بسم الله الرّحمن الرّحیم
ماهی که توش هستیم؛ ماه، نه برج، برج که الان شهریور، اول شهریور است، ماه که هستیم مثل اینکه اول ذیحجه باشد. «ذیحجه» از اسمش معلوم است که قبل از اینکه حج را چیز کنند متداول بوده و به همین جهت این اسم ذیحجه یعنی «ماهِ دارندهی حج»، ماهی که حج را باید… حج هم خیلی آنوقتها مشکلتر بوده از این. اولاً جاهای دوری که هنوز دور بود مسلمان نبودند که حج کنند، غالباً هم پیاده میآمدند تا خود مکه و به این طریق حج میکردند و حتی لباس کهنه، لباسی که در موقع حج، در موقع طواف پوشیده بودند دیگر بعد از طواف آن لباس را نمیپوشیدند. این است که غالباً لباسهای کهنهی خودشان را میآوردند میپوشیدند که بعد… یا حتی از یک دری که وارد منزل میشدند دفعهی ديگر از آن در وارد نمیشدند، میرفتند پشتبام، از پشتبام با نردبان میآمدند پایین. اینها رسم عربِ قبل از اسلام بود. چون در اسلام هم مسألهی حج بود. یعنی قبل از اسلام هم خانهی کعبه احتراماتی داشت و آداب زیارتش همان حج میشد. همهی این آداب جزء همان حجشان بود. حج در واقع یک جنبهی روانشناسی داشت به این معنی، که در تکامل، یعنی این را ما حالا، ما که بدون توجه به معنویت اسلام و اینجا نظر داریم میخواهیم که ببینیم اینجا چرا اينجوری است؟ گفتیم در ادیان الهی، ابراهیمی که اسلام باشد، قبل از آن مسیحیت، بعد، قبل از آن هم ابراهیم، در اینها هم حج بود منتها با شرایط کمتر، در حج نه، در ابراهیمی، زمان ابراهیم نه. ما شرایط سبک داریم. البته آن موقع نمیدانم چه شرایطی ولی شرایطی اصلاً نداشت، آزاد بود. برای هر کسی … سفر زیارتی توصیه میکردند برود. این است که در مراسم حج هم و در اینکه از همهی اطراف مملکت اسلامی میرفتند برای حج، گفته شد- برای اینکه شلوغ پلوغ نباشد- گفته شد هر کس روز هفتم، آخر هفتم، هفتم ذیحجه در مکه باشد دیگر نباید از مکه بیرون برود مگر اینکه حجش را انجام بدهد، واِلا حج چیز واجبی نیست برای… برای آنهایی که آنجا هستند یا میروند سفری میکنند و سه روز آنجا هستند، آنها باید این رعایت را بکنند. به همین دلیل توجه داشتند. خداوند هم اول برای حج فرمود که مثل سایر مردم، حج انجام بدهید ولی نظر قرآن نه این بود که آداب و رسومش آنجوری باشد. یعنی همانجوری که ما به یهودیها گفتیم حج کنید به شما هم میگوییم شما هم مثل یهودیها رفتار کنید. این است که پیروان حضرت موسی از قدیم عادت داشتند و به این دستورات عمل میکردند. یک واقعهای اتفاق افتاده بود بین دو نفر از صحابه، از بین دو نفر از آنهایی، با هم جنگ و دعوا، جنگ و جدال. پیغمبر فرمود نه، بیخود جنگ کردید. بعد هم آن آیه نازل شد… که در حج نه جدال هست نه زن هست نه چیز هست. نه این که زن نیست. نه، زن هست. خطاب به مردم میگویند: زن. همینجور هر بار که یک واقعهای اتفاق میافتاد، یک قاعدهی جدیدی وضع میشد و همه اطلاع پیدا میکردند از هم. حالا انشاءالله هرکدامتان عازم حج هستید التماس دعا. انشاءالله حجتان، حج نرفتهتان- هنوز که نرفتید- قبول باشد.