گروه دین و اندیشه مجذوبان نور – مهرداد مصوری
با توجه به آنکه تاریخ و تاریخگرایی را افرادی ژرفنگر و اندیشمند از بُعد اندیشه و چارهاندیشی مّد نظر دارند و به آن از این دیدگاه نگاه میکنند؛ همواره با برهان و دیدی درست، مبرهن، محکم، منطقی و مستندگونه آن را واکاوی میکنند. در نتیجه مستندات هر دوره و زمانی را سندی قطعی و یقینی نمیدانند و با شک و تردید آن را بررسی میکنند. از این منظر، یادآوری چند نکتهٔ کوتاه را در مورد تاریخ بسیار لازم و واجب میدانم:
یکم اینکه تاریخ همواره در طول زمان، از پیدایش آدم تاکنون، دچار و گرفتار دیگرگونی و تبدیل، تغییر، دگرگونسازی و قلب بوده و نیز از طرف امیران، پیشوایان، حکمرانان، شاهان و فرمانروایان و قدرتمندان زر و زور تزویر، مورد تحریف، دگرگونی و دستکاری قرار گرفته و از حقیقت آن کاسته و گاهی محو گردیده، اصالت آن همواره مورد تردید و گفتگو بوده است.
قدرتمندان هر دورهای از تاریخ برای پذیرش، پسندیدگی، درست انگاشتن و شایسته جلوه دادن دولت و امارتشان و ویرانسازی و شیطانی نشان دادن فرمانروایان پیش، به هر کاری دست زده و میزنند. آنها تاریخنگارانی را به خدمت میگیرند تا درستیها و راستیهای رویدادها و رخدادها را از مردمان عصر خویش پنهان نگه دارند و آنها را از پی بردن، یافتن و نویابی حقیقت بازدارند.
به بیان دیگر، اگر تفسیر و شرح تاریخ دروغین نبود؛ ای بسا هر فرد بنا به ذات، سرشت، طبیعت، طینت و نهادش راستیخواهی را سرلوحهٔ جستار، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو و وارسی قرار میداد و آن را بدون حیله، زینت، زیور و پیرایش بازمییافت. کما اینکه در زمان ائمه نیز خلفای جور و ستم که نام اسلام و امارت اسلامی بر خود داشتند، با نام قرآن و رسولالله (ص) با مردم زمان خویش پیمان و عهد میبستند؛ اما بنابر بینات، ظواهر و گواهها، فقط با فراخوانی آنها به دین ظاهری، سطحی و مجازی، از قرآن به شمارش کلمات و حروف و نون و واوهای آن بسنده میکردند و قرآن حقیقی و آموزشها و درسهای اجتماعی، فقهی و عرفانی آن در پردهای از تاریکی و سربستگی باقی میماند. البته در این شرایط به طبع، ائمه راستین از ورود به اجتماع و دسترسی مردم به ایشان، محروم بودند. در نتیجه مردم با ناآگاهی و نبود شناخت صحیح از حقیقت، به سوی امیران و پیشوایان دروغین جلب و از شناخت ائمه محروم و مهجور باقی میماندند. در تمام سدهها و زمانهها، تاریخ شاهد این فرمانروایان و در برابر آنها مردم بیسواد، جاهل، نادان، عوام و ناآموختهای بوده است. از اینرو تاریخ هم، همواره با توجه به این نکته دستخوش تبدیل، تغییر، دگرگونسازی و قلب در هر زمانه و عصری شده است.
دوم آنکه تاریخنگاران حقیقتبین، ناوابسته و خودسالار و بدون وابستگیهای حکومتی و مستقل، خارج از پیشداوریها و داوریهای ناعادلانه کم و نادر و محدودند. شاید بتوان گفت که کمتر تاریخنگاری اسیر شیدایی و حُب یا بغض و نفرت و یا جانبداری در تاریخ نبوده؛ اما با این وجود شمار اندکشماری هم از تاریخنگاران وجود دارند که توانستهاند خلاف خط سیر جامعه حرکت کرده و تاریخ واقعی را به نگارش درآورند.
گاه شیدایی، نفرت، حُب، بغض، حقد و کینه، تاریخ را در زمانهای دگریگون و به کژراهه و دوری از حقیقت موجود کشانده است که بعینه میتوان آن را مشاهده کرد. این بلای دگرگونی و دیگرگون جلوه دادن تاریخ دامنگیر بسیاری از دانشها، آگاهیها، تجربهها، باورها، ارزشها، هنجارها و مهارتهای بایسته و الزامی بشری شده است. اگر تاریخ سدههای اخیر را واکاوی کنیم با دنیایی از شکها و تردیدها روبهرو میشویم و ای بسا بررسی تاریخ عصری و زمانهای با مکتوبها و کتابهای تاریخی جعلی، ساختگی، کاذب، مجعول، کاری بس دشوار و شگرف برای پژوهشگران و تاریخنگاران بوده و به سالها بررسی، ژرفنگری، تفکر، دقت، غوص و وارسی نیاز دارد.
در حالی که در دنیای امروز ما با فراخنایی و گستردگی و دامنهٔ تمام وسایل ارتباط جمعی و شبکههای مجازی آکنده از آنکه از تاریخ دقیقه و ثانیه آن مطلع و خود ما شاهد آنچه به وقوع میپیوندد هستیم باز هم شاهد وارونهگی حقایق شده و به راحتی اخبارها یا تحریف و یا بایکوت میگردد و نیز گاه بر اساس خبرپراکنی، کژدیسی، لغزش و کجروی و گاهی هم بر مبنای درستیها، صحت، ماهیت، راستی و واقع استوارند.
در عصری که به سادگی دیگر چیزی پوشیده نمیماند و دنیای انحصارطلبی و منحصر بودن شبکههای خبری و بایکوت اخبار به سر آمده است همچنان شاهد ساختن و نوشتن روزانه تاریخی هستیم که توسط مزدبگیران حکومتها در حال نوشتن و رشته تحریر است و وای به حال آیندگانی که میخواهند حقیقت تاریخی را از دل این همه دروغ و نیرنگ و تحریف در تاریخ بازشناسند.
حال پرسش مهم این است که چگونه میتوان به ماهیت، ذات، راستی، درستی و راستینگی تاریخ پی برد و از دل دروغ، حیله، خدعه، دغا، فریب و فسون و تبدیل و تغییر، راه به حقیقت برد.
برخی بر این باورند که در امور دینی و مذهبی، دین تاریخ نیست و نمیتوان به آن برای پی بردن به درستیها و راستیها و کشف حقیقت تکیه کرد. با این دیدگاه، موضوعی که ماهیت و اصالت واقعیاش دچار شک و تردید و اما و اگرهاست آیا گواهمندی آن صحیح است؟ و آن را میتوان اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق، مبرهن، محکم، منطقی، مدلل دانست و آن را باورپذیر کرد.
«به اعتقاد مسلمانان، تاریخ قدسیِ روایتشده در قرآن را، خداوند به پیامبر (ص) وحی کرده است؛ یعنی این تاریخ صرفاً مجموعهای از گزارشهای شنیده شده از منابع یهودی یا مسیحی نیست. در حقیقت تفاوت ظریفی میان روایتهای کتاب مقدس و قرآن کریم از تاریخ قدسی وجود دارد. در حالی که روایتهای کتاب مقدس، ماهیتی تاریخیتر دارند، تاریخ قدسی قرآن غیرتاریخیتر/ تاریخستیزانهتر است و در وهله نخست به قصد آموزش درسهای اخلاقی و معنوی، وحی شده است.
تاریخ قدسی قرآن را بیشتر واقعههایی در روان بشر دانستهاند تا صرف رویدادهای تاریخی در جهان. برای مثال، همه انسانها اوصاف موسی (ع) و اوصاف فرعون، زیبایی یوسف (ع) و دسیسهچینی برادران او را در درون خویش دارند؛ یعنی این تاریخ قدسی وسیلهای است برای آموزش [خودشناسی به انسانها و آگاه ساختنشان به] نفس خویش و همچنین آموزش نیک و بد به آنان؛ و نیز آگاه ساختنشان به اینکه چنانچه آدمی چونان پیامبران گذشته به خداوند متوسل شود، از او یاری بجوید و در همه بلاهای زندگی به او توکل کند، در نهایت خیر بر شر پیروز میشود.» (۱)
تاریخ فقط نزد اهل آگاهی، بینایی، بینش، دانایی، روشنبینی، زیرکی، عاقبتبینی، نهانبینی و هوشیاری اهمیت دارد و از جنبهٔ رویکرد، رویآوری، پند و اندرز به آیندگان به آن نگاه و نظر میشود و آن را چراغ راه آینده و هموارساز جامعه میدانند.
خردورزان و اندیشمندان به تاریخ از بُعد و جنبهٔ اندرز، پند، درس و شگفتی مینگرند، همانگونه که قرآن ما را به تفکر در عاقبت گذشتگان دعوت نموده تا از آن پند و عبرت بگیریم.
البته رخدادها و رویدادهای گذشته، میتواند آزمون و خبرگی بسیار ارزشمندی برای ساختن آینده باشد، ولی نیازی به آزمودن همهٔ این تجربتها و محکها به بهای هنگفت نیست.
تاریخ گذشته با تمام تبدیل، تغییر، دگرگونسازی و دروغها، حقیقتی ماندگار و ارزشمند را در خود نهفته دارد که تاریخنگاران یا انسانهای خردورز هر عصر و زمانهای بجا میگذارند که از همهٔ ماترکها با ارزشتر است و آن اینکه گذشته و تاریخش چراغ راه آیندهاند.
۱. مقدمه کتاب قرآنشناخت، دکتر سید حسین نصر، ترجمه دکتر انشاءالله رحمتی