Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح یکشنبه ۹۶/۲/۱۷ – خانم‌ها (عطایای خداوند – مراقبت از خود – آفرينش توأم نياز در انسان و راه رفع آن)

Hhdnat majzoobaalishah96 07بسم الله الرّحمن الرّحیم

یک آیه‌ای در قرآن هست، آیه‌ی کوچکی است، اگر آن را دقت کنیم نشان می‌دهد که هرچه ما بخواهیم در زندگی عادی‌مان، خدا فراهم می‌کند. البته نه اینکه قدرت جادویی به ما داده باشد، که ما تا بگوییم یک قصر شش‌طبقه می‌خواهیم، شش طبقه، اگر کم بود پس بدهیم بگوییم: نه آقا این شش طبقه نیست، این پنج طبقه است، زود یک طبقه بهش اضافه… نه، اینجوری نیست. ولی در عمل اگر به‌اصطلاح این فواصلی که ما در کارهایمان قائلیم؛ «یک ساعت دیگر»، «دو ساعت دیگر» می‌گوییم اینها، این را در نظر نگیریم همه چیزها به هم وصل است، همین جور هر چی ما بخواهیم. حالا که این جوری شد پس باید فکر کند که خدا ما را فرستاده به این کره‌ی دورافتاده که از همه‌جا دورافتاده‌تر است. خداوند وقتی هم که خواست آدم و حوا را بفرستد اشاره کرد گفت: آن کره‌ کوچولو را می‌بینید آن گوشه؟ فرشتگان گفتند: بله. فرمود: اینها را بگذارید همانجا. به این طریق ما می‌گوییم: خب پس اگر اینجوری است اینهمه بیماری چیه که برای ما فرستاده؟ چه بیماری‌های ویروسی و به حساب بیماری‌های عفونی و چه بیماری‌هایی که مال شکم‌بارگی خودمان است. ما اگر معتقد به خدا باشیم باید فکر کنیم که پس خداوند برای همین‌ها هم در دسترس ما دوا گذاشته. یعنی اگر درد را فرستاده برای ما، بیماری را فرستاده، درمان بیماری و شفای آن درد را هم برای ما فرستاده؛ باید فکر کنیم پیدایش کنیم. این بهداشت کامل اگر باشد اینجوری است، بله. بهداشت و مراقبت‌هایی که باید از خودمان بکنیم اینها همه همین است یعنی به ما هم فهمانده. حواسی که به ما داده همین است. جاهایی دیدیم فرض کنید پرتگاه است، چشم داده که ببینیم و نرویم آنجا. همین‌جور جاهایی دیده که غرش‌های عجیبی دارد، جنگل، حیوانات هستند، به ما گوش داده بشنویم، بفهمیم نه، اینجا شیر زیاد دارد، آنجا که می‌رویم می‌گوید: مار زیاد دارد، بنابراین خودمان احتراز کنیم. پس همه‌ی چیزها را به این طریق برای ما فرستاده، آن وقت گفته است پس حال که اینجوری است من چطور نمی‌فهمم که نمی‌دانم چکار باید بکنم که دل‌درد نگیرم؟ این طبیب فرستاده. البته اول گفته: مواظب باشید رودل نگیرید یعنی پرخوری نکنید. این دستورات را اگر داده باشد محتاج به پزشکی نیستیم در… این خلیفه‌ که فرمود: “انی جاعلٌ فی الارض خلیفه” نه اینکه هر چه بخواهد فوری، یک کاخی بخواهد درست کند فوری برایش فراهم بشود یا یک اتومبیل می‌خواهد بیاید در خانه… یک فکری هم داده که فکر کنیم که چطور می‌شود این. این قوه‌ی تفکر و تعقل را هم داده. بنابراین تمام نیروهایی که در بدن آفریده و به ما سپرده ما می‌فهمیم- درک می‌کنیم- اینها را باید به‌موقع و به نحو مفید استفاده کنیم. فرض کنید خیلی‌ها خب … پیدا می‌کنیم، گاهی خب ممکن است درک کنیم راهِ اینکه که چه‌جوری زندگی کنیم، خیلی خب. ولی گاهی اوقات نه، وسط کار می‌فهمیم که اشتباه کردیم ولی می‌خواهیم برگردیم، برنمی‌گردیم دیگر. زمان برنمی‌گردد به عقب. در اینجا راهنما فرستاده. یعنی توجه هم دارد در ضمن اینکه برای بشر همه‌ی این دردها، گرفتاری‌ها، نقایص را آفریده، غیر از آنکه به خودش اعتماد کرده- به خود بشر- گفته: بگرد، پیدا کن راه‌حلش، که ما همه‌ راه‌حل‌هایی پیدا کردیم، سر همین هم می‌توانیم. غیر از آن هم کسانی راهنما فرستاده. حتی برای امور معنوی هم راهنما فرستاده. پیغمبران و ائمه و بزرگان اینها یک راهنما هستند. این است که یک نامه‌ای به من نوشته بود که، یک خانمی، یک دانشجویی، من سنّم این است و درس خواندم. آیا اجازه می‌دهید؟ کدام راه بهتر است؟ بروم ادامه بدهم و…؟ همان دکتر نمی‌دانم هر دکتری، دکتر بشوم یا بروم دنبال تحصیل؟ بروم خانواده و اینها؟ من همین مثال را برایش زدم گفتم: خداوند هر نیازی که برای ما آفریده خودش هم طریقه‌ی حلش را آفریده، باید از آن راه رفت. در این مورد هم راه‌حل ازدواج است. بنابراین ازدواج مقدم است. بعد خیلی‌ها گوش ندادند. بعد که گفتند: خیلی خب ما می‌رویم دنبال دکترا. وقتی یک ورقه‌ دکترا گرفتند می‌گویند: هان حالا رسیدیم به هدف، می‌خواهند ازدواج کنند، هیچکس حاضر نیست، هیچکس پیدا نمی‌شود. آن وقت دیگر وقت آن گذشته. هر چیزی را در موقعش باید استفاده کرد.

…مزاحمتان نشوم، وسط کلام، وسط چیز حذف می‌کنم. یک چیزی ناقص. آن نقص را شما خودتان باید جبران کنید. این است که وسط حرف من ممکن است حرفم کاملاً تمام نباشد، ناتمام باشد، ولی شما همان ناتمام را چیز کنید. آقای چیز می‌بینید که نمی‌توانم کم‌حرف باشم. مولوی می‌گوید- در این شعرش به‌عنوان تعریف از گذشته‌ها- می‌گوید: تُرک‌جوشی کرده‌ام (ترک‌جوش یعنی اشکنه، همان اشکنه را می‌گفتند)، ترک‌جوشی کرده‌ام من نیم‌خام (یک ترک‌جوش، یک اشکنه درست کردم نصفه‌کاره، نیم‌خام) تمامش می‌خواهی؛ می‌خواهی کامل داشته باشی از حکیم غزنوی بشنو تمام. حال شما اگر این حرف را می‌خواهید از بزرگان گذشته، از کتاب‌ها که نوشتند شرحش را پیدا کنید.