فريب سيم و زر – جاننثاری در راه حق – ماندلا و راهی دشوار – قدرت به هر قيمت! – گاندی، روح بزرگ: گاندی توانست با استفاده از شیوه ضدخشونت و نافرمانی مدنی، استقلال هند را از بریتانیا بگیرد و در نهایت دست آن امپراتوری را از هند کوتاه سازد. اخلاقش در زمان پیش از قدرت و پس از آن تفاوتی نکرد. در اینجا ماندلا را با رابرت موگابه مقایسه کنید.
آيتالله دكتر سيدمصطفی محقق داماد
شیوه چشمت پیام جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
(حافظ)
درباره قرآن مجید و بلندی و عظمت این کتاب الهی زیاد گفته و شنیدهایم. در کنار همه عظمتها و شگفتیهای این اعجوبه هستی، نکته جالب توجه این است که هر روز که آدمی آن را نه فقط تلاوت، که مطالعه و مورد دقت قرار میدهد، گويی برایش تازه است و میتواند برداشتی جدید از آن داشته باشد. از خوانندگان این سطور اجازه میخواهم یک بار دیگر آیات زیر را مورد امعان نظر قرار دهیم:
ـ و من النّاس من يُعجبک قوله فى الحيوه الدّنيا و يُشهد الله على ما فى قلبه و هو ألدّ الخصام (بقره،۲۰۴).
ـ و إذا تولّى سعى فى الأرض ليُفسد فيها و يُهلك الحرثَ و النّسل و الله لا يحبّ الفساد (۲۰۵).
ـ و إذا قيل له اتّق الله أخذته العزّه بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد (۲۰۶).
ـ و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله والله رءوف بالعباد (۲۰۷).
به یقین آیات فوق در مناسبت خاصی نازل شده و به اصطلاح «شأن نزول» دارد؛ ولی فقیهان و مفسران گفتهاند در تفسیر آیات قران، هرگز مورد، مخصص نیست، یعنی نبایست مورد نزول را در تفسیر آیات مؤثر و مخصوص همان مورد دانست. اینک میخواهیم با قطع نظر از موارد و مناسبتهای خاص، آیات فوق را مورد مطالعه قرار دهیم.
در آیات فوق دو دسته انسانها را در رسیدن به قدرت مورد مقایسه قرار میدهد: دسته نخست کسانی هستند که «یعجبک قوله فی الحیاة الدینا» گفتارش درباره زندگى اين جهان آدمی را به شگفتى وامىدارد!
این دسته از شیفتگان قدرت برای دستیابی به آن، مبادرت به تبلیغات برای جلب یار و یاور میکنند. در تبلیغات خود چنان وعده میدهند که شنونده رؤیای شیرین و دلنشینی برای آینده خویش تصور میکند و با قدرت خطابه، آرزوها و آمالی را ترسیم میکند که مخاطبان مطمئن میشوند که دستیابی به قدرت برای او همان و تحقق بهشت برین در حیات دنیوی آنان، همان. وعده و گفتههای این شیفته قدرت افزون بر جذابیت و دلفریبی، چنان قاطع و جازم است که به تعبیر قرآن هیچ کس در خلوص نیت، پاک قلبی، راستی و درستی او اندک تردیدی به دل راه نمیدهد؛ ولی باز هم برای رفع هرگونه تردید، «و يشهد الله على ما فى قلبه» خداوند را برای صدق گفتار و پاکی قلب خویش گواه میگیرد، سوگندهای غلاظ و شداد میخورد و همچون سعدی شیراز میگوید: «سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به دل»!
به هر حال هرچند در تعبیر قرآن مجید مخاطب پیامبر اكرم(ص) است، ولی ناگفته پیداست که مخاطب، همه آدمیانند که به صدق گفتارش مطمئن و حتی خشنود و خرسند و امیدوار میشوند، به طوری که تنها و تنها خداوند از مافیالضمیر و باطن او آگاه است و میداند که او فریبکار و دروغگوست. خدا میداند که او در اظهار دوستیاش با مردم نه تنها کاذب که بالاتر، واجد دو صفت قلبی و کریه است: اولاً به جای دوستی، در قلبش با مردم دشمن است و ثانیاً به جای محبت، بسیار کینهتوز است (و هو الدُّ الخصام).[۱]
این شیفتگان فریبکار با دستیابی به قدرت پرده از باطن پنهانکرده و پوشیده خویش برمیافکنند و چهره شیطانی خود را با کمال وقاحت و بیشرمی و بیرحمی آشکار میسازند (و اذا تولّی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل). وقتی به قدرت میرسند، به جای آستین بالازدن برای جامه عمل پوشاندن به وعدههای دوران تبلیغات، به کردارهای زیر دست مییازند:
۱ـ به جای آبادانی، برای فساد در زمین نهایت تلاش خود را مصروف میدارند (سعی فی الارض لیفسد فیها).
