Search
Close this search box.

ريشه‌های هندی و سنسكريت در داستان‌های حكايی ايرانی

سيد مسعود رضوی

شاهکارهای حکایت در ادبیات پارسی

hendi sanskrit96آثاری نظير طوطی‌نامه، اغلب به سبک و سياق هزارويک‌شب و به شيوه داستان در داستان نوشته شده و مبتنی بر بيانی تمثيلی براساس حكايات مختلف است. «بعضی از قصه‌های هزارويک‌شب و طوطی‌نامه و اصولاً گروه قصه‌هايی كه بر الگوی ساختمانی هزارويک‌شب تنظيم شده و اصلشان از هند است، اغلب جنبه تمثيلی دارد.»
***
ترجمه طوطی‌نامه‌ها

 در اوايل قرن هشتم هجري قمري، به فاصله ده بيست سال، دو بار طوطي‌نامه به پارسي ترجمه شد. اما اين‌ها تنها برگردان‌هاي اين اثر ديرينه هنري به زبان پارسي نبود. در سال‌هاي ۷۱۳ تا ۷۱۵ ق، نويسنده‌اي به نام عمادبن محمدالثغري، كه چندان چيزي هم درباره او، جز نامش نمي‌دانيم، اين داستان را به زبان پارسي ترجمه كرد كه براساس قالب‌ها و باب‌بندي‌هاي خاص داستان مزبور، نود حكايت در ۵۲ شب را عرضه كرده است. داستان‌هاي طوطي‌نامه، البته براساس آنچه روايت شده، بايد ۷۲ شب به طول انجامد، زيرا طوطي قصه‌گو، ۷۲ شب افسانه گفته است. اين فابِل‌ها، برخلاف حكايات كليله و دمنه و بسياري از حكايت‌هاي مرزبان‌نامه و امثال آن‌ها، تركيبي از قهرمان‌هاي مختلف، از انسان و حيوان (در اينجا طوطي) است. طوطي‌نامه عماد ابن محمدالثغري، جواهرالاسمار نام داشت و بيانگر ذوق و دانش مترجم و آشنايي گسترده‌اش با ادبيات و زبان شاعرانه است.

 به مانند اغلب مترجمان قديم، وي نيز مطالب و شواهد و نكته‌هاي متنوع ديگري را نيز به كتاب افزوده و البته تكنيک ابداعگرانه‌اي هم به كار برده و نام اشخاص و جاي‌ها را به زبان پارسی و عرف‌های آشنا برگردانده تا از غرابت آن بكاهد و روح فرهنگ و اقاليم بومي را در آن بدمد. اين شيوه (يا تكنيک) در ترجمه آثار ادبي، خاصه حكايات و قصص و داستان‌ها، از قديم‌ترين روزگاران سابقه داشته است. از يک جهت مفيد بوده و به نوعي بازآفريني و خلق مجدّد يک اثر بيگانه در عرصه ادبيات بومي و فرهنگ ملّي محسوب مي‌شده است.

 بسياري از مترجمان زبده و با فرهنگ، اين اقدام را صحيح و حتي مستحسن و پرفايده تلقي مي‌كردند، اما گروهي ديگر، آن را دخل و تصرف نابجا و خدشه در متن مبدأ قلمداد مي‌نمودند و خلاف روح علمي و تعهد فرهنگي به حساب مي‌آوردند. بي‌شک در هر دو طريقت، بهره‌اي از حقيقت موجود است. اما نبايد فراموش كرد كه دميدن روح فرهنگ‌هاي بومي و جانمايه و شاخصه‌ها و ظواهر آن در آثار ادبي و فرهنگي، كار هر كسي نيست و تنها نويسندگان و مترجمان دانشور و صاحب فضل و تجربه و ذوق در اين راه توفيق به دست مي‌آورند. زيرا دوختن جمله‌اي نوبر تن يك اثر ادبي، تنها نيازمند مواد و مصالح خوب نيست، بلكه دست خلاق و ذهن دقيق و حسابگري را مي‌طلبد كه با محاسبه و هنرمندي، لباسي زيبا و مورد پسند همگان خلق كند. نمونه‌هاي كهن در اين زمينه فراوان نيست، اما در دوران جديد، ترجمه اعجاب‌انگيز روشنفكر و اديب برجسته عصر رستاخيز و مشروطيت، حاج‌ميرزا حبيب‌اصفهاني، از رمان ژيل بلاس، از بهترين و شيواترين نمونه‌ها در تاريخ اديبات پارسي محسوب مي‌شود.

