کودکان کار واژهایست تلخ، که باعث آزردگی هر شنونده و خوانندهای میشود. کودکانی که علیرغم سن کمشان سختیهای بسیاری را در طول زندگی تحمل میکنند. اینجا در پایتخت در پس برجهای بلند و کافههای باکلاسش کودکانی هستند که واژه کودک را زیر سؤال میبرند. اما به راستی چاره کار چیست؟ خریدن یک چسب زخم، یک شاخه گل، تا چه اندازه میتواند راه حل مناسبی برای زندگی آشفته این کودکان باشد؟
طی صحبتی که با چند کودک کار در مترو تهران داشتم عموماً از وضع بد اقتصادی خانواده میگفتند. عدهای از آنها به دلیل فوت پدر مجبور بودند بیخیال تحصیل در مدارس شوند و در مترو و اماکن عمومی دستفروشی کنند. کودکانی که گاهی به دلیل طلاق والدین و یا اعتیاد والدین تبدیل به مردان خانه و نانآور خانواده میشوند. این کودکان قربانی سیستم غلط و ناکارآمد نهادهای مربوط و رابطی مانند آموزش و پرورش، کمیته امداد، بهزیستی و… میشوند که در حمایت از آنها و خانوادههایشان کوتاهی میکنند.
اما راه حل چیست؟
در ابتدای کار مسئولان امر باید آمار درستی از تعداد کودکان کار و خانوادههای بیبضاعت اینچنینی به دست آورند و آنها را به نهادهای مربوط معرفی کنند تا تحت نظر آن سازمانها حمایت شوند. همچنین باید برای کودکانی که والدینشان دچار اعتیاد هستند فکری اساسی شود، شناسایی شوند، آموزش ببینند و به صورت رایگان به مراکز ترک اعتیاد ارجاع داده شوند. معضل کودکان کار در جامعه ما به مرحله حاد خود رسیده است و تنها راه اساسی، تدوین برنامهای اساسی و منظم برای پایان بخشیدن به مشکلات این کودکان است. برنامهای که تداوم داشته باشد نه اینکه یک سال حمایت شوند و باز روز از نو و روزی از نو.
یادمان نرود که آیندهی کشور ما همین کودکان امروز هستند. مسئولان و قانونگذاران کشور باید بدانند که مسئله فقر زمانی که فراگیر شود دامان همهی طبقات جامعه خصوصاً طبقه بالانشین را خواهد گرفت. فقر در ایران همچون آتشی زیر خاکستر است که اگر برای حل آن چارهای نیندیشیم آفت بزرگی بر جان جامعه خواهد شد.
کانال علوم اجتماعی، مسائل روز – حسین جمشیدی