۲ـ کشت، زرع و کشاورزی را یا با فعل مثبت تخریبی و به حراج نهادن فضاهای مشترک بشری ویران و یا با فعل منفی نداشتن برنامههای احیاگرانه خردمندانه، سکوت معاملهگرانه و یا ناتوانانه فضای سبز و سرمایههای ملی را به تباهی میکشند (و یُهلک الحرث…)
۳ـ اقدام به نسلکشی میکنند (و یهلک… و النسل). جالب است که تعبیر «نسلکشی» که در اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری آمده، در قرآن مجید دقیقاً با همین تعبیر آمده است. جالبتر آنکه قرآن هلاک «حَرْث» و «نسل» را به یکدیگر عطف کرده تا معلوم شود جرائم علیه محیط زیست نیز همچون نسلکشی، جنایات علیه بشریت است. در سپتامبر ۲۰۱۶ در گزارش دادستان لاهه از اولویتها و انتخاب پروندهها برای رسیدگی به جرائم، رسماً اعلام شد که از این پس دادگاه لاهه به جرائم زیستمحیطی تحت عنوان «جنایات علیه بشریت» رسیدگی خواهد کرد.[۲] این پروندهها شامل تخریب محیط زیست، بهرهکشی ناعادلانه از منابع طبیعی و تصرف غیرقانونی زمین در کنار موارد دیگر است.[۳]
در مقابل این دسته، گروهی دیگری هستند که نه تنها شیفته قدرت نیستند، که تشنه فداکاری و طالب خدمت به بشریتند: و من النّاس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤفٌ بالعباد (بقره،۲۰۷).
ذیل آیه شریفه (والله رئوف بالعباد) به یقین بیارتباط به صدر آن نیست و رساننده آن است که این دسته مظهر اسم «رئوف» الهی هستند. رئوف یعنی مهربان. آنان برای رضای حق متعال و از روی احساس مهربانی به خلق خدا، با کمال رغبت و اشتیاق، جان خود را در راه انسانها ـ که خلیفه خدا برروی زمیناند ـ تسلیم میکنند. علی بن ابیطالب(ع) مصداق و نمونه بارز این دسته از انسانهاست.
جاننثاری در راه حق
در شب اول ماه ربیعالاول سال سیزدهم و یا چهاردهم از بعثت، پیامبر اکرم(ص) برای آنکه مشرکان از هجرتش آگاه نشوند، به علی(ع) فرمود: «مشرکان میخواهند امشب مرا به قتل برسانند؛ آیا تو در بستر من میخوابی تا من به غار ثور بروم؟» امام علی(ع) گفت: «در این صورت شما سالم میمانید؟» پیامبر(ص) فرمود: «آری.» علی(ع) تبسمی کرد و سجدۀ شکر به جای آورد؛ وقتی که سر از سجده برداشت، عرض کرد: «آنچه مأمور شدهای انجام ده که چشم و گوش و قلبم فدای تو باد…» پیامبر(ص) علی(ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و از هم جدا شدند.[۴]
کرامت و فضايل حضرت مولا(ع) بسیار است و هر کس ممکن است برخی از فضايل آن حضرت مایه دلبری برایش شده باشد؛ ولی برای بسیاری از سیاستمداران جهان، همین عدم تفاوت اخلاقی او در دو مقطع زندگی (دوران انزوا و اشتغال آن بزرگوار به کار گل و دوران امارت و خلافت و قدرت او)، شايان توجه و دلبستگی است.
