مظلومیت حسین عزیز درتشنگی او و تنهایی او نیست . درغربت اندیشه اوست که خاک می خورد . وگرنه یکی از مراجع و روحانیان ما می آمد و جلوی صداوسیما خودش را برای اینهمه بیکاری و اعتیاد و فسادی که گریبانگیرجوانهای ما شده آتش می زد . به فتوای اینجانب محمد نوری زاد . من خودم جوابگوی این خودسوزی درپیشگاه خدای متعال خواهم بود .واصلا هم خجالت نکشیم از اینکه دریک انقلاب ساختاری ، مثلا نماز ادارات را برداریم و به تکریم ارباب رجوع بپردازیم . کارمندی که حقوقش را از ارباب رجوع می گیرد ، چرا دراتاقش نیست ؟ راز نفرت های تلنبار درهمین ظرافت ها و غفلت های مغفول است
اگراوقاتتان تلخ نمی شود می خواهم به انقیاد وجوهی بپردازم که هم دنیای مارا سامان بدهد هم آخرت مارا . این را از محرم و کربلا آموخته ام . و از پای منبرعلمایی که روزی روزگاری برای یک جلسه صحبت ، ساعت ها مطالعه می کردند . سطحی گرایی آزاردهنده ای که این روزها دچارش شده ایم ما را به سینه دیواری می کوبد که درآنسویش یک فاجعه ی آذین بسته را تدارک می بینند . باورکنید اصلا خجالت نمی کشم از اینکه بحث شبهای محرمم به اموری سرایت کند که بوی دنیا و مملکت داری بدهد . بعضی ها مسجد را جای عبادت صرف می دانند و مردمان را از ورود به مباحث دنیاوی منع می کنند . ومن باورم براین است که مسجدی که به کار دنیای ما نیاید به کار آخرت ما نیز نخواهد آمد. واما اصل سخن : اجابت یک نکته ، درچند وچون ماهیت سرنوشتی که دچارش شده ایم ، می تواند ما را از این بحران مستمررهایی بخشد . بحرانی که از یک خجالت و رودربایستی بزرگ شروع شده و درهمین رودربایستی نیز به حیات نازیبای خود ادامه می دهد . قبول کنیم که دراداره کشور و برآوردن شکوه و شوکت آن دراندازه ای که همین کشورهای دم دستمان به آن رسیده اند ، وامانده ایم . واین واماندگی ، روز به روز نیز به ورطه نامبارکی درمی افتد . دراین میان ، پرداختن به جهش ها و پیشرفت های چشمگیری که نصیب ما شده ، نمی تواند ما را از درافتادن به حساسیت های برزمین مانده برهاند . اساسا ما را قرار براین بوده و هست که بجهیم و پیشرفت کنیم و بدرخشیم . نه این که با علم کردن سالهای جنگ و جوانی انقلاب و دسیسه های دشمنان ، پناهی برای خود و کارهای برزمین مانده بکاویم و با خیال آسوده شانه های خودرا از سنگینی حمل مسئولیت هایمان کناربکشیم .سخن به درازا نبرم که اصل سخن همین هاست که برمی شمرم . اگرچه سخنانی دیگرنیز هست که مجال خاص می طلبد :
1 – هیچ هدفی برای فردای کشور نداریم . افق هایی مثل "سند چشم انداز" با همه آبروهایی که درآن مجتمع شده ، به دلایل گوناگون ، از طرف مسئولین ما به شوخی گرفته شده است و نمی تواند هدف غایی یا افق چندساله تلقی شود . این شوخ طبعی مسئولین ، عوارض و انشعاباتی دارد که اولین شائبه اش می تواند خامی و کارنابلدی آنان باشد . حالا دستهای آلوده جمعی از آنان بماند
2 – دراداره کشور مصرانه به آدمهای دم دست اکتفا کرده ایم و از ورود آدمهای کاربلد پرهیز می کنیم . دراین میان به جمله مشهورامام عزیز دلخوش کرده ایم که : نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد . ومثلا از اینکه کارهای مهم را به کسی وکسانی بسپریم که وطنشان را دوست دارند و به شکوه آن نظردارند اما نمازنمی خوانند و همسرشان چادری نیست ، تنمان می لرزد . وفکرمی کنیم مملکت داری یعنی این . وحال آنکه شاید مراد سخن امام عزیز این نیز بوده است که نگذارید بی عرضه های خودی نما مملکت را به تاراج دهند
3 – آدم های بالیاقت را به کارگل واداشته ایم و آدم های بی لیاقت را فرصت امضا و تصمیم گیری عطا کرده ایم . منصب ها را از آدم های قد کوتاه پرکرده ایم . فرصت ها را مثل برق از دم دستمان عبورداده ایم . واکنون ، ما مانده ایم و هول وهراس از این همه کاری که برزمین مانده
