Search
Close this search box.

خود‌ایده‌آلی و اضطراب

ما همه یک کاملیم، از چه چنین احوَلیم

majazi ezterab96دکتر مهدی نوری .F.R.C.P

در مقاله‌ای با‌عنوان «چرا این‌طور‌شد؟»‌، نوشتم ارتباطات و تبادل اطلاعات در‌این روزگار لازم و کاربردی است. بسیاری‌از مردم در شبکه‌های مجازی با افراد همفکر خود آشنا می‌شوند‌، با یافتن دوستان و آشنایان قدیمی به بهبود خلق‌و‌خوی خود کمک می‌کنند، به تبادل اطلاعات علم می‌پردازند، انگیزه‌ها و نیازهای روانی خود را به اشتراک می‌گذارند، به‌سرعت از اخبار جدید و نو‌آوری‌ها و ابداعات و اختراعات آگاه‌ می‌شوند‌. احتمالاً همسر مناسبی برای خود می‌یابند و در‌مجموع زندگی را می‌گذرانند. اما از جنبه دیگر، ممکن‌ است کاربرانی با یکی‌شدن با این شبکه‌ها از واقعیت‌ها دور شوند و در‌مواردی با انتخاب هویت جعلی، کس‌ بودن و احترام داشتن و مورد قبول واقع‌شدن را در‌این شبکه‌ها جستجو نمایند و برای رسیدن به خودایده‌آلی از خود واقعی‌شان فاصله بگیرند. در‌این مسیر بسیاری‌از نیازهای روانی به‌طور مجازی ارضا‌ می‌شود و شخص احساس غرور و اعتماد‌به‌نفسی را که معمولاً ندارد باور‌می‌کند‌. پژوهش‌های متعدد نشان‌داده است که استفاده مستمر و افراطی و وابسته‌شدن به فضای مجازی و تلاش برای برآوردن توقعات خود‌ایده‌آلی می‌تواند سبب خستگی مزمن‌، بی‌حوصلگی‌، بی‌اشتهایی‌، بد‌خوابی و بی‌خوابی، اضطراب، تحلیل رفتن ماهیچه‌ها و کاهش بهره‌وری گردد‌.

شبکه‌های‌ اجتماعی اینترنتی، از یک‌ سوی به کاربران فرصت‌ می‌دهند تا بتوانند تمایلات و علاقه‌مندی‌ها و افکار و فعالیت‌های خودشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و بدون توجه به مرز، زبان، جنس و فرهنگ به تعامل و تبادل اطلاعات بپردازند. اما از‌سوی‌دیگر، تنهایی‌‌، جدایی از خانواده‌، انزوا‌، بیگانه‌شدن با حقیقت‌ها و تضاد و تناقض‌ها نیز مشکلی است که باید به‌دقت بررسی و مطالعه شود‌. با گرفتار‌ شدن در‌این تضاد و دو‌گانگی‌ها فرد دچار نوعی اضطراب‌ می‌شود که می‌توان آن‌ را اضطراب دیجیتالی (Digital anxiety) نامید‌.

با هم‌ذات پنداشتن فضای مجازی با دنیای حقیقی ممکن‌ است بنیان‌های هویت فرد متزلزل گردد و تردید و نگرانی و اضطراب بر شخص حاکم شود. در‌واقع ممکن‌است برای کاربری که در جامعه شبکه‌ای اینترنتی غرق‌ شده‌ است بحران هویتی ایجاد‌ شود‌. ساختن هویّت الکترونیک چندگانه‌ موضوعی جدید است که باید جنبه‌های روان‌شناختی آن‌ را به‌دقت بررسی‌ کرد. این دو‌ هویّت، یعنی هویّت اولیه و هویت ساختگی، در وضعیت همزمان قرار‌ می‌گیرند و فرد نمی‌تواند به‌راحتی مفاهیم و خصایص هویتی جدید را با هویّت قدیمی و همیشگی‌اش تطبیق‌ دهد. فضای مجازی به کاربر فرصت‌ داده است تا آن‌طور‌ که می‌خواهد هویت خود را‌، فراتر از هویّت واقعی خویش، در فضای مجازی بازتعریف‌ کند. شخص می‌تواند در شبکه‌های اجتماعی هویت یا هویت‌های خودساخته‌ای را معرفی‌کند که گاهی با هویت واقعی تفاوت فراوان دارد‌.

