بسم الله الرّحمن الرّحیم
چند روز پیش، یعنی همین دوشنبه مجلس ترحیمی، مجلس ختمی برای مرحوم دکتر یزدی برگزار شده بود. خب من هم به واسطهی آشنایی مذهبیای که با آن مرحوم داشتم، بودم در جلسه. خب دکتر یزدی یک مرد سیاسیای بود و سیاستمداری بود که تمام رجال خارجی روابطشان با ایران در مورد او بود و این حتی بی هیچ پاداشی که بهش بدهند، خودش را در اختیار، این اطلاعات او داشت، به طوری که پریروز مثلاً بعد از مجلس ترحیم این گویا- من که ندارم رادیو- ولی گویا رادیو بیبیسی و رادیو صدای آمریکا و دیگران هم همه ازش تجلیل کردند. برای اینکه با همهی اینها در ارتباط بود. من هم یک وقتی که وکالت میکردم، این برادرش که دندانساز است ولی حالا دیگر کار نمیکند، به من وکالت داد و کارش راست و ریس شد به هر جهت. از این جهت هم باهاش آشنایی داشتم. خیلی مرد آزادیخواهی و دانشمند نسبتاً. یک تفسیرهایی از، همان آمریکا که بود، یک کلاسهای مذهبی داشت و یک کلاسی مثل به صورت منظم تشکیل بشود کتاب بهاصطلاح تفسیر بود و خب تفسیر بیانالسعاده را هم خوانده بود، ازش پرسیدم گفت: به نظر من خیلی تفسیر جالب و خوبیست. البته ایشان همهی تفسیرها را نخوانده بود که بگویم این بهتر است یا آن بهتر است… بیشتر از جنبهی مذهبیِ ایشان، چون اطلاعات فقهیاش خوب بود، از طرفی چون در خود ایران بهعنوان حقوقدان حتی میشناختنش، جمعیت هم خیلی زیاد بود؛ موافق و مخالف هر کسی چون یک جنبهی مذهبی داشت خب یک عدهی زیادی تکیه روی جنبهی مذهبیاش بودند چون متأسفانه یک کاری شده بود گذشته در ایران که آثارش هنوز هم هست، هر کس دم از اسلام و قرآن و کتاب و اینها میزند فوری در خاطرشان مجسم میشود یک لباس مخصوصی و یک هیأتی. و حال آنکه قرآن کتابی که آفریده شده برای همه است، از یک استاد تا شاگردانش. ولی خب در منزل زیاد تجلیل کرده بودند حتی از طرفداران خود دولت. من این که بودم در مجلس، پدر خانمش یعنی خانوادهی همسرش هم از علمای سابق بودند و در تمدن جدید بهعنوان حقوقدان شناخته شده بودند و غالباً … که داشتیم ایشان تجربه میکرد یا چیز میکرد. خلاصه گو اینکه بعضیها انتقاد ممکن است بکنند اینها کار نداریم. این هم که ما گفتیم بشر، چهارده معصوم یعنی بدانیم که بیش از چهارده نفر معصوم در ایران نبوده و نمیشود. این چهارده نفری که ما میشناسیم اینها میدانیم چه در کوچکی، چه در بزرگی، چه برای انجام یک کاری یا برای خودداری از یک کاری شناختهشدهاند و بهشون میگوییم: «ام الرضا»؛ مادر حضرت رضا. این است که در ایران، ما اشخاص بهدردخور، اشخاص دانشمند زیاد داریم منتها آزاد نیستند حرفشان را بزنند. الان هم ایشان را فقط بعضیها را که روی جنبهی سیاسی مطالعه دارند خب میشناسند و اگر شخصیت سیاسی هم بود اما هیچکس از لحاظ مذهبی توجه نکرده به این امر اهمیتی نمیدهد و اطلاعی ندارد. این نقص جامعهی ماست که خیلی اشخاص که یک جنبهی علمی-اخلاقی دارند ما فراموشمان میکنیم و نباید چنین باشد. انشاءالله خداوند همهی ما را سلامت و در یادبود اینجور بزرگانی بگذارد. انشاءالله.