علی الوردی (متولد ژوئیه ۱۹۱۳)، استاد دانشگاه، مورخ و جامعهشناس عراقی و مؤلف کتاب «مهزله العقل البشری» است که به میانهروی مشهور است و از پیشگامان مکتب سکولاریسم در عراق به شمار میرود. او هرچند جزء شیعیان عراق است، ولی به علت تمایلات مارکسیستی، به دینداری شناخته نمیشود؛ ولی درست مانند جرج جرداق مسیحی، حضرت مولا(ع) برایش بزرگ است. وی درباره آن حضرت میگوید: «انصاف این است که علی در زندگی خود این اصل مارکس را نقض کرد که انسان نمیتواند در کاخ و در کوخ یکجور فکر کند، خواه ناخواه فکرش عوض میشود و عقربه فکرش در جهت وضع اجتماعیاش تغییر میکند. تاریخ زندگی علی نشان داد که مطلب از این قبیل نیست، به جهت اینکه ما علی را در دو وضع طبقاتی اجتماعی مختلف میبینیم، در آن حدّ نزدیک به صفر، و در آن نقطه اوج که از آن بالاتر نیست؛ یعنی یک روز علی را میبینیم به صورت یک کارگر، به صورت یک سرباز ساده فقیر، به صورت کسی که صبح از خانه خودش حرکت میکند و میرود برای مثلاً قنات جاری کردن، درخت کشت کردن، زراعت کردن و زحمت کشیدن و مزدگرفتن به صورت یک کارگر. همین (علی) بعدها که اسلام توسعه پیدا میکند و اموال زیادی در اختیار مسلمین قرار میگیرد، و حتی در زمان خلافت، همان طور فکر میکند. ثروت هنگفت و غنائم بیحساب که به دامنش ریخت و شد صاحب هزار اسب، هزار غلام و… این جاه و مقامها و این ثروتهای فوقالعاده، علی را نتوانست تکان بدهد…»[۵]
فريب سيم و زر
در اینجا مایلم توجه خوانندگان را به حدیثی از کتاب شریف «الغارات» ثقفی کوفی جلب کنم. کتاب الغارات، اثر ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی (متوفای ۲۸۳ق) است و از کهنترین متون تاریخی شیعه به حساب میرود. این کتاب حاوی مطالب گزیده از زندگانی امیرالمؤمنین(ع)، حیات عملی، خطبهها، نامهها و سفارشها و نیز جنگها و کشمکشها در زمان خلافت و پس از آن است. از آن جهت که در این اثر به غارتهای معاویه در قلمرو امیر مؤمنان پرداخته شده، به «الغارات» شهرت یافته است. مؤلف در این اثر از راویان شیعه و سنی بهره برده و از اینرو منبعی غنی را پدید آورده است. الغارات همواره مورد توجه و استفاده عالمان شیعی بوده است. علامه مجلسی و ابن ابیالحدید نقش بهسزایی در زنده نگهداشتن این تاب داشتهاند. با وجود شهرت و اهمیت این کتاب، نسخههای چندانی از آن موجود نیست و همانگونه که محقق کتاب، محدث ارموی(ره) در مقدمه میگوید، نسخ این کتاب از قدیم بسیار کمیاب بوده است. قدیمیترین نسخه شناختهشده در اختیار علامه مجلسی بوده که بر اساس نسخهای دیگر در دوره صفویه استنساخ شده است. در آن کتاب حدیث زیر آمده است:
«انطلقت مع قنبر إلى عليّ عليهالسلام فقال: قم يا اميرالمؤمنين فقد خبأت لك خبيئه. قال: فما هو؟ قال: قم معي. فقام و انطلق إلى بيته فإذا باسنه مملوءه جامات من ذهب و فضّه؛ فقال: «يا أميرالمؤمنين، انّك لا تترك شيئا الاّ قسمته فادّخرت هذا لك.» قال عليٌّ عليهالسلام: «لقد أحببت أن تدخل بيتي ناراً كثيره!» فسلّ سيفه فضربها، فانتثرت من بين إناء مقطوع نصفه أو ثلثه، ثمّ قال: «اقسموه بالحصص» ففعلوا، فجعل يقول: هذا جناي و خياره فيه إذ كلّ جان يده إلى فيه [۶] يا بيضاء غرّي غيري و يا صفراء غرّي غيري.»
ترجمه به نقل از زاذان: با قنبر نزد على عليهالسلام رفتيم. قنبر گفت: «برخيز اى اميرالمؤمنين كه براى شما گنجينهاى نهفتهام.» على عليهالسلام فرمود: «چه گنجينهاى؟» گفت: «با من بياييد.» على عليهالسلام برخاست و با او به خانهاش رفت. چشمش به جوالى پر از جامهاى زرّين و سيمين افتاد. قنبر گفت: «يا اميرالمؤمنين، شما هرچه هست، تقسيم مىكنى و از اين رو من اينها را براى شما اندوختهام.» فرمود: «میخواستی آتشى فراوان به خانه من بيفكنى!» سپس فرمود: «اينها را به چند سهم تقسيم كنيد.» چنين كردند. پس على عليهالسلام به اين بيت متمثل گشت:
اين ميوهاى است كه من چيدهام و خوبهايش هم در ميان آنهاست/ آنگاه كه هر ميوهچينى دستش به سوى دهان خودش مىرود. اى سپيدها! [ديگرى را بفريبيد] و اى زردها! ديگرى را بفريبيد.»