تعبیرهای جدید از مفاهیمی مانند «دوست»، «خویشاوند‌»، «خانواده»، «همسر‌»، «ارتباط»، «هویت» و خلق گویش‌های متفاوت و حتی شیوه سلام و احوالپرسی‌ کردن و شکل‌دادن آنها بر‌اساس قالب‌های شبکه‌های مجازی معنا و مفاهیم سنتی را به چالش کشیده است‌. بسیاری‌از کسانی‌که اختلالات خلقی و شخصیتی دارند از‌این شبکه‌ها استفاده می‌کنند. افرادی مانند مشتاقان خود‌ایده‌آلی‌، افراد مهرطلب، اشخاص خود‌شیفته و کسانی‌که عقده‌ حقارت دارند فضای مجازی را محبوب و بهشت‌ عدن می‌دانند‌.

از جوانی ساده اندیش که روزانه ۵‌ ساعت وقتش را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذراند، پرسیدم دراین شبکه‌ها چه می‌یابی‌؟ پاسخ‌داد‌: وفا و صفا‌! پرسیدم مگر در دنیای واقعی نمی‌توان وفا و صفا را تجربه‌ کرد؟ گفت‌: اگر می‌شد که حافظ‌ نمی‌گفت‌:

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند؟                                   بر‌جای بدکاری چو‌ من یک‌دم نکوکاری‌ کند!!

همانطور‌که اشاره‌ شد هویّت در فضای مجازی با هویت در محیط واقعی متفاوت‌ است و فرد می‌تواند در فضای‌ مجازی از هویّت واقعی‌اش استفاده‌ کند یا نکند. در دنیای مجازی، شخص هویتش را آن‌طور‌ که مایل است می‌سازد و جهت‌ می‌دهد و به دیگران معرفی می‌کند‌. در‌این‌صورت خستگی‌های مزمن‌، فشارهای عصبی و ناکامی و تنیدگی می‌تواند پیامد تغییرات هویت‌های متفاوت در فضای مجازی باشد که خود می‌تواند سبب ناسازگاری و نابهنجاری‌های رفتاری‌گردد. با ورود مفاهیم و معانی تازه به ذهن فرد و قرار‌گرفتن در قالب هویت‌های جدید در‌ مقابل هویت اولیه و اصلی بر تضاد و بحران افزوده‌ می‌شود و اضطراب با شدت بیشتری خودنمایی می‌کند‌.

خواننده محترم و نکته‌سنج توجه‌دارد که تکرار و اشتراک مطالب مقاله‌های جدید با نوشته‌های پیشین من اجتناب‌ناپذیر است. محور اصلی این نوشته‌ها انسان است و انسان در‌ هر‌کجا و در‌ هر‌شرایطی که باشد بازهم انسان است‌.[انسان می‌اندیشد، می‌خندد، می‌گرید، بازی‌می‌کند، سخن‌می‌گوید، ابزار‌می‌سازد با دیگران همدلی و همدردی می‌کند، عشق‌ می‌ورزد، تقلید‌ می‌کند، حسادت‌ می‌کند، به قهر و آشتی و کینه‌توزی متوسل‌ می‌شود، به خشم و ستیزه می‌پردازد و می‌کُشد‌. در‌این‌صورت انسان که می‌تواند نمونه کمال و آرامش و افتخار‌آفرین باشد‌، می‌تواند وصله ناجور جامعه خود نیز باشد]‌.

انسان پیرو تأثیرهای اجتماعی است‌. محیط زندگی، روابط‌ اجتماعی، ویژگی‌های فرهنگی و نظام اقتصادی در بروز رفتار فرد نقش‌ دارد‌. وجه اساسی و استوار شخصیّت انسان به روابط دوره کودکی او بستگی دارد و عوامل مختلف اجتماعی نیز وجه دیگر آن‌ را مشخص می‌سازد‌. کودک از واقعیّت‌های خانواده و بستگان و کودکستان و همسالان خود متأثر می‌شود و صاحب شخصیتی رشد‌یافته یا شخصیّتی منحرف‌ می‌گردد و واکنش‌های او در جامعه براساس همین واقعیت‌ها بروز می‌کند‌. بسیاری‌ از مردم از نابهنجاری شخصیت و رفتار خود با‌خبر نیستند. حتی خیلی از اشخاص از معنای زندگی‌شان آگاهی ندارند‌. برای این افراد طرز لباس پوشیدن‌، چیدمان اتاق‌، آرایش مو‌، رنگ در و دیوارها و انتخاب سرگرمی‌ها نیز متأثر از اینترنت شده‌است. گویش‌های آنها متفاوت‌ شده و باید به آن آگاهی داشت تا مقصود گوینده را دریافت‌.