4 – بااین تصورغلط که روحانیت می تواند درهرکجا و درهرشرایط برمقدرات کلی و جزیی کشور پای بگذارد ، آنچنان هیمنه ای به طلاب و روحانیان و امامان جمعه بخشیده ایم که خودمان از سامان دادن به این همه آشفتگی درمانده ایم . یعنی روحانیت را به جایگاهی نشانده ایم که اکنون به کمتر از آن راضی نیست . به اسم انفکاک ناپذیری دین از سیاست ، به هر طلبه ای اجازه داده ایم که از تریبون مسجد محل و دستگاهی که متولی آن است و تریبون نماز جمعه ، بی ملاحظه ، هر چه به دهانش آمد به مسئولین و کارکردهای آنان بگویند . درعین حال که این خود فرصتی برای آزادی و آزادگی است ، اما نه که محدود به روحانیت است وبس ، بجای نشاط ، نفرت می پراکند . ما یک روز باید این رودربایستی را کنار بگذاریم و روحانیت را به کارکرد راستینش اشاره دهیم . وتا مادامی که این خجالت بزرگ از ما آویخته ، راه به جایی نمی بریم . بخداقسم این سخنان را کسی می گوید که خود از همه بیش به قدرومنزلت روحانیت ایمان و اعتماد دارد . اما روحانیتی که برجایگاه مالوف خود قرارگرفته باشد . 5- از این که کارهای برزمین مانده را به خارجی های کاربلد بدهیم ، نهراسیم . می توانیم پول بدهیم و تخصص بخریم . این یک امررایج درجهان امروز است . اصرار براین که همه کارها را خودمان باید انجام بدهیم آسیب و خسارتی ببار می آورد که هم پولمان هدرمی رود و هم از قافله های پرشتاب جوامع اطراف عقب می مانیم . به عنوان یک مثال کودنانه ، به ساخت مصلای تهران اشاره می کنم که از سالهای پس از انقلاب کار ساخت آن شروع شده و هنوز که هنوز است به اتمام نرسیده . بااطمینان می گویم که باپول و وقتی که صرف ساخت مصلای تهران شده ، می شد پنج مصلای بزرگ و شیک و مدرن ساخت و به مردم و به جهانیان عرضه کرد و به خود بالید
6 – از اسب غرور پایین بیاییم و قبول کنیم که بعضی از کشورهای خارجی ، بویژه غربی ها و آمریکایی ها درکنارکارهای بدشان ، کارهای خوبی نیز دارند که می تواند حالا حالا ها برای ما نمونه باشد .مثل : نظم – وجدان کاری- احترام – حقوق شهروندی – آزادی بیان – قانون – عدالت – (وحتما درکناراینها همان خوی استکباری هیات های حاکمه و قضایایی که می دانیم و نیازی به تکرار آنها نیست ) 7 – قبول کنیم که سپردن دستگاه قضایی کشوربه روحانیان و قضات جوانی که هنوز درابتدایی ترین وجوه شخصی خود به مختصات عدل و انصاف و احترام و شعائر اینچنینی دست نیافته اند ، به مثابه آب دادن به درختی ست که یا عقیم است و ثمری از آن مستفاد نمی شود ، یا درختی ست که ریشه اش برزمین سفت نشانده شده و رشدی درکارش نیست و وقت مارا بیهوده تلف می کند .
8- نظام اقتصادی ما و مخصوصا بانکداری ما یک آوار عنقریب است و ما مصرانه به زیرآن داربست می زنیم . درکنار همه این کارهای کودنانه ، توجه کنید به غارت ثروت سوخت توسط کسانی که کار بلد نیستند و مافیاپروری را خواسته یا ناخواسته باب می کنند . چه فرقی می کند ؟ چه به باد دادن ثروت ها و چه بالا کشیدن ثروت ها . دراین میان بخندید به صنعت اتومبیل داخلی که به وحشیانه ترین شکل ممکن اتومبیل مسخره ای مثل پراید و سایرفضولات صنعتی را ناجوانمردانه به مردم ما تحمیل می کند .آن هم با چه قیمتی . حالا هی برسروسینه بزنیم که : مظلوم ، غریب ، عطشان ، بی کس ، تنها ، …. مظلوم فعلی باورکنید انقلابی است که با آرزوهایی پاگرفت و به ما سپرده شد و ما مثل گرسنه های حریص به دندانش می کشیم و شقه شقه اش می کنیم . مظلومیت حسین عزیز درتشنگی او و تنهایی او نیست . درغربت اندیشه اوست که خاک می خورد . وگرنه یکی از مراجع و روحانیان ما می آمد و جلوی صداوسیما خودش را برای اینهمه بیکاری و اعتیاد و فسادی که گریبانگیرجوانهای ما شده آتش می زد . به فتوای اینجانب محمد نوری زاد . من خودم جوابگوی این خودسوزی درپیشگاه خدای متعال خواهم بود .واصلا هم خجالت نکشیم از اینکه دریک انقلاب ساختاری ، مثلا نماز ادارات را برداریم و به تکریم ارباب رجوع بپردازیم . کارمندی که حقوقش را از ارباب رجوع می گیرد ، چرا دراتاقش نیست ؟ راز نفرت های تلنبار درهمین ظرافت ها و غفلت های مغفول است