Search
Close this search box.

سلطان‌علیشاه گنابادی

به یاد زنده‌یاد دکتر نعمت‌الله تابنده که در بهار ۱۳۸۶ به دیار جاودان شتافت

hazrate soltanalishah 96پروفسور سید حسن امین

 حاج ملّا سلطان‌محمد (معروف به سلطان‌علیشاه) گنابادی در ۱۲۵۱ ق در بیدخت گناباد متولد شد. بیدخت از مراکز مسکونی کهن خراسان است که به قول ابراهیم پورداوود، تصحیفی از بغدخت (بغ (خدا) + دخت: دختر خدا یعنی ناهید) است؛ چنان که در تفسیر خواجه عبدالله انصاری نیز آمده است. «زنی… اسم اعظم آموخت و قصد آسمان کرد… حرّاس آسمان او را منع کرد و خدای صورت او را بگردانید تا کوکبی گشت که آن را به عربی زهره، به پارسی آناهیت، به نبطی بیدخت و به هندی هندخت گویند».

 ملّا سلطان‌محمد گنابادی، پس از حیازت مقدمات در زادگاه خویش و تحصیل موخرات در مشهد، برای تکمیل کمالات به سبزوار رفت و در آن خاک پاک، از محضر حاج ملاهادی سبزواری (۱۲۸۹-۱۲۱۲ق) بهره‌مند شد و سالی چند (به همراه جدّ اعلای من میر سید محمد سبزواری معروف به «آقا»ی عراقی و ملقب به امین‌الحکما) از درس حکیم سبزواری استفاده کرد.
در این اوان، حاج اقا محمدکاظم سعادت‌علی شاه اصفهانی ملقب به طاووس العرفا (درگذشتهٔ ۱۲۹۰ق) که از اقطاب سلسله نعمت‌اللهی بود، به زیارت مشهد آمد و در سبزوار توقف کرد. به گزارش امین‌الشریعه در اخلاق امینی، حاج ملا هادی سبزواری به دیدار او رفت و با او مباحثه‌ای کرد. پیر طریقت در مباحثات علمی درماند، اما با کشف و شهود مطالبی گفت که حاج ملا هادی سبزواری متحیّر شد و جاخالی کرد. من داستان دیدار حکیم سبزواری و سعادت‌علیشاه را در مقدمهٔ دیوان حاج ملا هادی سبزواری در کنار ده‌ها روایت دیگر ناظر به کشف و کرامات اهل معرفت نوشته‌ام. باری سلطان‌علیشاه گنابادی، در سبزوار همراه استاد خویش حاج ملا هادی سبزواری به دیدن سعادت‌علیشاه رفت، اما ظاهراً در این دیدار کوتاه در سبزوار بدو سر نسپرد. پس از چندی سبزوار را ترک کرد و نخست به نجف شد و سپس به گناباد بازگشت و از آنجا به دیدار سعادت‌علیشاه به اصفهان رفت و این بار در حلقهٔ مریدان او درآمد.

 از عجایب آن است که سلطان‌علیشاه گنابادی که حکیمی فاضل و عالمی معتبر بوده است و از کمل تلامذهٔ حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شود، در طریقت، مرید و مجذوب سعادت‌علیشاه طاووس‌العرفاء اصفهانی که درویش ساده و درس‌نخوانده است، واقع شده و سه اثر از تألیفات خود را به نام مرشدش حاج آقا محمدکاظم طاووس‌العرفای اصفهانی ملقب به سلطان‌علیشاه اتحاف کرد، یکی تفسیر بیان‌السعاده، دیگری سعادت‌نامه و سوم مجمع‌السعادات (در شرح بعض ابواب اصول کافی). حال آنکه سعادت‌علیشاه هیچگونه تحصیلات رسمی نداشته است و به اصطلاح بی‌سواد و عامی بوده است. این اتفاق، بی‌مشابهت به شیفتگی جلال‌الدین محمد بلخی به شمس تبریزی و سرودن دیوان شمس به نام آن مراد نیست، چنان که در دیوان شمس گوید:

شمس  تبریزی  اگر  مفرد و بی‌کس باشد                                     پادشاهی‌ست، ورا خیل و حشم نیّت اوست

 حاج ملا هادی سبزواری، شاگردان خود را در اتخاذ مسلک عرفانی و انتخاب پیشوایان روحانی و طریقتی، مختار می‌گذاشت، چنان که کیوان قزوینی در بهین سخن گوید: «هیچ کس اسباب قطبیت را مانند حاج ملا هادی سبزواری نداشت، از علم، حکمت، عرفان و زهد بی‌پایان که از راه علم، دخلی ننموده و معاشش منحصر به اجارهٔ ملک موروثی‌اش بود و از مسلمیّت نزد عالم و عامی که اگر ادعا می‌نمود لخرالناس طراً سجداً لهو و امتیاز تاریخی او آن بود که با توفر و تسهّل اسباب ریاست، ترک هرگونه ریاستی نمود. حتی پیش‌نمازی نکرد و به مهمانی نرفت و با رؤسای بلدش هم‌بزم نشد تا از آنان پیش افتد و در صدرنشینی و سفره چینی و مجموعه گذاردن و برداشتن و دعا کردن روضه‌خوان و دسا بوسیدن عوام رعونتی ظاهر سازد…».

