كودکآزاری و حقوق كودک، مفاهيمی متأخر در تاريخ زندگی بشر است. در جهان قديم، دوران كودكی آدمها بسيار زود به پايان میرسيد. امروزه مطابق پيماننامه جهانی حقوق كودک، عصر كودكی هر فردی در سن ۱۸ سالگی به آخر میرسد اما در جهان قديم، بسياري از آدمهای زير ۱۸ سال سربازان قشون اين حاكم و آن امپراتور بودند و در جنگها شمشير میزدند و آدم میكشتند و كشته میشدند. گاه وقتی قبيلهای شكست میخورد، قوم فاتح همه «مردان» آن قبيله را میكشت. ملاک مردی نيز، ظهور نشانههای بلوغ جنسی بود. بنابراين، پسران ۱۳ سالهای كه امروزه كودک محسوب میشوند، در آن دوران به دليل اينكه يكی از «مردان قوم مغلوب» بودند، گردن زده میشدند. ازدواج افراد زير ۱۸ سال هم كه عرف بسياری از جوامع كهن بود. كودكان به بردگی و سربازی و خانه بخت میرفتند چراكه دوران كودكی، ناگهان زود تمام میشد. در جهان جديد هم، تا اواسط قرن نوزدهم، كسی برای حقوق كودک تره هم خرد نمیكرد. كودكان بختيار، آنانی بودند كه در خانوادههای مرفه متولد شده بودند. در غير اين صورت، هر كودكی ممكن بود جامه كارگری به تن كند و وارد جامعه شود. از كودكانی كه در مزارع و روستاهای جهان قديم كار میكردند تا كودكانی كه پس از وقوع انقلاب صنعتی، در كارگاهها و كارخانههای جهان مدرن استثمار میشدند، همگی دچار بداقبالی «تولد زودهنگام در تاريخ بشر» بودند. اگر در قرن بيستم به دنيا آمده بودند، شايد «حقوق كودک» شامل حالشان میشد و در بهترين سالهای زندگی، بار سنگين مسئوليت و بيگاری بر دوششان قرار نمیگرفت. در بين رماننويسان بزرگ جهان، مصائب كودكان در آثار چارلز ديكنز نمود بارزی دارد. در همان دورانی كه ديكنز مشغول نوشتن «اوليور توييست» و «آرزوهای بزرگ» و «ديويد كاپرفيلد» بود، به تدريج مفهوم «حقوق كودک» وارد زندگی بشر شد. بشر مدرن در حال پيشرفت بود و لاجرم بايد فكری هم به حال كودكان میكرد. از سوی ديگر، كارل ماركس هم در ميانه سده نوزدهم دانش وسيع خويش را در خدمت بهبود وضعيت كارگران قرار داده بود؛ كارگرانی كه بخش نهچندان كوچكی از آنان، كودكان بودند. شرح مصائب دردناک كودكان كارگری كه توسط كارفرمايان و سرمايهداران بیرحم استثمار میشدند، وقتی با قلم مؤثر ماركس روايت میشد، خون خوانندگانش را به جوش میآورد. اين پمپاژ نيرومند، در بهبود شرايط كودكان كارگر، كارگر افتاد و زانپس، چرخ كارخانهها در كنار چرخ حقوق كودكان كار چرخيد. اروپا از خواب غفلت بيدار شد و به اين ايده رسيد كه حقوق و حمايت ويژهای را به كودكانش اختصاص دهد. در ۱۸۴۱، در فرانسه، نخستين قوانين حمايت از كودكان در محيط كارشان شكل گرفت. در ۱۸۸۱، قوانين فرانسه حق كودكان برای آموزش را نيز در بر گرفت. ساير كشورها نيز به پاريس پيشرو نگاه كردند و در زمينه حقوق كودک، پيشروی كردند. در ابتدای قرن بيستم، حقوق كودک بيش از پيش جدی گرفته میشد. در ۱۹۱۹، جامعه ملل (سلف سازمان ملل) مفهوم حقوق كودک را مورد توجه قرار داد و كميتهای را برای حمايت از كودكان طرحريزی كرد. اين سازمان