به فرخندگی فرارسیدن جشن شهریورگان (۳۰ اَمُردادماه گاهشماری رسمی کشور، برابر با چهارمین روز از ماه شهریور در گاهنمای زرتشتی)
در آیین زرتشتی جشنهای بسیاری دیده میشود. بیگمان یکی از دلیلهای آن این است که انسان در مسیر حرکت خود به سوی آگاهی، از هستیهای مینوی و مادی خود دوری جسته است و دیگر به آن توجه نمیکند. پس جشنها برگزار میشوند تا به این هستیها بیشتر توجه شود.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
جشن شهریورگان، برابر شدن روز شهریور از ماه شهریور است. در اوستا واژهی شهریور به گونهی «خْشَتْرَ وَئیریَه» آمده است. بخش نخست یا «خْشَتْرَ»؛ هم معنی فرمانروایی و هم معنی شهر و کشور را میدهد.
اشوزرتشت در گاتها – یسنای۵۱ – بند۱ میفرماید: «ای مزدا، «شهریاری مینوی» نیک تو، شایانترین بخشش آرمانی در پرتو«اشا» از آن کسی خواهد شد که با شورِ دل، بهترین کردارها را بهجای آورد. اکنون و از این پس، تنها به [برآمدن] این [آرزو] خواهم کوشید.»
بخش دوم «وَئیریَه» به معنی آرزو شده، دلخواه و آرمانی است. و در کل واژهی «خْشَتْرَ وَئیریَه» همان فرمانروایی یا کشورِ دلخواه و آرزوشده را میرساند.
«ای مزدا اهورا، چیست خواست شهریاری نیکِ تو؟ چیست بخشش وپاداش تو به من و یارانم؟ چه اندازه آرزو دارم، که از راه راستی، تو بر گرویدگانت آشکار گردی، تا با اندیشهی نیک، در پیشبرد کارهای خود کوشا باشند.» گاتها – یسنای۴۸ – بند۸
در اوستا، این فروزههای مینوی گاتهایی به گونهی «اَمشاسِپندان» یا پاکان جاویدان درآمده است. فروزههایی جداییناپذیر از اهورامزدا که، در جهان مینوی و مادی، از دیدگاه فلسفی، اخلاقی و عرفانی باید آنها را واکاوید تا چراغی برای راه پیشرفت مینوی و مادی انسان شوند.
«شهریوری» یا «شهریاری» را برداشتهایی است:
برداشت نخست «شهریوری»، شهریاری بر «مُلکِ درونی خویشتن» است. لازمهی شهریاری بر خویشتن، «شناخت» است. به گونهای که انسان هر چه بیشتر از خود شناخت داشته باشد، توانایی آن را دارد که بر خود چیرهتر شود. انسان خویشتندار، انسانی است که میکوشد، از پنج فرزندِ بدِ مالکیتخواهی یعنی خشم، رشک، کینه، نیاز و آز، دوری گزیند.
«آز» خواست بیرون از اندازه است و انسانِ شهریوری، میبایست از خواست بیرون از اندازه بپرهیزد. در برابر «آز» فروزهای که هماهنگی را در اندیشه، گفتار، کردار و روان انسان استوار میکند، فروزهی چیرگی بر خود و خویشتنداری یا شهریوری است.
«خشترا»، نیرو و توانایی است که روان ما را بر نفس چیره میکند. اهورامزدا چنان جایگاه بیمانندی به فروزه و امشاسپند خشترا بخشیده است تا هر انسانی به اندازهی توانایی خود بتواند بر بدی پیروز شود.
برداشتِ دومِ «شهریوری»، شهریاری بر زمین، طبیعت و کشور است. آیا کسی که از راستی و درستی پیروی نمیکند و هنوز نتوانسته است بر خواستهای ناهنجارش چیره شود، شایسته چنین شهریاری است؟ اشوزرتشت در گاتها – یسنای۴۹ – بند۱۱ میفرماید: «روان شهریاران ستمگر، بد کردار، بد گفتار، بد نهاد، و بداندیشِ دُروند، از روشنایی به تیرگی بازمیگردد. به راستی اینان، ماندگاران سرای دروغاند.»
در استوره و تاریخ ایران همواره به دانش، فن، نیروی تنی و روانی شهریاران ارزش و بهای ویژهای داده میشود. چراکه شهریاران کسانی باید باشند که میان خواستهای خودشان و کشورشان هماهنگی استوار کنند و از برتری یکی بر دیگری جلوگیری کنند.
برداشتِ سومِ «شهریوری»، شهریاری آرزوشده و آرمانشهر است و آن چیزی نیست جز هماهنگی جهانی و همزیستی آشتیجویانه میان کشورها. هماهنگی که در آن هیچ کشوری نمیتواند در کارهای درونی کشور دیگر دخالت کند. و هیچ کشوری حق دستیازیدین و یورش به کشور دیگر را ندارد. و به طور کلی استقلال و یکپارچگی مرزی و قلمرو سیاسی هر کشور گرامی داشته میشود. و بیگمان این بینش الگوی شهریاران بزرگی چون کوروش و داریوش بوده است و این شهریاران از این فروزه در بالاترین اندازهی خود بهره بردهاند به گونهای که همهی جهانیان آنان را میستایند و آنان را از خود میدانند.
در جهان مادی امشاسپند شهریور، موکلِ بر فلزات است. از این رو است که زرتشتیان بر روی سفرههای جَشَنِ خود نمونهای از نماد شهریور را، همچون «تاس روزین»(کاسهی رویین) مینهند. و یا ایرانیان بر سفره هفتسین سکه میگذارند که همگی نشانهی آگاهی داشتن از هستی این فروزهی بزرگ اهورایی است و اینکه انسان نباید از این هستی مینوی و مادی با ارزش اهورایی و خدادادهی خود دوری کند.
اهورامزدا همهی فروزههای خود در انسان به ودیعه گذاشته است، تا تمرینی باشد برای «شهریاری اهورایی» که همانا پس از پیوستن به اهورامزدا رخ میدهد. در «شهریاری اهورایی» که جدای از هر گونه جهان دوقطبی (این جهان هستی که انسان در آن زیست میکند) است، همه چیز در هماهنگی است. و شاید بیدلیل نباشد که در «فروردین یشت» ، همهی فروهران نیک، ستوده میشود. در کرده ۱- بند۱ «فروردین یشت» میخوانیم: «… اینک تو را از زور، نیرو، فر، یاری و پشتیبانی فروهرهای توانای پیروزمند پاکان آگاه سازم که چگونه فروهر توانای پاکان به یاری من آمدند…»
به نظر میرسد که هخامنشیان در تختجمشید به نیکی و به بهترین روی توانستهاند این فروزهی اهورایی را به نمایش همهی جهانیان برسانند. آنجایی که در «دروازهی ملل» انسان تاجداری را با بدن گاو و بال پرنده میبینیم.
سر انسان نمادِ خویشتن است. تاج نمادِ چیرگی است که بر سر «شهریوران» گذاشته میشود. و گاو نماد زمین است که نشان میدهد که انسان با فروزهی شهریوری، میتواند شهریاری بر زمین و کشور را به بهترین روی به انجام رساند. و انسان شهریوری میتواند با پرواز که بالهای پرنده نماد آن است به «شهریاری اهورایی» برسد.
منبع: یتااهو