 در ابتدانامه يا ديباچه جواهرالاسمار، مترجم نوشته است كه در ضمن و در متن اين ترجمه: « از هر جنس كتاب و صحايف مطالعه مي‌كردم، نكته‌اي از اين جريده التقاط مي‌نمودم و كلمه‌اي از آن صحيفه بر مي‌چيدم. گاه مسئله‌اي از اين كتاب بيرون مي‌كشيدم و گاه مثلي از آن دفتر مي‌ديدم…» (ص۱۱). تصور نمي‌كنم بهتر از اين بتوان قواعد و شيوه‌هاي اين نوع ترجمه را بيان كرد.

 باري، ماجراي طوطي‌نامه، حكايتي عشقي-اخلاقي است كه به سياق داستان‌هاي سريالي و نقّالي ساخته و پرداخته شده است. هم پيوسته و هم گسسته از هم‌‌اند، زبان روايت در مورد همة شخصيت‌ها و قهرمانان يكدست و همگون است، اما در عوض تنوع اجتماعي چشمگيري در توصيف هر كدام ديده مي‌شود و بنا به اهداف اخلاقي يا غيراخلاقي هر يک، مي‌توان به مصالحي براي تحقيق اجتماعي در اين متون دست يافت. تحقيقاتي كه خمير مايه جامعه شناسي ادبيات را براي ادب كلاسيک پارسي فراهم مي‌سازد و مي‌دانيم كه تا چه حد اين شاخه از علوم انضمامي در ادبيات ما نيازمند مواد و مصالح و امكانات است.

 باري، ماجراي طوطي‌نامه، مربوط به بازرگاني است كه قصد سفر دارد و همسر زيبا و طنازش را به همراه دو طوطي (نر و ماده) وا مي‌نهد و چندماهي از منزل دور مي‌شود. پيش از عزيمت، كدبانو را مي‌خواهد و نصيحت مي‌كند كه در هر كاري ابتدا با طوطيان رايزني كند تا مصلحت امور را به درستي دريابد. بانوي زيبا و تنها، در معرض فريب و اغوا قرار مي‌گيرد. ابتدا با طوطي ماده درباره جواني عاشق‌پيشه كه طالب وصل اوست، مشورت مي‌كند، اما جواب رد و ممانعت طوطي (شارک) همان و مرگ پرنده‌ همان. اين ماجرا، براي جفت طوطي عبرتي مي‌شود تا بر جان خويش بيمناک شود و چاره‌اي بينديشد. چاره‌ در ادبيات است. در قصه و قصه‌ها و هنري كه مي‌تواند تا ابد ادامه يابد و از منبع بي‌پايان خيال‌ها و تجربه‌ها و كلمات براي اقناع و تربيت مخاطبان بهره گيرد. به مانند شهرزاد قصه‌گو، كه شاه جوان غافل و قاتل را در زندان افسانه‌هاي خويش اسير و در پاي داستان‌هايش زمين گير مي‌كند. طوطي نر به جاي نصيحت و بيم‌ و انذار و شعارهاي اخلاقي، راهي به كلي متفاوت برمي‌گزيند. ابتدا خود را هواخواه بانو و راغب به وصال و عشق نشان مي‌دهد، اما با بيان حكايتي كه در تمام طول شب دوام دارد، ماهرو را به مخاطبي شيفته و شيدا بدل مي‌كند و اين قصه‌هاي شبانه ادامه مي‌يابد تا از آن عشق گناه‌آلود دور مي‌شود و سرانجام با نصايح و موعظه‌ها و تجربه‌ها …، سلامت بانو در همنشيني با اين نديم قصه‌گو، حفظ مي‌شود و بازرگان پس از هفتاد و دو شب به سراي بازمي‌گردد و بناي خانه و خانواده را با تدبير و خردمندي طوطي، همچنان مستحكم مي‌يابد…

