Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح یکشنبه ۹۶/۳/۷ – خانم‌ها (در اختیار گرفتن میل و تسلط بر افکار و اعمال خود – عالم خواب – امام زمان)

Hhdnat majzoobaalishah05بسم الله الرّحمن الرّحیم  

توی سینماها تئاتر‌ها هست که کسی که بهش می‌گویند باید یاد بگیرد که رُل بازی کنند، یادش می‌دهند، بلد است، یک وقت گیر می‌کند. در وعاظ هم هست، وسط حرف هر چیز یادشان نمی‌آید، که‌‌ همان‌ وقت‌هایی … من بچه بودم قبلاً در بیدخت این شده بود و یک واعظی رفته بود بالای منبر، «بسم‌الله» که گفته بود هرچی فکر کرده بود نمی‌داند چی بگوید، سوادی نداشت. یکی از این پایین صدا زده: آقا اگر چیزی بلد نیستی… بیا [پایین]. به هر حال مسأله‌ی توجه به ذکر که‌‌ همان تمرکز باشد؛ یک مسأله‌ای‌ست که تمام مردم عادی هم بهش توجه، بهش نظر دارند. این داستان‌هایی که در فیلم می‌بینید یا کتاب یا روزنامه که یک آدمی مثلاً یک شخصی از زمره‌ی بت‌پرستان چیز دارای این قدرت هست. این‌ها آن روح را در تسلط می‌گیرند. شما فرض کنید که این بدن که تشکیل شده، البته هزاران میل و هزاران خواسته دارد، از این خواسته‌ها، از این امیال، باید همه جمع بشوند. کاری که خدا کرده و گفته. گفته که همه‌ی این‌ها جمع بشوند زیر فرمان عقل و اراده قرار بگیرند. یعنی هم عقل بپسندشان، هم اراده بتواند بکند گاهی نکنند فایده ندارد. آدمِ خیلی خوش‌اخلاقی وقتی اصلاً حرف نزند، کار نکند، هیچی… درویش‌ها و عرفا، آن‌هایی که چیز هستند، دستوراتی که دارند از این لحاظ کارشان بهتر است، راحت‌ترند و بهتر چیز می‌شوند. تفاوتش هم این است که آن شخصی که اینجور نیست هیچیک از آن امیال به میل خودش و به دستور خودش نیست. مثلاً می‌داند که میوه برایش بد است بعد یک میوه‌ی خیلی قشنگ و خوب می‌بیند و می‌داند هم که بد است اگر بخورد ولی می‌خورد مع‌ذلک. میلش در اختیارش نیست. ولی درویش باید تمام این امیال در اختیارش باشند. البته آن وقتی‌ست اگر به هر اندازه که این قدرت پیدا شد قدرت روحیِ شخص هم هست. این است که … گفتم پیرمرد را، گفتم که یکی صبح که بیدار می‌شویم، یکی هم شب موقعی که می‌خوابید این دو تا بدن هست. دو تا بدن مثل اینکه در سایر ایام روز مثل تمام افکار شما، تمام تمایلات شما، مثل اینکه توی دیگی است سرش هم بسته است. هیچکدامِ شما دم دستتان نیست، لازم هم ندارید. چون لازم هم ندارید. بعضی‌هایش یکی دوتا دم دست هستند و… اما در خواب بیشتر امیال مخفی است یعنی امیال زیر نظر عقل نیست چون خود عقل هم خوابیده ولی در آن موقع در دریچه‌ی فکر و دریچه‌ی حافظه باز است. هر چی با اراده به اراده‌ی خودتان هم بگذارید توی آن جعبه، توی آن به‌اصطلاح حافظه، این می‌ماند. ولی وسط روز کمتر می‌ماند. تا می‌آیید یک توجهی بکنید یک بچه‌ای نق می‌زند یا یک تلفن زنگ می‌زند. کارتان، یکی هم موقع اولِ بیدار شدن. اول بیدار شدن هنوز هیچ کسی حس نمی‌کند. هر کسی باشد حس می‌کند که عوض شده ولی چه‌جوری؟ توجه به اینکه چه‌جوری عوض شده نمی‌کند. خیلی وقت‌ها دیدند، برای من که زیاد اتفاق می‌افتد، برای شما‌ها هم حتماً… مثلاً پامی‌شوید می‌گویید: امروز سه‌شنبه هست؟ نه. یک خرده باید که بماند که سرجا بیایید. مثل اینکه اصلاً خودتان نیستید؛ یکی دیگر است باید بیاید توی بدن. این دو موقع خیلی مؤثر است. بنابراین این دو موقع را حتماً انجام بدهید؛‌‌ همان دستوری که دادند بهتون انجام بدهید و حتی بعد از آن هم یک مدت کوتاهی ذکرتان را بگویید. به این طریق کم کم بر ذهنتان، بر سایر افکارتان مسلط می‌شوید و بهتر می‌توانید سایر اعمال را نجات بدهید. در عالم خواب که وقتی دو نفر که باهم خوابند، یکی است، یک فکری که می‌کند آن یکی دیگر خبر ندارد، خوابند اصلاً. یکی در ری است یکی در روم است، یکی در کره‌ی مریخ است، این‌ها هر کدام به هم هیچ ربطی ندارند. یک دنیا نیستند هر دوشان. و حال آنکه همه‌شان یک دنیا هستند. همه‌شان در دنیایی هستند که از این دنیا کنده شدند یک قدری. در آن حالت هم آن دستگاه حافظه‌ی شما مثل همین موبایل‌ها آنجوری کار می‌کند که هم پیام بفرستد و هم پیام بدهد. ولی نه هر کسی. کسانی که مسلط می‌شوند. مسلط شدند بر کارشان و اعمالشان، دارای این خصوصیت می‌شوند. یعنی می‌خواهند افکار دیگری را هدایت کنند، فکر خودشان را هدایت کردند، مثل اسب راهواری، هدایت کردند آن اسب را، بعد یک اسب دیگری بهشان می‌دهند سرکش است، بلدند این را چه‌جوری رام کنند. شما همگی آنوقت در این چیز، تمام نگرانی‌ها و گرفتاری‌هایی که در مورد افکارتان دارید به این طریق حل می‌شود. نه نگرانی‌ای که آیا راست است؟ آیا دروغ است؟ چه کار… بنابراین از اینکه این کار را بکنید یا توجه به این کار بکنید خیلی خجالت هم نکشید… ما از اینکه اتفاقاً می‌گوییم که در عرف فارسی می‌گوییم: فلان کس رفت تو فکر. فکر که دریایی نیست که این برود توش. یعنی سایر افکار یا‌‌ همان فکری که الان این علاقمند است آنقدر قوی شده که به جای چیز، این مسلط شده بر آن. همه‌ی آن افکاری که ما داریم گفت: باید با زیر نظر عقل باشند. یعنی عقل بر آنها مسلط باشد. حالا گاهی اشتباه می‌شود؛ عقل یا اصلاً کار نمی‌کند و یا اینکه به خودش زحمت نمی‌دهد فکر کند. گرسنگی بر او غلبه… گرسنگی یا منظور میل به غذا مسلط می‌شود برایش، مسلط می‌شود‌‌، همان جوری که در آن انسان عقل درش مسلط بود در این میل به خوراکی مسلط می‌شود و هر کسی ممکن است این حالات مختلف مسلط … حالا درویش چون قبلاً با تفکر این کار را می‌کند می‌داند فکر مسلطی که باید باشد فکر خداوند است و دنباله‌های خداوند. نه خدا که فکر کنید توی آسمان نشسته! خداوندی که دنیا را اداره، یک دنیایی را اداره می‌کند. شما هر کدام یک مدرسه داشته باشید، مدیر مدرسه‌ای باشید، اداره‌ای دارید، می‌دانید که اداره کردن، آن مدیریت چقدر مشکل است. از یک مدرسه حتی. مملکت دیگر خیلی مشکل… حال اینکه خداوند همه‌ی مملکت‌ها را اداره می‌کند و… سخت است. به هر جهت اِبایی نداشته باشید از اینکه فکرت. ولی یک چیز هست گفتند: فکرتان نرود، در اختیار خودتان باشد… فکر نکنید که مثلاً این حرف‌ها که امام زمان مثلاً چی می‌خورد؟ آبگوشت می‌خورد؟ نان و پنیر می‌خورد؟ به شما چه؟ شما از یک آبگوشت‌خور نون‌پنیرخور نمی‌خواهید. شما یک امام می‌خواهید. آن هم که می‌گوید به هر کسی… این است که یا… اصلاً یکی کتابی نوشته که امام زمان کی را گرفته و چند تا بچه دارد و بچه‌ها چی… برای اینکه ما هیچ خبر نداریم. از این خبر امام زمان فقط همین قدر خبر داریم که یک همچین شخصی وجود دارد و ظاهر خواهد شد. به همین اندازه اکتفا می‌کنیم. یعنی تا آنجایی که نیروهای ما اجازه می‌دهد. حالا انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد آنچه که لازم است بگیریم و آنچه که لازم نیست و مضر است طرد کنیم.