در ۱۹۲۴ اعلاميه حقوق كودک را، كه نخستين معاهده بينالمللی در زمينه حقوق كودكان است، به رسميت شناخت؛ اعلاميه در پنج بخش حقوق ويژهای را برای كودكان و مسئوليتهايی را برای بزرگسالان قائل میشد. با وقوع جنگ جهانی دوم، ضرورت حمايت از كودكان بيش از پيش آشكار شد. جنگ جهانی دوم ميليونها كودک را گرفتار مصائب و مرارتهای عميق كرد. اين شد كه در ۱۹۴۷، صندوقی در سازمان ملل به منظور اقدام فوری به سود كودكان تأسيس شد. اين صندوق بعدتر به شكل سازمان يونيسف درآمد و جايگاه يک سازمان بينالمللی به آن اعطا شد. يونيسف در آغاز روی كمک به آسيبديدگان جوان جنگ جهانی دوم (كه عمدتاً مراقبت از كودكان اروپايی را در بر میگرفت) متمركز بود. اما به تدريج به مأموريتش وسعتی بين قارهای بخشيد و كودكان كشورهای در حال توسعه را نيز زير چتر حمايت خودش قرار داد. در ۱۹۵۹ مجمع عمومی سازمان ملل، پيماننامه حقوق كودک را كه در آن ۱۰ اصل حقوق كودک توصيف شده بود، به تصويب رساند در حالی كه اين متن توسط همه كشورها امضا نشده بود و اصول آن تنها ارزش اطلاعرسانی داشت، اما همين متن راه را برای پيماننامه جهانی حقوق كودک هموار كرد. با افزايش توجه به مسأله حقوق كودک، سازمان ملل سال ۱۹۷۹ را به عنوان سال جهانی كودك نامگذاری كرد و در همين سال تغييراتی بنيادی و مطلوب به پيماننامه جهانی حقوق كودک راه يافت. پيماننامه در اواخر ۱۹۷۹ در مجمع عمومي سازمان ملل به تصويب رسيد و در ۵۴ ماده حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كودكان را به گوش همه سياستمداران و قانونگذاران و مربيان و معلمان و پدران و مادران رساند. با اين حال روند پيشرفت حقوق كودكان در قرن پرشتاب قبل، چندان هم سريع نبود چراكه پيماننامه جهانی حقوق كودک، از ۱۹۹۰ پس از آنكه در ۲۰ كشور به تصويب رسيد، وارد فاز اجرايی شد. اگرچه امروزه حقوق كودک مفهومی جاافتاده و تثبيتشده در متون حقوقی بينالمللی است، اما هنوز چنانكه بايد و شايد، قوانين بسياری از كشورهای جهان را اصلاح نكرده است و در بعضی از كشورهايی هم كه قوانين مرتبط با اين مفهوم تصويب شده، هنوز موانع فرهنگی زيادی در برابرش مقاومت میكنند.
روح پيماننامه جهانی حقوق كودک مبتنی بر اين چهار اصل بنيادی است:
• حقوق اين پيماننامه بايد برای همه كودكان بدون هرگونه تبعيضی وجود داشته باشد.
• هنگام تصميمگيری درباره كودكان، بايد منافع عاليه آنان در كانون توجه باشد.
• كشورهای عضو بايد حق زندگی و رشد كودكان را به رسميت شناخته و تضمين كنند.
• كودكان حق دارند آزادانه عقايد و نظرات خود را ابراز كنند و اين نظرات در تمامی اموری كه به آنها مربوط میشود، بايد مورد توجه قرار گيرد.
پيماننامه جهانی حقوق كودک در سال ۱۳۷۲ در مجلس ايران به تصويب رسيد و مسأله حقوق كودک را در ايران به شكلی مدرن و پررنگتر از قبل مطرح كرد. كودکآزاری، هرگونه نقض آگاهانه يا ناآگاهانه حقوقی است كه در پيماننامه جهانی حقوق كودک برای كودكان به رسميت شناخته شده است.
منبع: روزنامه اعتماد