 اين ساختار درهم‌تنيده كه تركيبي از قصص، حكايات، داستان‌هاي بلند عاميانه، ساختار مقامه‌ها و … است، گنجايي و ظرفيت فوق‌العاده‌اي براي استفاده از ساختارهاي متنوع قصه در ادبيات كهن داشته است. ضمن اين‌كه علاوه بر پايداري در تداوم قصه و اطالت هيجان‌انگيز و ايجاد تعليق‌هاي مكرر، مجموعه داستان‌واره‌هاي كوتاه (يا حكايات) شيريني را هم در ضمن و ذيل هر داستان مي‌گنجاند و سرانجام عبرت‌ها و نتايج و اندرزهاي متناسب با هر قسمت از داستان را در فرجام حكايت‌ها درج مي‌نمايد. اين اندرزها و مواعظ، گاهي به صورت بيان مستقيم، گاهي ضرب‌المثل، گاهي با استناد به آيه و روايت، و گاهي به واسطه يک يا چند بيت شعر بيان مي‌شده است. شعرها و امثال نيز لزوماً در زمره مشهورات نيست، بلكه گزينشي مطابق پسند نويسنده و خواننده در هر دوره مي‌باشد. تلخيص طوطي‌نامه به دليل ساختار خاص و تركيبي آن كه فابل و داستان‌هاي هزار و يک شبي، به همراه پيوستگي افسانه‌هاي نقالي با حكايت كوتاه و شخصيت‌پردازي ساده و در عين حال متنوع، سيراب شدن از تاريخ و فرهنگ كهن هند و ايران، و بالاخره تركيب فضاها و افسانه‌هاي هند و ايراني و استفاده از اسم‌ها و مكان‌هاي آشناي بومي و … بخشي از اين تطور، تركيب و تبادل شگرف فرهنگي و ادبي را ميان ايران و هند نشان داده است.

 آشنايی با ضياءالدين نخشبی

 ضياء‌الدين بلائوني، مشهور به ضياء نخشبي، زيسته در نيمه دوم سده هفتم هجري قمري، نويسنده و شاعر (و البته مترجم) اهل منطقه‌اي در حدود بخارا و سمرقند و بلخ است. برخي جغرافي‌دانان نوشته‌اند «نخشب» در فاصله سه روزه راه از سمرقند به‌سوي بخارا، قرار داشت و چاهي كه منسوب است افسانة المقنع رخ داده و «ماه نخشب» را از آن بيرون مي‌كشيده است، در حدود دو فرسنگي همين محل قرار گرفته است.[۱۱۵] اما نام مشهورتر اين محل در تاريخ «نَسَف» است كه دانشوراني چون ابوالبركات حافظ‌الدين نسفي فقيه حنفي، و عزيزالدين نسفي صاحب كتاب معروف عرفاني «الانسان‌الكامل» نيز از مشاهير آن سامان بوده‌اند.

باتوجه‌به پيشينه مقنّع و يارانش، و مشاهير بسياري كه از اين اقليم برآمده‌اند، مي‌توان نخشب را يكي از مناطق صاحب و زاينده فرهنگ در تاريخ و جغرافياي ايران بزرگ قلمداد كرد و ضياء نخشبي نيز در اوج شكوفايي فرهنگي نَسَف يا نخشب ظهور كرده است، امّا زادگاهش را ترک كرد و در هجرتي طولاني به‌سوي جنوب، عازم هندوستان شد و در جايي به نام بدائون (بداؤون) اقامت گزيد.[۱۱۶] انتسابش به نخشب و بدائون به‌دليل زادگاه و محل اقامتش بوده و اين خواجه‌ ضياء در همان‌جا توانست وارد دستگاه ديواني سلاطين خَلُجي شود. اين را از تقديم‌نامه برخي كتاب‌هايش مي‌دانيم، زيرا آن را به نام قطب‌الدين مبارک شاه خلجي تأليف كرده است.