حدود ۸۰۰ ‌سال پیش، مولوی با روشن‌بینی و دل‌آگاهی به هستی‌شناسی جان انسانی پرداخته و توجه همه‌جانبه به نیروهای متضاد آدمی داشته و با دیدگاه کل‌گرایانه چهره و سیمای انسان را ترسیم نموده است‌. از نگاه مولوی انسان می‌تواند چهره زیبا و دل‌انگیز خود‌ را به نمایش بگذارد و در‌عین‌حال افرادی می‌توانند سیمای زشت و پلید خود را نشان‌ دهند. مولوی به‌ این‌ نکته اشراف‌ داشته است که مشخص‌ نماید انسان کیست و انسان چگونه باید باشد. اگر با نگاه کل‌گرایانه مولوی به افکار و اعمال انسان نگریسته شود همان نتایجی حاصل‌ می‌شود که روانشناسان نامی ۱۰۰‌ سال اخیر درمورد شخصیّت انسان بیان‌ کرده‌اند‌. بی‌مناسبت نخواهد بود که پیش‌از ادامه مطلب به بقیه ابیات عنوان این مقاله اشاره شود.

مولوی گفته‌است‌:

پیـشتـر آ پیـــشتر، چند از‌ایــــن رهزنـی                                             چـون تو منـی من توام، چند تویی و منی

نور حقیـم و زجاج، با خود چندیـن لجاج                                              از چـه گریزد چنیــن روشنی از روشنی

ما همه یـک کاملیـم، از چه چنین احولیم                                            خـــوار چـــرا بنگرد ســوی فقیـران غنی

راست چرا بنگرد سوی چـپ خویــش خوار                                       هر‌دو چـــو دست تواند چه یــمنی چه دنی

ما همه یک گوهریم، یک خرد و یک سریم                                             لیک دوبین گشته‌​ایم زین فلک منحنی

هیـن ز منی خیــز کن با‌هــمه آمیـز‌کـن                                              بــا خود خود حبــه‌​ای با‌همه چون معدنی

روح یکی دان و تــــن گشته عدد صد‌هــــزار                                          همـچو که بــادام‌​ها در صـــفت روغنی

چنــد لغت در جهــان جـمله به‌ معنی یـکی                                               آب یـکی گشت چـون خابیه​‌ها بشکنی

جان بفرستد خبر جانب هر بانــظر                                                   چـون که به توحیـد تو دل ز‌ سخن برکنی

با استفاده‌از نظریه‌های روان‌شناسان سده گذشته و قرن بیستم مانند فروید، گرینکر، فودور، سالی‌وان‌، رانک‌، آدلر، فروم‌، یونگ، کارن هورنای و دیگران که در مورد شخصیت و منش انسان به‌طور جدی‌ بررسی کرده‌اند و رشد شخصیت را از نوزادی تا کلان‌سالی نشان‌ داده‌اند، می‌توان چگونگی تلاش‌های عاطفی افراد را تشریح‌ نمود‌. پژوهش‌های متعدد دانشگاهی نیز نشان‌ می‌دهند که شرایط نامناسب اولیه مسیر رشد شخصیت را تغییر می‌دهد و آرامش فرد و یکپارچگی شخصیت او را مختل‌ می‌سازد‌. با‌توجه به موضوع این مبحث‌، خودایده‌الی (Idealized self) یکی‌ از تلاش‌های ناسالم فرد است که نیرو و انرژی او‌ را در جهت نامطلوب و کسب شخصیت غیر‌واقعی هدر‌ می‌دهد‌. خانم کارن هورنای روانکاو آلمانی ‌(۱۹۵۲تا ۱۹۸۸) منشأ اختلالات‌ روانی را روابط خشن و ناهنجار عوامل محیط با کودک می‌داند‌. خانم هورنای معتقد بود که محیط و عوامل فرهنگی در شکل‌گیری منش کودک دخالت‌ دارد و ریشه تضادها را باید در شرایط دوره کودکی جستجو‌ کرد‌. نامبرده در‌سال‌۱۹۵۰ کتابی به‌نام Neurosis and Human Growth نوشت که با‌عنوان عصبیت و رشد آدمی به فارسی ترجمه شده‌است.