دنيای معاصر
اینک میخواهم نگاهی به دوران معاصر خودمان بیفکنم. خانم آنگ سان سو چی برمهای رهبر میانمار است. وی در روز ۱۹ ژوئن ۱۹۴۵ در شهر رانگون ـ پایتخت میانمار ـ متولد گردید. نامش «آنگ سان سو چی» برهمنهادهای است از سه نام پدرش (آنگ سان)، مادربزرگ پدری (سو) و مادرش (چی). او از مخالفان حکومت سابق نظامی میانمار و برنده جایزه صلح نوبل است. در انتخابات عمومی ۱۹۹۰، «اتحادیه ملی دمکراسی» به رهبری او توانست ۵۹درصد آرای ملی و ۸۱ درصد کرسیهای مجلس را از آن خود کند.[۷] او که پیش از این انتخابات نیز در بازداشت خانگی بود، مجموعاً ۱۵ سال از عمرش را (بین ژوئیه ۱۹۸۹ تا نوامبر ۲۰۱۰) در حصر خانگی به سر برد. وی برنده جوایزی همچون جایزه صلح نوبل (۱۹۹۱)، لژیون دونور (فرمانده)، جایزه ساخاروف، نشان افتخار آزادی رئیسجمهوری، جایزه بینالمللی سیمون بولیوار (از دولت ونزوئلا)، جایزه جواهر لعل نهرو را به منظور تفاهم بینالمللی از دولت هند (۱۹۹۲) و جایزه اولاف پالمه شده است. در ۱۴ اکتبر ۱۹۹۱ کمیته نوبل او را به عنوان برنده جایزه صلح به جهانیان معرفی میکند و در دسامبر همان سال پسر ۱۸سالهاش الکس اریس از سوی او این جایزه را دریافت کرد؛ چراکه مادرش هنوز در خانه خود در میانمار تحت نظر نظامیان بود. الکس این جایزه را به تمامی مردم میانمار تقدیم میکند و در سخنرانی خویش میگوید: «این جایزه مال آنهاست و پیروزی نهایی در پیکاری درازمدت، صلح، آزادی و دمکراسی را به میانمار باز خواهد گرداند.»[۸]
حال ببینیم که پس از رسیدن به قدرت چه میکند. بار اول در سال ۲۰۱۲م به گزارش سازمان عفو بینالملل، بوداییان عامل کشتار، تجاوز و آتشزدن هزاران خانه مسلمانان شناخته شدند و دولت میانمار مانع دسترسی خبرنگاران به منطقه شد. بسیاری از مسلمانان محل زندگی خود را رها کردند و به بنگلادش پناه بردند. برخی گزارشها حاکی از قتل ۲۰هزار مسلمان در آن سال است. همچنین گفته میشود که نیروهای نظامی برمه به مهاجمان کمک میکنند.[۹]
و اما امسال: «یانگی لی ـ گزارشگر سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر در میانمار ـ از آنگ سانگ سوچی که رهبری این کشور را برعهده دارد، انتقاد کرده و گفته است خانم سوچی از اقلیت مسلمانان روهینگیا حمایت نکرده است. این درحالی است که اکثر سیاستمداران و شخصیتهای دنیا از ایشان به علت کشتن و آواره کردن مسلمان روهنیگا انتقاد کرده و خواهان پسگرفتن جایزه صلح نوبل از خانم سوچی شدهاند.»[۱۰]
اما به حکم پیچیدگی بشر از یکسو و عظمت او سوی دیگر، تاریخ نشاندهنده مردانی نیز میباشد که هرگز قدرت آنان را تغییر نداد. برای نمونه نگاهی به زندگی گاندی بیندازید.