 خواجه ضياءالدين نخشبي در هندوستان دانش‌ها اندوخت و از جمله با زبان سنسكريت آشنا شد و هنگامي كه برخي آثار ادبي و كهن هندي را مطالعه كرد، مجذوب شد و تصميم به ترجمه آن‌ها به فارسي گرفت. او اديب و فرهنگ‌پيشه بود، امّا ذوق تصوف و تعلق عرفاني هم وجودش را گرم مي‌كرد. زهد و تصوف ضياءالدين،‌ رنگ‌وبوي اقليم‌هاي گرم و مرطوب هنديان را دارد و باورهاي تاجرانه اين مردمان كه امور و لذايذ اين جهان را نيز پيش چشم دارند و از آن محملي براي عبادت و سلوک مي‌سازند. پس ديدن عنوان كتابي همچون «سلك‌السّلوک» يا «لذّة‌‌النّساء» در ميان آثار خواجه ضياءالدين، چندان شگفت و غريب نيست. اثري ‌برگردان و برگرفته از يک منبع هندي كه در باب كيفيت تمتع مردان از زنان است. و عجيب هم نيست كه در كنار آن،‌ «نصايح و مواعظ» نوشته و نيز «عشرة مبشرّه» كه هر دو در ديانت و ترويج شريعت و زهد است. اين آثار نشانه‌هايي دارد از اينكه ضياء نخشبي شايد واعظ يا روحاني هم بوده است و مرجع هدايت و توجه مردم در امور زندگي و ديانت. از او يک اثر ديگر به نام «جزئيات و كليّات» (يا بالعكس: كليات و جزئيات) را نيز مي‌شناسيم كه يک جُنگ و مجموعه از آثار گردآوري‌شده توسط ضياءالدين است و به نام چل ناموس يا ناموس اكبر معرفي شده است.

 نياز به توضيح نيست كه ضياء نخشبي (يا بدائوني) را به‌خاطر داستان طوطي‌نامه مي‌شناسيم و اين اثر مقبول نزد عامه مردم، نام وي را زنده نگاه داشته است. از آثار داستاني ديگرش، كتابي به نام گلريز را هم اسم برده‌اند، امّا نثر و هنر وي بر مبناي طوطي‌نامه در تواريخ و كتب ادبي مطرح شده است. «در نثر تمايل به صنعت و آرايش عبارات و استشهاد به اشعار و امثال و آيات و اخبار داشت. شعرهايش متوسط است و اغلب آنها را در لابه‌لاي كتاب‌هايش آورده است. در وصفش گفته‌اند كه «به تصديق و تكذيب ابناي عصر اعتنايي نداشت و عقايد خويش را آزادانه بيان مي‌كرد.»[۱۱۷]

خلاصه داستان

 در داستان طوطي‌نامه‌اي كه به‌قلم ضياء نخشبي تأليف و ترجمه شده است، بانويي خجسته‌نام را داريم كه شويش عازم سفري دراز است و در غياب شوهر،‌ خجسته عاشق شاهزاده جواني مي‌شود. طبعاً در خانه طوطيكي هست كه زيان‌آور و رازدار خداوند خانه،‌ يا همان مرد مسافر است. اين پرنده، ‌شاهد ماجرا و كارآكتر مهم در حكايات و ساختن داستاني است كه به‌شيوه سنتي و ماجرا در ماجرا پرورده مي‌شود و پيش مي‌رود. خجسته‌بانو را شيدايي و عشق در برگرفته و هر شب عزم ديدار شاهزاده به دل مي‌افتد و در سرش مي‌گردد. اينجاست كه نقش‌آفرين كهن و ماجراساز، طوطي سخنگو، پاي به صحنه مي‌گذارد و هر شامگه، تا هنگام سحر، افسانه‌اي مي‌بافد و قصه‌اي مي‌سازد. اين سرگرمي از تب‌و‌تاب شبانه خجسته مي‌كاهد و او را معطّل مي‌كند تا آن هنگام كه در روزها و هفته‌ها مي‌گذرد و سرانجام شوي باز مي‌گردد و سفر تمام مي‌شود. پايان‌بندي داستان، مطابق ميل زاهد واعظ شكل مي‌گيرد و نه آن‌چنان‌كه در اصل و اساس بوده است. شوهر از سفر بازآمده، چون حقيقتِ حال را از طوطي دست‌آموز و رازگوي مي‌شنود، پرنده را گرامي مي‌دارد و بسيار مي‌نوازد؛ اما خجسته دلبسته را لايق زندگي نمي‌داند و مطابق انگاره و باورهاي مرسوم و معلوم، ‌بانوي شيفته و فريفته را «از زيور حيات عاري مي‌سازد.»[۱۱۸]

