تابنده صالح زمان گردیدم تابنده چو خور در آسمان گردیدم
در راه رضای دوست گشتم پویان زان رو به رضاعلی عیان گردیدم
در پایان، سالروز رحلت آن محبوب اولیاء الله و مقتدای عارفان را به جمیع سلّاک الی الله و پویندگان راه الهی تسلیت عرض مینماییم و از درگاه ایزد منان دوام افاضات ظاهری و باطنی جانشین آن بزرگوار حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) ادام الله ظلّه العالی را خواستاریم.
باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفواً احد
سایت مجذوبان نور