گاندی، روح بزرگ
گاندی توانست با استفاده از شیوه ضدخشونت و نافرمانی مدنی، استقلال هند را از بریتانیا بگیرد و در نهایت دست آن امپراتوری را از هند کوتاه سازد. مهاتما گاندی در سال ۱۸۶۹ در یک خانواده هندو در گجرات هند متولد شد و در آغوش مادری فداکار رشد کرد. او از همان سنین کودکی با مرام آسیب نرساندن به موجودات زنده خو گرفت و به گیاهخواری، روزهداری برای خودسازی و خالص نمودن خویش و زندگی توأم با گذشت اعضای فرَق و مذاهب مختلف کوشش ورزید. اخلاقش در زمان پیش از قدرت و پس از آن تفاوتی نکرد. بدین خاطر اسوه و الگوی مبارزه بدون خشونت شد. شیوه مقاومت آرام وی، به مستعمرات دیگر هم نفوذ کرده و آنها را در راه استقلال میهن خود تشویق میکرد. اصل «ساتیاگراهای» گاندی روی بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر دکتر مارتین لوترکینگ، تنزین گیاتسو، لخ والسا، استفان بیکو و نلسون ماندلا تأثیر گذاشت. البته همه این رهبران نتوانستند کاملاً به اصل سخت ضدخشونت و ضدمقاومت وی وفادار بمانند. آنگ سان سوچی برمهای نیز قبل از رسیدن به قدرت شعار میداد که پیرو گاندی است؛ ولی از آزمایش مردود برون آمد!
چرچیل از سر بغض گاندی را «گدای نیمهبرهنه» نامید؛ اما این حقوقدان بزرگ هرگز شِکوهای نسبت به این توهین مطرح نکرد. این دانشآموخته حقوق، تحقق آرمانی بزرگ و انسانی را در سر داشت و به پیش میبرد. گاندی تمامی ناملایمات را تحمل میکرد که در مکتب او «عدم تحمل» بدترین نوع خشونت بود و «مدارا» آرمان انسانی مبارز و ابزار پیروزی. گاندی پیش از مرگ مجال یافت به قاتلش بنگرد و او را با اندیشه رواداری توصیه نماید.
ماندلا و راهی دشوار
نلسون ماندلا به یقین الهامگرفته از مکتب گاندی بود. «او هم یکی از برندگان جایزه صلح نوبل است که پس از بیست وهفت سال تحمل زندان، به ریاستجمهوری رسید. او این مدت از عمر خویش را که دوران ثمردهی در زندگی هر فردی است، در پشت میلههای زندان گذراند؛ اما لحظهای از مقاومت و مبارزه در راه آرمان خود دست نکشید.»[۱] ماندلا مینویسد: «وقتی از زندان آزاد شدم، مأموریتم این بود که هم ظالم را و هم مظلوم را آزاد کنم. بعضی میگویند که این مأموریت اکنون انجام شده است؛ اما من میدانم که اینطور نیست. واقعیت این است که ما هنوز آزاد نیستیم و فقط این آزادی را به دست آوردهایم که آزاد باشیم و این حق را به ما دادهاند که زیر بار ستم نباشیم. ما هنوز قدم نهائی را در این سفر برنداشتهایم، بلکه تازه نخستین گام را در راهی طولانیتر و حتی دشوارتر برداشتهایم. چون آزادبودن فقط دورانداختن زنجیرها نیست، بلکه زندگی کردن به شیوهای است که آزادی دیگران را نیز محترم شمارد…[۱۲] من آن راه دشوار و طولانی به سوی آزادی را پیمودهام، سعی کردهام در این راه متزلزل نشوم.»[۱۳]
شاید به دلیل همین تلقی از صلح و آزادی بود که بهرغم محبوبیت، بعد از پایان دوران ریاستجمهوری کنار کشید و دیگر در عرصه قدرت نماند.
به نظر نگارنده این سطور، مقایسه میان زندگی انسانها و شیوه رفتار آنها با دیگران و نتایج حیاتشان، یکی از راههای تعلیم و تربیت است؛ یعنی همان تعبیر قرآن مجید در مورد نقل زندگی گذشتگان كه توصیه به «عبرت» میکند. با مقایسه میان زندگی آنان، خواننده باید عبور کند و نتیجه بگیرد. در اینجا ماندلا را با رابرت موگابه مقایسه کنید.
قدرت به هر قيمت!
ماندلا در زمان ریاستجمهوری از قدرت سیاسی کنار کشید و به حضور در دل مردم بسنده کرد؛ ولی موگابه ماند و هنوز هم میماند تا شاید به سرنوشت قذافیها دچار شود و شاید هم سرنوشتی بدتر! نلسون ترجیح داد یک شهروند-سیاستمدار محبوبالقلوب باشد تا دیکتاتوری مشهور. هر دو در آفریقا بزرگ شدند، اما یکی موگابه است که تعریفش از دمکراسی و دیپلماسی، ماندن برای هفتمین دور پیاپی در قدرت است، حتی با توسل به زور و نارضایتی ملتش و دیگری ماندلا!
در زمان حیات ماندلا در جنوب قاره سیاه، مردم آن خطه برای افزایش طول عمر او دست به دعا برمیداشتند، درحالی که در همان ایام و در همان قاره دست به دعا برای مرگ موگابه بودهاند؛ اما بنا به قضا و قدر الهی دعای مردم مستجاب نشد. ماندلا در ۲۰۱۳ وفات کرد و موگابه در همان ایام یعنی سوم اوت ۲۰۱۳ در انتخابات ریاستجمهوری برای هفتمین بار رئیسجمهور زیمبابوه شد.
موگابه ۹۳ساله پیرترین رئیسجمهور جهان در حال حاضر میباشد.
ماندلا ۲۷ سال در حبس ماند برای آزادی مردمش و در مسیر کنارهگیری از حکومت و سپردن آن به جوانترها، و موگابه در تلاش است برای ماندن در قدرت و حفظ موجودیتش با توسل به عوامل نظامی و کشت و کشتار مخالفانش…
ماندلا که «صلح نوبل» را دریافت کرد، سرنوشت کشورش (آفریقای جنوبی) و حتی قاره آفریقا را برای همیشه تغییر داد. او در اولین سخنرانی پس از آزادی گفت: «دوستان، رفقا و هموطنان! من به نام صلح و دمکراسی و آزادی برای همگان به شما سلام میکنم. من در اینجا نه به عنوان یک پیامبر، بلکه به عنوان یک خدمتکار کوچک شما در مقابلتان ایستادهام. فداکاریهای قهرمانانه و خستگیناپذیر شما بوده که امکان داده من امروز اینجا باشم. بنابراین باقیمانده عمرم را در اختیار شما خواهم بود.»[۱۴]
مناسب است بگویم که ماندلا پس از آزادی از زندان ۲۷سالهی رژیم آپارتاید و قبل از انتخاب به رياستجمهوری، در تیرماه ۱۳۷۱ سفری به ایران داشت. در این سفر اولین دکترای افتخاری حقوق و علوم سیاسی کشور در دانشگاه تهران به او اعطا شد که اینجانب نيز یکی از اعضای کمیته علمی این انتخاب بودم و از افتخارات ماندگار آموزش عالی ایران است.
مقایسه وضعیت اقتصادی و سیاسی فعلی دو کشور افریقای جنوبی و زیمبابوه از تخصص صاحب این قلم بیرون است. هرچند چیزی که عیان است، حاجت به بیان نیست؛ اما به یقین صاحبنظران اقتصادی در جای خود به تفصیل نوشتهاند.
پینوشتها:
۱ـ لدّ فلان يلدّ لددا: اشتدّت خصومته، فهو ألد.
۲. گزارش دفتر دادستان لاهه از اولویتها و انتخاب پروندهها، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱
۳. ICC widens remit to include environmental destruction cases.
۴. طوسی، امالی، ص۴۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۶۰؛ حلبی، سیره الحلبیه، ج۲، ص۳۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۹۲۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۸۸؛ ابن هشام، سیره النبویه، ج۱، ص۴۸۰.
۵. شهیدمطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص۷۳ ـ۷۰.
۶. این بیت که آن حضرت بدان تمثل فرموده، در احادیث متعدد دیگری هم آمده است. بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۳۶ ـ شعر فوق از «عمرو» خواهرزاده «جذیمه ابرش» است. وی با دوستانش گیاهی از زمین میچیدند، دوستانش سبزیهای بهتر را میخوردند، ولی «عمرو» سبزیهای خوب را در میان آستینش میگذاشت و در آخر کار، آنچه را در آستینش قرار داده بود برای دایی خود آورد و گفت: «هذا جنای و خیاره فیه اذ کل جان یده الی فیه» یعنی: این دستچین من است که سبزیهای نیکش نیز همراهش میباشد، ولی دوستانم سبزیهای خود را به دهانشان گذاردند و خوردند».
۷. «Aung San Suu Kyi – Facts». بازبینیشده در ۲۰۱۷.
۸. نقل از ویکیپدیا
۹. همان
۱۰. خیرگزاریهای معتبر جهان ۱۳ شهریور ۱۳۹۶.
۱۱. راه دشوار آزادی، ترجمه مهوش غلامی، چاپ چهارم. انتشارات اطلاعات، ص۷.
۱۲. همان، ص۸۰۴
۱۳. همان، ص۷۲۷
منبع: روزنامه اطلاعات