خانم کارن هورنای در نوشته‌های خود به نیازهای ده‌گانه انسان نیز اشاره‌ کرده و معتقد بوده است که بسته به‌ شدت و ضعف این نیازهای روانی می‌توان ناهنجاری روانی اشخاص را دریافت. نیازهای افراطی به محبت و تأیید دیگران، نیاز به حامی و پشتیبان، نیاز به قدرت‌، نیاز افراطی به آبروداری‌، نیاز به تحسین و تمجید دیگران و نیاز افراطی به موفقیت از‌جمله این نیازها می‌باشد. هورنای در بررسی این نیازهای روان رنجوران به تشریح شخصیت‌های پرخاشگر‌، شخصیتّ‌های منفک از دیگران و کناره‌گیر و شخصیت‌های مطیع پرداخت و ویژگی‌های آنها را تشریح‌ کرد‌. به‌ نظر او شخصیت‌های پرخاشگر علیه مردم (Moving Against People) حرکت‌ می‌کنند‌، روند حرکت شخصیت‌های کناره‌گیردر جدا‌ شدن از مردم (Moving Away from People) است و شخصیت‌های مطیع به‌سوی مردم (Moving Toward People) حرکت‌ می‌کنند‌.

موضوع تلاش‌های عصبی برای رسیدن به خودایده‌آلی در فضای مجازی مبحثی است که نیاز به بررسی‌های متعدد دارد‌. در‌ این مبحث شخصیّت‌هایی مورد ارزیابی قرار‌می‌گیرند که به‌جای تلاش برای رشد خود واقعی‌، برای رسیدن به‌ خودایده‌آلی می‌کوشند و به راهی ناسالم و مشکل‌ساز گام‌ می‌گذارند‌. در‌ این‌ مسیر شخص تلاش‌ می‌کند به هدف‌های غیرواقع‌بینانه و دور از دسترس، دسترسی پیدا‌ کند‌. تلاش‌ عصبی برای رسیدن به خودایده‌آلی و جامه عمل پوشاندن به آن بتدریج فرد را از خود واقعی‌اش دورتر می‌کند و در‌نتیجه با متوقف‌ شدن رشد خود واقعی، تلاش مضاعفی برای ساختن خود‌ایده‌آلی انجام می‌گیرد و هر‌روز از میزان شادی و آرامش واقعی کاسته‌ می‌شود و ترس و نگرانی و تشویش و اضطراب گریبان‌گیر فرد می‌گردد‌. افرادی‌که برای واقعیت‌ دادن به خود‌ایده‌آلی تلاش‌ می‌کنند ناگزیر به تحریف واقعیات می‌پردازند‌. این تلاش‌های عصبی و نادرست فرد را از خود‌‌ بیگانه می‌کنند و او را از ارزش‌ها و احساسات و عواطف واقعی دور‌ می‌کنند. در‌ این‌ حالت احساسات و عواطف و ارزش‌های بدلی و ساختگی جایگزین واقعیت‌ها می‌شود. تردیدی نیست که برای رشد خود واقعی نیز افراد تلاش‌های مشابهی انجام‌ می‌دهند‌. اما، در راه نیل به رشد و کمال خود واقعی فرد به‌طور‌ طبیعی استعدادهای اصیل و سالم خود را به منصه ظهور‌ می‌رساند‌. انسان برای رسیدن به خود واقعی تلاش‌های نوروتیک و نابهنجار و خیالی انجام نمی‌دهد و از هویّت ساختگی و جعلی استفاده نمی‌کند‌. تصویر خودایده‌آلی فرد، توقعات عصبی شخص را افزایش‌ می‌دهد و او‌ را به‌سوی ناسازگاری و دشمنی و عناد می‌کشاند‌. تلاش برای رسیدن به خودایده‌آلی شخص را به دروغگویی و حسادت و نارضایی و بی‌احساسی و سرخوردگی هدایت‌ می‌کند. بسیاری‌ از آنهایی که برای رسیدن به تصویر خودایده‌آلی خویش تلاش عصبی‌ می‌کنند در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران دچار مشکل‌ می‌شوند‌. توقعات زیاد این افراد از دیگران و طلبکار بودن آنها از مردم و جامعه و توقع تحسین و تأیید دیگران این اشخاص را هر‌روز ناراضی‌تر می‌کند و آنها را ملزم به تلاش‌های عصبی بیشتر می‌نماید. تردیدی نیست که پیامدهای این تلاش‌ها احساس تنهایی و بی‌کسی و بیچارگی و بیگانگی خواهد بود و در‌نتیجه بر شدت اضطراب و دلهره و نگرانی نیز افزوده می‌شود.

با‌توجه به مفصل‌ بودن این بحث‌، در مقاله مستقلی به تحقیقاتی که اخیراً درمورد خودایده‌آلی انجام‌ شده است خواهم پرداخت‌.

منبع: پزشکی امروز