بسم الله الرّحمن الرّحیم
یک بار دوم بسم الله الرحمن الرحیم. هر چند به قول مولوی: سه نگردد چو ریشم ار او… مرتبهی سوم بسم الله الرحمن الرحیم. این صحیح هم هست چون هر نفس که ما میکشیم خدا یک جانی به ما میدهد، این جان هر لحظه ممکن است بگیرد و این جان وقتی جان بعدی میآید محلش را تحویل میدهد. به این جان جدید تحویل میدهد. بنابراین مرتبهی سوم هم که بگوییم اشکال ندارد، به دلیل اینکه همان مرتبهی سوم هم شروع یک زندگی جدید است. شما زندگی خودمان را، یعنی یک بشر را- بشر هم یک جانداری است، یک حیوانی است- با یک حیوان دیگر مقایسه کنید، دو تا حیوان، خب مثل اینکه فرض کنید مقایسه میکنید میگویید که لاکپشت هفتصد-هشتصد الی هزار سال عمر میکند ولی یک پروانه یک روز عمر میکند. این هم یک عمری میکند. یعنی تولد دارد، جوانی دارد، پیری دارد و رفتن دارد. لاکپشت هم همین جور. حالا همین را، در زندگی بشر هم همین جور است یعنی زندگی بشر را هم شما زیر ذرهبین الهی- ذره بین بزرگ، نه این ذرهبینها- ذرهبین الهی که برای تمام جهان است بگذارید، آن زندگی ما بشر هم زیر ذرهبین همان جور، تولد و… منتهی تفاوت این است که ما از زندگیِ یک روز لاکپشت با زندگی یک پروانه هیچکدامش تبریک نمیگوییم به هم، ولی از آن تبریک میگوییم. چرا تبریک میگوییم؟ برای اینکه معلوم میشود، بر ما معلوم میشود که خداوندی که بشر را خلق کرده خیال دارد بشر را ادامه بدهد… خیال ندارد بشر را بردارد. بشر که میگوییم نه خودش. خود من ممکن است نیم ساعته از بین برود ولی بشر را میخواهد نگه دارد. عرایض نوح را خداوند شنید و قبول کرد. نوح عرض کرد: خدایا چرا میخواهی این همه بشر را از بین ببری؟ گفت: اینها را من آفریدم که “انی جاعلٌ فیِ الأرضِ خلیفهَ” ولی میبینم اینها خرابکاری میکنند. نوح عرض کرد: خدایا اینجوری که همه را از بین ببری، خوب و بد را که صحیح نیست، خودت یک عدهای را [برگردان]، خدا قبول کرد. حالا بعضی اوقات آن انتخابی که خدا کرده یعنی پذیرفته، آن پذیرفتن موجب میشود که این شخص عمر طولانی در اینجا داشته باشد، برای اینکه خداوند باهاش کار دارد. میگوید: اینچنین کن، چنان کن یا حتی مثلاً آب که میگوید: تشنهام آب بیاور، خدا میگوید مثلاً، ولی بعضیها را میبیند آدمهای خیلی خوبی هستند، کاری هم ندارد، اینها بیخود آنجا چرا هی زحمت بکشند، زودتر میآوردشان پیش خودشان. این است که هر دو، چه عمرهای کوتاه، چه عمرهای بلند، ممکن است خداوند انتخاب کرده باشد. ما حق نداریم بگوییم: کی خوب است، کی بد است. من برای اینکه خودم متوجه بشوم؛ در جنگ جمل یعنی جنگ بین علی(ع) و دوستان عایشه، بعد که جنگ تمام شد یک عدهای خب چند نفری، هر کدام کسی داشتند توی قشون، راه افتاد توی کشتهها ببیند کشته شده، کی نشده؟ طلحه که یکی از صحابه بود، از صحابهی خیلی مهم، جلیلالقدر، یعنی مورد توجه، این هم کشته شده بود به طرفداری عایشه. افتاده بود. این دید که یکی دارد گشت میزند ببیند کی زنده است؟ کی مرده؟ صدایش زد. این که آمد نزدیک، گفت: تو از جانب عایشه هستی یا علی؟ گفت: من از جانب علی دارم این کار را میکنم. گفت: پس دستت را بیاور جلو. دستش را آورد این جلو گفت که من از خطاها میگذرم، دست تو به نیابت علی- اربابت- با تو بیعت میکنم. حالا این شخص را ما نمیدانیم خدا چهکار میکند؟ یک وقت ممکن است بگوید اینقدر خطا کردی و او را هم خطاکار مجازات کند، یک وقت ممکن است نه، من قبولش کردم. این است که ما هیچکس نمیدانیم. دم مرگش ممکن است حدس بزنیم کمااینکه دم مرگ همین بعد از آنکه چیز کرد و مُرد حدس بزنیم که خدا بخشیده، ولی دلیلی ندارد این زندگی… حالا زندگی بشر برداشت من این است. تولد ائمهی ما از این نظر برای ما وضعیت خاصی دارد. فرض بفرمایید که “عباس ابن علی” متولد شد، ما و خانواده همه بهش جشن گرفتیم، یعنی خوشحال بودند، آمدند اما خود آن عباس ابن علی اگر فرزندانی داشت آن فرزندان را دیگر ما نمیشناسیم. ما این فرزندان بزرگان را آنهایی که نزدیک به امام هستند میشناسیم و… آن هم نه همهشان. یک عدهایشان. چرا؟ مثلاً فکر کنید که ما در زمان حضرت “صادق” را در نظر بگیرید. در زمان حضرت صادق، فقرا یعنی شیعیانِ زمان، از طرفی بنا به تعلیماتی که ائمه میدادند و عنادی که دشمنان میکردند به اینجور معتقد شدند که این امام که رفت جانشینش یعنی پسرش که جانشینش میشود به دنیا میآید برای ما همان حالت را دارد. این است که همه منتظر بودند از امام فرزندی بیاید چون آن فرزند را جانشین تلقی کنند ببینند درست است. از آن طرف دشمنان، دشمنان امامت مراقب بودند که ائمهی ما فرزند نداشته باشند. برای اینکه میدانستند یک پسر آن… ولی خب با همان خصوصیتی که راجع به کنترل داشتند و میخواستند بدانند کی بچه دارد، کی ندارد مراقب بودند از یک طرف که فرزند کوچکی که از امام دم دستشان بود از بین میبردند… به همین جهت وقتی یک فرزندی از امام متولد میشد همه خوشحال میشوند که امام بدون فرزند نیست. به همین صورت حضرت “علی ابن موسی الرضا” به دنیا آمد. این است که این تولد برای ما متبرک است و به همین جهت به هم تبریک میگوییم. انشاءالله خداوند سایهی آن بزرگوار را بر سر ما پاینده بدارد.