Search
Close this search box.

روش‌شناسی تفسیر عرفانی بیان‌السعادة فی مقامات العبادة (بخش دوم)

ویژگی‌های تفسیر بیان‌السعاده

hazrate soltanalishah 96

حاج سلطان‌حسین تابنده در مقدمه تفسیر «بیان السعادة»، پنج ویژگی برای این تفسیر بیان کرده، که خلاصه آن به شرح زیر است:

۱- ربط آیات در یک سوره؛ در حالی که همه آیات قرآن به ترتیب نزول جمع‌آوری نشده است و مؤلف خود نیز بدان اعتراف دارد؛ در عین حال به نظر وی، تألیف آیات قرآن به ترتیب موجود (محصور بین دو جلد) دلیل آن است که علم الهی و اراده ازلی بر آن تعلق گرفته که این آیات بدین ترتیب جمع‌آوری شود، بنابراین پس در واقع همه آیات مربوط به هم بوده و هماهنگ می‌باشند و لازمه آن این است که در معنی نیز به هم مربوط باشند.

۲- مفسر، همه آیات مربوط به عقاید، از جمله ایمان و کفر را، به ایمان و کفر نسبت به ولایت تفسیر نموده و اهتمام تمام نسبت به ولایت علی (ع) و ائمه معصومین (ع) داشته و معتقد است که ایمان به خدا، عین ایمان به ولایت است و کفر به خدا، عین کفر به ولایت است و بالعکس.

۳- ویژگی دیگر این تفسیر، اهتمام مؤلف آن، به جمع و تطبیق اخبار مختلف در حد امکان و تفسیر آیات و عدم طرد حدیث می‌باشد؛ مانند اخباری که درباره شجره منهیه در داستان آدم وارد شده است.

۴- ویژگی دیگری که در این تفسیر وجود دارد، تفسیر جالب سلطان‌علیشاه از اصطلاح ولایت است، که اتصال به ولایت را «پیوند» نام نهاده است که تشبیهی است به پیوند معمول در نزد کشاورزان که جهت تربیت، رشد و نمو و اصلاح میوه درختان بکار می‌برند. پس انسان هم به کمال مطلوب نمی‌رسد، مگر اینکه به پیوند ولایت الهی متصل گردد و و این ولایت اصل خیر و منبع سعادت‌ها است، و سبب ظهور ثمرات نیک و ارزشمند که‌‌ همان کمال مورد نظر است می‌شود.

۵- از دیگر خصوصیات این تفسیر، آن است که مفسّر عالم، به حل معضلات علمی موجود در قرآن اهتمام ورزیده و آن را با بیان ساده به مطالب کلامی، فلسفی و عرفانی مستند ساخته و در عین حال با اخبار تطبیق داده است؛ بنابراین تحقیق او در هیچ موردی مخالف با مبادی دینی نمی‌باشد؛ مثلاً مسأله معراج و معاد را چنان با بیان فصیح و ساده شرح داده است که فهم آن برای هر که دارای عقل سالم و غیرآلوده باشد آسان است (ر. ک. همان: ۶۴- ۶۸).

بنا بر آنچه گفته شد، این تفسیر دارای ویژگی‌های منحصربه فردی است که قبل از سلطانعلیشاه، مفسران دیگر کمتر به آن‌ها توجه نموده‌اند. سلطانعلیشاه از نظر معنی، آیات یک سوره را مرتبط با هم می‌داند؛ بنابراین بنا بر نظر وی، برای فهمیدن معنی یک آیه، باید به آیات قبل و بعد آن آیه نیز توجه نمود، تا معنی آیه مورد نظر، درست حاصل گردد؛ چنانکه در تفسیر آیه مربوط به تأویل قرآن ذکر شد، مشخص است که او خود در تفسیرش از این روش بهره برده و بسیاری از آیات را به آیات قبل خود مربوط ساخته و وجه ارتباط آن را ذکر کرده است؛ اگرچه در ظاهر معنی و مفهوم آن، ارتباطی موجود نباشد. همچنین توجه ویژه سلطانعلیشاه به بحث ولایت قابل تأمل است. او ایمان به ولایت را مستلزم ایمان به خدا و کفر به ولایت را مستلزم کفر به خدا می‌داند. چنانکه در بخش مربوط به ولایت این پژوهش بررسی شده است، نظر عرفای اهل تسنن با عرفای شیعی در رابطه با بحث ولایت متفاوت است. بر خلاف عرفای سنی‌مذهب که به جنبه ولایت امامان (ع) کم‌توجهی کرده‌اند، سلطانعلیشاه که عارفی شیعی است، ولایت را منحصر به ائمه اطهار (ع) می‌داند و حتی تا جایی پیش می‌رود که ایمان و کفر به خدا را مستلزم ایمان و کفر به آنان معرفی می‌کند.