 اعتمادالسلطنه در الماثر و الاثار در حق سلطان‌علیشاه نوشته است: «الحاج ملا سلطان علی الجنابذی، مابین ظاهر و باطن فراهم آورده و معقول و منقول توأم ساخته. می‌گویند امروز در طریقت گروهی به او دست می‌دهند و سر می‌سپارند. مقارن جمع و تألیف این فهرست شریف از حج بازگشته به تهران فرود آمد. از فقیه فاضل الی عارف کامل هرکه او را دید، پسندید و به مراتب دانش و آگاهی‌اش ستود».

 سلطان‌علیشاه قرآن شریف را تفسیری کرده است و آن را به نام مرشدش سعادت‌علیشاه، بیان‌السعاده نام کرده. دشمنان او انتساب این کتاب را بدو انکار دارند و مدعی‌اند که این تفسیر دیگری راست. از این تفسیر نسخه‌یی مخطوط به خامهٔ عبدالمنعم محمدعلی بن ملاحیدر محمدبن ملا سلطان محمدبن ملا نورمحمد گنابادی مورخ ۱۳۰۲ قمری در کتاب‌خانهٔ امین‌الشریعه موجود است که صحّت تألیف آن را به دست این مؤلف ثابت می‌کند، چرا که تفسیر مخطوط موجود در کتابخانهٔ امین‌الشریعه به قلم برادرزادهٔ سلطان‌علیشاه سمت تحریر و کتابت یافته است، چون سلطان‌علیشاه فرزند ملا حیدر محمد است و کاتب محرر تفسیر نوهٔ‌‌ همان ملا حیدر محمد. اهمیت عمدهٔ این نسخهٔ مخطوط از بیان‌السعاده در این است که سلطان‌علیشاه در سال ۱۳۱۱ قمری یعنی نه (۹) سال پس از تاریخ تحریر نسخهٔ موجود در کتابخانهٔ امین‌الشریعه کتاب تفسیر خود را به پایان رسانیده است و سرانجام آن را در ۱۳۱۴ قمری در تهران به چاپ رسانیده. چند سال پیش، من این نسخهٔ خطی را به جناب دکتر نورعلی تابنده که برای بازدید من به خانهٔ ما تشریف آورده بودند، نشان دادم و ایشان تصدیق کردند که در حواشی این نسخه مکرر، مطالبی هم به خط خود سلطان‌علیشاه تحریر شده است.

 سلطان‌علیشاه در سال ۱۳۲۷ هجری قمری در بیدخت گناباد به تحریک مرحوم سید محمدرضا سلطان الواعظین عربشاهی سبزواری (درگذشتهٔ ۱۳۱۸ هجری شمسی) و برادرش میرزا مسیح عربشاهی (و جمعی دیگر از جمله حاج ابوتراب نوغابی گنابادی و پسرش) به قتل رسید. پدر سلطان‌الواعظین یعنی سیدباقر عربشاهی سبزواری در جوانی دست ارادت به مرحوم «سلطان‌علیشاه» داد و از فرط اخلاص و اعتقادی که به او داشت، به علاقهٔ قرب جوار مرشدش، سبزوار را ترک کرد و در قریه «بیدخت» گناباد، اقامت گزید و تا پایان عمر در آنجا تحت تربیت و ارشاد مرشد خویش بود. پدر روحانی و جسمانی من زنده‌یاد استاد سید علی‌نقی امین از زبان عمویش شادروان میرسید جعفر نظام‌العلما گفته بود: «آقا سید باقر عربشاهی را از چند و چون مراتب علمی و کمالات معنوی «حاج ملا سلطان گنابادی» پرسیدم. در پاسخ گفت: «حاج ملا سلطان را اگر آخوند فاضلی بگویی، هست. اگر ملای ده بدانی، هست. اگر مردی عالم بخوانی، هست. اگر مجتهد جامع‌الشرایط بخوانی، هست. اگر قطب زمانش بدانی، هست، اگر نایب خاص امامش بدانی، هست.
و پس از این سخن‌ها، چهره‌اش بر افروخت و نعره‌کشان گفت: «من که او را مرتضی علی می‌دانم».

 یکی از تألیفات سلطان‌علیشاه کتاب تنبیه النائمین (ساختهٔ ۱۳۲۳ق) در فلسفه خواب است که من آن را تصحیح کرده و در فصلی منفرد در دایرةالمعارف خواب و رؤیا (صفحات ۱۳۴ تا ۱۶۸) به سال ۱۳۸۴ چاپ و منتشر کردم. یک سال پس از آن، انتشارات حقیقت، هم،‌‌ همان کتاب را با مقابله با نسخه‌یی جدید به خط مؤلف دانشمند آن (و به پیوست «رساله خواب مغناطیسی» اثر مرحوم حاج سلطان‌حسین تابنده گنابادی) دوباره منتشر کرد و در قالب کتابی مستقل در اختیار علاقه‌مندان قرار داد. 

منبع: ماهنامه حافظ – شماره ۴۲