 روايت‌های ديگر از طوطی‌نامه

 طوطي‌نامه را يک بار ابوالفضل‌بن مبارک به امر اكبرشاه بابري بازنويسي و ساده‌ كرد و اين تنها ويرايش كتاب نبود. طوطي‌نامه همواره محل توجه مخاطبان خاص و عام و علاقمندان ادبيات داستاني بوده است. پس از ابوالفضل نيز شاهزاده دانشور، شاعر، عارف و مترجم بزرگ عهد تيموريان هند، محمد داراشكوه نيز، روايت ضياءالدين را پيراسته و كوتاه کرد و يک نسخة تلخيص‌شده، شامل ۳۵ حكايت فراهم آورد.[۱۱۹]
اين نمونه‌ها نشان مي‌دهد كه طوطي‌نامه تا چه اندازه محل توجه بوده است. در پايان قرن دهم، حميد لاهوري اين داستان را در ۹۹۸هـ.ق به‌نظم فارسي سروده است. بعدها تلخيص و بازنوشت همين منظومه با عنوان چهل طوطي معروف شد كه بازنگاري جلال آل احمد و سيمين دانشور،‌ به نام چهل طوطي در روزگار ما شهرت بيشتري دارد.[۱۲۰]

سبک حكايات و نثر قصه طوطی‌نامه

 شهرت اين ترجمه از ضياءالدين نخشبي يا بدائوني، كه در سال ۷۳۰ هجري قمري، در ۵۲ حكايت تحرير شد و هر حكايت به يک شب اختصاص دارد، چنان بود كه آثار ديگر را به فراموشي سپرد. «بعضي از قصه‌هاي هزارويک‌شب و طوطي‌نامه و اصولاً گروه قصه‌هايي كه بر الگوي ساختماني هزارويک‌شب تنظيم شده و اصلشان از هند است، اغلب جنبه تمثيلي دارد.»[۱۲۱]

 تجربه و سابقة اين نوع افسانه‌سازي و قصه‌پردازي، در هندوستان ديرينه و پربار است. ضياء نخشبي هم بنابر آنچه از متن و ديباچه كتاب بر مي‌آيد، ويرايشي به ذوق و سياق مطلوب از ترجمه‌اي ديگر ـ و كهن‌ترـ فراهم ساخته است. درواقع، گويا مترجم و اديبي پيش از وي، طوطي‌نامه‌اي با نثر متكلّف و دشوار و داراي اطناب فراهم ساخته بود. نخشبي، به نام و نشان وي اشاره‌اي نكرده و از منابع ديگر هم اطلاعي از آن اديب قصه‌نگار و مترجم در دست نداريم.

 ضياء الدين به گمان و بيان خويش، آن برگردان پارسي را ويرايش و پيرايش كرد و زوايد را حذف کرد، سپس اغلبي از حكايات را با اشعار خود تزئين داد و در ابتدا و انتهاي هر حكايت، نظمي مستقر كرد و گويا چندين حكايت را نيز براي خوانندگان، نامناسب پنداشته و ركيک انگاشته و به جاي آن چند حكايت ديگر ساخته و پاياني تازه براي كتاب پرداخته است، به اين ترتيب، آرايشي تازه به طوطي‌نامه داده و اگر چه رسم امانت را در ذكر نام مترجم متقدم رعايت نكرده، اما جاني تازه به اين كتاب بخشيده و آن را در تاريخ ادب پارسي ماندگار ساخته است. گذشته از ابتداي داستان‌ها كه جنبه توصيفي دارد و با سجع و موازنه همراه است، در ساير بخش‌ها، زبان طوطي‌نامه سليس و نسبتاً روان است… از نظر نوع داستان در طوطي‌نامه، هم داستان‌ها و قصه‌هاي غنايي و عاشقانه ديده مي‌شود و هم قصه‌هاي حيوانات با ابعاد تمثيلي مي‌توان يافت. ازسوي‌ديگر، برخي داستان‌ها جنبه‌هاي آموزشي و پندآموز دارد. «بخش‌هايي از طوطي‌نامه، بيشتر به قصه نزديک مي‌شود و در بخش‌هايي ويژگي‌هاي داستان‌هاي سنتي نمود بيشتري مي‌يابد؛ يعني ويژگي داستان و قصه، هر دو در طوطي‌نامه وجود دارد.