روش‌شناسی تفسیر بیان السعاده

مفسران قرآنی از روش‌های متفاوتی برای تفسیر استفاده می‌کنند. به طور کلی، شیوه سلطانعلیشاه نیز در این تفسیر اینگونه است که در ابتدای هر سوره، نام سوره، عدد آیات، مکی و مدنی بودن آیات، فضیلت سوره و ثواب تلاوت آن را ذکر می‌کند، و پس از بحث قرائت، صرف و نحو، لغت و احتمالات تفسیری و در برخی موارد، اقوال مفسرین در معانی آیات را می‌آورد و در ادامه به نقل روایات از ائمه اطهار (ع) می‌پردازد و آنگاه مباحث عرفانی و فلسفی را – با تأکید بر قواعد نظری و عملی عرفان – یاد می‌کند. البته مطالبی را که وی به عنوان معانی باطنی و اشاری و یا به تعبیری دیگر، تأویلی، ذکر می‌کند، به گونه‌ای است که منافاتی با روایات وارده از ائمه اطهار (ع) ندارد (حجتی و شمع‌ریزی، ۱۳۸۴: ۲۸۲). با مطالعه این تفسیر مشخص است که او به بعضی از آیات بیشتر توجه نموده و نسبت به آیات دیگر، بیشتر آن‌ها را توضیح داده و در بعضی موارد مهم، تحت عنوان «تحقیق» به تفسیر عرفانی آن آیات پرداخته است (گنابادی، ۱۳۷۲: ج ۱، ۳۱۳ و ۳۱۹ و ۱ ۴۰ و…). این نکته نیز قابل توجه است که او به مولانا توجه خاصی داشته و برای تبیین نظریه‌های عرفانی، از اشعار «مثنوی» بهره برده است (همان: ج ۳، ۴۸۵_۴۸۶ و ج ۱۱، ۶۷).

با توجه به گفته‌های سلطانعلیشاه، در مقدمه «بیان السعادة» می‌توان تا حد زیادی به روش‌شناسی او در تفسیر آیات قرآن پی برد. وی در مقدمه عنوان می‌کند:

«من از آغاز کسب علوم و اوایل جوانی، نسبت به مطالعه و درس و بحث کتاب‌های تفسیر و اخبار، با نشاط بودم و خدای تعالی مرا بدین امر موفق داشت. بعضی اوقات از اشارات کتاب و تلویحات اخبار برای من لطائفی آشکار می‌شد که من آن را در هیچ کتابی ندیده و از هیچکس نشنیده بودم. پس تصمیم گرفتم که آن‌ها را در اوراقی نوشته، تفسیرگونه‌ای بر قرآن قرار دهم… سزاوار آن است که آن «بیان السعادة فی مقامات العبادة» نامیده شود» (همان: ۹۷-۹۸).

ایشان در ادامه بیان می‌کند که این تفسیر را به این دلیل می‌نویسم که باعث آگاهی و بیداری خودش و برادران ایمانی و غافلان از حقیقت شود و از این تفسیر به عنوان یک عمل صواب برای خود یاد می‌کند که پاداشی برای آخرت او باشد. وی همچنین از خوانندگان این تفسیر می‌خواهد با دیده انصاف در این تفسیر بنگرند و از روی لجاجت و دشمنی درباره این تفسیر قضاوت نکنند (همان).
بنا بر آنچه بیان شد و با توجه به گفته سلطانعلیشاه در مقدمه تفسیر، چند نکته قابل توجه است:

۱- سلطانعلیشاه برای تأمل و تفکر در قرآن و در نتیجه تفسیر قرآن، اهمیت و ارزش بالایی قائل است.

۲- ایشان قبل از نوشتن این تفسیر، تفاسیر دیگر قرآن و کتاب‌های حدیثی را خوانده و در تفسیر خود بسیار از آن‌ها استفاده کرده است. وی خودش عنوان نمی‌کند که از چه منابعی استفاده نموده است. اما با مطالعه این تفسیر مشخص است که او از تفاسیر و کتاب‌های حدیثی شیعه از جمله می‌توان به «تفسیر صافی» فیض کاشانی (همان: ج ۲، ۱۱۹)، «تفسیر عیاشی» محمّد بن مسعود عیاشی (همان: ۱۴۲)، «تفسیر امام عسگری» (همان: ۱۶۰)، «تفسیر قمی» علی بن ابراهیم قمی (همان: ۱۶۷)، «تفسیر برهان» سید هاشم بحرانی (همان: ۲۵۵) و «تفسیر مجمع البیان» امین الاسلام طبرسی (همان: ج ۳، ۱۴۴) اشاره کرد. از مهم‌ترین کتابهای حدیثی که سلطانعلیشاه در این تفسیر از آن‌ها استفاده کرده است، می‌توان «أصول کافی» (همان ج۲، ۱۱۹) «وسایل الشیعه» (همان: ۱۷۲)، و «نورالثقلین» (همان: ۲۶۰) را نام برد.

۳- سلطانعلیشاه کشف و شهود و علم لدنی برای خودش قائل است و چنانکه در مقدمه ذکر شد، عنوان می‌کند که اخبار و لطائفی برایش آشکار شده است که آن‌ها را در هیچ کتابی نخوانده است و از هیچ کس نشنیده است. به عنوان نمونه می‌توان به دسته‌بندی مراتب سه‌گانه یقین در تفسیر آیه ۵ سوره تکاثر «کَلاّٰ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اَلْیَقِینِ» اشاره کرد (همان: ج ۱۴، ۶۱۳-۶۱۴)؛ یا در تفسیر آیه ۱۰۰ سوره مؤمنون، به بحث ترقی ارواح در برزخ پرداخته و مسائل پس از مرگ انسان و برزخ را مطرح کرده است (همان: ج ۱۰، ۲۴۲- ۲۵۰). وی همچنین در تفسیر عرفانی کلمه «للمتقین»، در آیه دوم سورہ بقره، برای تقوی پنج معنی ذکر می‌کند. سپس تقوای عوام و تقوای خواص را مطرح می‌کند. ایشان آخرین مرتبه تقوی را خودداری از دیدن نسبت اوصاف به غیر خدای تعالی می‌داند (همان: ۲، ۴۲۳_ ۴۲۵) و از این مقدمه استفاده می‌کند تا به موضوع گفتن شطحیات از سالکین و عارفان بپردازد.

از نظر سلطانعلیشاه وقتی سالک به آخرین مرتبه تقوی می‌رسد، دیگر منشأ همه چیز را به خدا نسبت می‌دهد. ایشان بر این باور است که در این مرتبه، گاهی خدا به صفت واحدیت خویش بر مؤمن تجلی می‌کند؛ در نتیجه او، با وجود بقاء مختصر خودبینی در نفسش، برای هیچ چیز ذات و صفتی نمی‌بیند؛ بنابراین در گرداب وحدت ممنوعه می‌افتد، چنین گمان می‌کند که وجود واحد است، موجود هم واحد است (وحدت وجود و وحدت موجود)، بعد از آنکه به خود آمد، به آن اعتقاد پیدا می‌کند، آن را به زبان می‌آورد و اگر شیخی نداشته باشد یا به شیخش رجوع نکند، در وادی اباحه مباح بودن هر چیز و انکار و الحاد می‌افتد و سخنانی در مخالفت با گفته انبیاء و شریعت آنان می‌گوید و به استهزاء خود آنان و شریعت‌هایشان می‌پردازد (همان: ۴۲۸). در اینجا نکته‌ای در سخنان سلطانعلیشاه هم قابل تأمل است و آن نکته این است که سالک برای اینکه در سلوک و خدا‌شناسی خویش دچار اشتباه نشود و گفتار و رفتارش منطبق با شریعت باشد، نیاز به هادی و راهنما دارد.

بنا بر آنچه گفته شد، مفسران از روش‌های متفاوتی برای تفسیر قرآن استفاده می‌کنند. از جمله اینکه گاهی مفسر بر اساس عقل به تفسیر آیات می‌پردازد که به آن روش «تفسیر عقلی» می‌گویند. «تفسیر نقلی» نیز یا تفسیر با الهام از روایات است، که به آن «تفسیر روایی» یا «مأثور» هم می‌گویند و یا تفسیر با آیات دیگر است، که به آن «تفسیر قرآن به قرآن» می‌گویند و یا اینکه قرآن را بر اساس موضوع تفسیر می‌کنند که به آن «تفسیر موضوعی» گفته می‌شود. با توجه به آنچه درباره شیوه سلطانعلیشاه بیان شد و همچنین با دقت در سخنان خودش در مقدمه تفسیر، می‌توان گفت که ایشان تفسیر به رأی را صحیح نمی‌دانست و خود بیشتر از «تفسیر نقلی» و «تفسیر روایی یا مأثور» و همچنین «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده نموده است و سعی کرده که معنای آیه را با توجه به آیات قبل و بعد تفسیر کند. البته وی با توجه به اینکه عارف بوده و نگاه عرفانی به قرآن هم داشته، بسیاری از آیات را بر اساس موضوعات عرفانی تفسیر نموده است.

ادامه دارد…

نویسندگان: 
قدرت‌الله‌ خیاطیان – عضو هیأت علمی گروه عرفان اسلامی دانشگاه سمنان 
سمیه خادمی – دانشجوی دکتری رشته عرفان و تصوف، دانشگاه سمنان
نویسنده مسئول: سمیه خادمی

منبع: فصلنامه مطالعات قرآنی، سال هفتم، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۹۵