 … اگر چه داستان اصلي طوطي‌نامه محتواي واحدي دارد، در داستان‌هايي كه در ۵۲ شب نقل مي‌شود و در داستان‌هاي فرعي ديگر، محتواي واحدي نيست و وقايع و حوادث، بسيار گوناگون و ناهمگون است. در اين داستان‌ها، انسان در كنار حيوانات و موجودات شگفت ديگر قرار مي‌گيرد و با آنها گفت‌وگو و هم‌زباني مي‌كند و كارهايش با اعمال آنها گره مي‌خورد… »[۱۲۲]

طوطی‌نامۀ شيخ بهايی

 شيخ بهاءالدين آملي، حكيم و دانشور مشهور عصر صفوي، اصالتاً اهل لبنان بود و به همراه پدرش وارد ايران شد. او شهرت بسيار دارد و به‌رغم علاقه‌اش به زبان عربي، شعرهاي پارسي زيادي هم سروده است. از جمله چندين مثنوي و كشكولي از سخنان و اندرزها و روايات و حكايات، كه به نثر و معدودي اشعار فراهم كرده است. يكي از منظومه‌هاي شيخ نيز مثنوي حكايي و داستاني‌ است با عنوان طوطي‌نامه.[۱۲۳]

 داستان شيخ‌بهايي چنين است كه: «شاهي طوطي بسيار عزيز خود را براي كسب معلومات به جزيزه‌اي دُوردست نزد دانشمندي مي‌فرستد. سراينده با اين تمثيل، بشر را به طوطي‌اي تشبيه كرده است كه براي رسيدن به كمال اين دنيا فرستاده مي‌شود؛ و داستان‌ها و تمثيل‌ها و حكايات فراواني ضمن داستان اصلي خود آورده است. ظاهراً‌ داستان ناتمام است چون سخني از بازگشت طوطي به ميان نمي‌آيد.»[۱۲۴]


پی‌نوشت‌ها:

۱۱۵ـ درباره نخشب و مقنّع، نگاه كنيد به: آثار البلاد قزويني و سياست‌نامه خواجه نظام‌الملک توسي.
۱۱۶ـ نگاه كنيد به مقدمه و توضيحات مجتبايي و آريا بر طوطي‌نامه، همان.
۱۱۷ـ فرهنگ ادبيات فارسي، محمد شريفي، همان، ص ۹۶۲.
۱۱۸ـ طوطي‌نامه، همان، ص۵۰۹.
۱۱۹ـ اين اثر اول بار به‌صورت دو زبانه انگليسي و فارسي در سال ۱۸۰۱ ميلادي در كلكته منتشر شد و چاپ افست آن در سال ۱۳۴۶ خورشيدي در تهران انتشار يافت. فرهنگ ادبيات فارسي، ص ۹۸۰.
۱۲۰ـ شش قصه از اين كتاب، به ترجمۀ سيمين دانشور و جلال‌ آل‌احمد از متن انگليسي در شماره‌هاي ۱ تا ۴ سال هجدهم مجله يغما ( سال ۱۳۴۴) به‌چاپ رسيد كه در سال ۱۳۵۱ به‌صورت مستقل با عنوان چهل طوطي منتشر شد. همان.
۱۲۱ـ عناصر داستان، جمال ميرصادقي، ماهور ، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ، ص ۲۰۵. // ميرصادقي معتقد است: اصولاً آوردن يک قصّه در قصه ديگر، از ويژگي‌هاي قصه‌هاي هندي است كه در مهابهارات و ساير كتاب‌هاي هندي نظير آنها مي‌توان يافت… خصوصيت ديگر اين گروه قصه‌ها، اختلاط انسان با كليه مخلوقات اين جهان است. در اين قصه‌ها انسان با حيوان و گياه و جماد ارتباط نزديک دارد و با آنها هم‌زباني مي‌كند، دوستي مي‌كند و از آنها ياري مي‌طلبد و از اعمال و سخنانشان عبرت مي‌گيرد… همان منبع، ص۲۰۴.
۱۲۲ـ همان، ص ۲۰۶ و ۲۰۷.
۱۲۳ـ اين مثنوي ۱۴۳۴ بيت دارد و در قالب بحر رمل مسدّس مقصور كه يكي از قوالب مثنوي است منظوم شده است. اين اثر يک بار چاپ شده كه تنها چاپ سنگي قديمي آن است و نسخه‌اي خطي از آن در كتابخانه مجلس موجود مي‌باشد.
۱۲۴ـ فرهنگ ادبيات فارسي، همان، ص ۹۸۰.
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت