Search
Close this search box.

رابطهٔ سلامت روان و پرهیز از خشونت

parhiz khoshoonat96پرهیز از خشونت و سلامت روان در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارند. مهربانی و کمک به افراد جامعه به جای پرخاشگری به سلامت افراد و جامعه کمک می‌کند.
سلامت روان افراد با میزان ابراز خشونت و پرخاشگری در آنان رابطه‌ دارد. خشونت عاملی آسیب‌زاست که می‌تواند ابعاد فیزیکی یا روانی داشته باشد و بهداشت روانی افراد و جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. افراد سالم محور توسعه اجتماعی، پویایی و بالندگی جامعه‌اند و ما در این مقاله به بررسی رابطه پرهیز از خشونت و سلامت روان افراد و جامعه پرداخته‌ایم.

رابطه سلامت روان و پرهیز از خشونت در دیدگاه مزلو

آبراهام مزلو زندگی‌اش را وقف تلاش در راه ابداع گونه‌ای «روانشناسی برای برقراری صلح و آشتی» کرد. نوعی روانشناسی که با بهترین و عالی‌ترین آرمان‌ها و استعدادهایی که در توان انسان است، سروکار دارد. هدف اصلی مزلو دانستن این بود که انسان برای رشد کامل انسانی و شکوفایی تا چه اندازه توانایی دارد. به اعتقاد او برای بررسی سلامت روان، فقط باید انسان به غایت سالم را مورد مطالعه قرار داد.

از نظر مزلو یکی از ویژگی‌های افراد خودشکوفا که از سلامت روان کامل برخوردارند نوع دوستی است. این افراد نسبت به همه انسان‌ها عمیقاً احساس همدلی و محبت دارند و در عین حال آماده کمک به بشریتند. خود را عضو یک خانواده، یعنی نژاد بشر می‌دانند و نسبت به یکایک اعضای این خانواده احساس برادری می‌کنند؛ آنچه که انسان را در مسیر پرهیز از خشونت قرار می‌دهد. این افراد به انسان‌های دیگر همچون خواهر یا برادری بزرگتر عشق می‌ورزند. چه بسا از رفتار احمقانه، حقیر یا ظالمانه دیگران افسرده یا خشمگین شوند، اما زود می‌فهمند و می‌بخشند.

خواستاران تحقق خود و افراد خوشکوفا، همچنین می‌توانند خیر و شر و درست و نادرست را از هم تمیز دهند. آنان معیارهای اخلاقی کاملاً مشخصی دارند که در هیچ موقعیتی آن را رها نمی‌کنند. حال آنکه اشخاصی که از سلامت روان کمتری برخوردارند، در مسائل اخلاقی غالباً سرگشته و بی‌ثباتند و به اقتضای موقعیت، میان درست و نادرست دچار نوسان و دودلی می‌شوند. مزلو با اعتقاد به اینکه بشر قابلیت بسیار بالایی برای پرهیز از خشونت و بی‌عدالتی دارد می‌گوید: «می‌خواستم ثابت کنم که انسان‌ها از قدرتی والاتر از جنگ و تعصب و نفرت برخوردارند.»

پالایش روانی از خشونت با ابراز خشونت

دیدگاهی وجود دارد که استدلال می‌کند پرخاشگری به پالایش روانی کمک می‌کند. فروید معتقد بود که اگر انسان برای ابراز پرخاشگری اجازه نیابد نیروی پرخاشگرانه انباشته شده و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می‌شود. دست‌کم سه شیوه برای پالایش نیروی پرخاشگرانه وجود دارد:

۱- صرف آن در فعالیت‌های بدنی از قبیل بازی‌های ورزشی مانند دو، بوکس و غیره؛ تحقیقات نتوانستند اثر تسکین‌کننده و کاهش‌دهنده خشونت را در این مورد تأیید کنند.

۲- اشتغال به پرخاشگری خیالی و غیرمخرب؛ شواهدی موجود است حاکی از اینکه خیالپردازی در مورد پرخاشگری مانند نوشتن داستان در مورد پرخاشگری احساس بهتری به مردم می‌دهد و منجر به کاهش پرخاشگری و پرهیز از خشونت به طور موقت می‌شود.

۳- اعمال پرخاشگری مستقیم و صدمه زدن و ناراحت کردن فردی که شخص را ناراحت و ناکام کرده است؛ اما تحقیقات نشان داده است که پرخاشگری مستقیم نه تنها نیاز به پرخاشگری را کاهش نمی‌دهد بلکه آسیب رساندن به دیگری، احساسات منفی پرخاشگر نسبت به قربانی را افزایش می‌دهد و در نتیجه ممکن است منجر به پرخاشگری بیشتری شود. در واقع پرخاشگری از جاذبه شخص مورد پرخاشگری می‌کاهد و احتمال رفتار پرخاشگرانه را افزایش می‌دهد. و این پرهیز از خشونت است که انسان را به سمت سلامت روان فرد و در نتیجه سلامت بیشتر جامعه سوق می‌دهد.

پرهیز از خشونت و جامعه سالم

خشم از جمله هیجان‌هایی است که به طور طبیعی و ذاتی در همه افراد با تفاوت‌هایی وجود دارد و انسان در طول زندگی خود می‌آموزد و یا باید بیاموزد که هیجان‌هایش را تحت کنترل خود درآورد و در سطح متعادل نگاه دارد. خشونت همه ابعاد سلامت روان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در دوران نوجوانی رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل می‌سازد و در رشد ذهنی یا شناختی، یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنها تأثیرات کاهش‌دهنده بر جای می‌گذارد.

همچنین برای دسترسی به سلامت کامل، تنها سلامت جسمی و روانی کافی نیست بلکه از آنجا که انسان در محیط جمعی زندگی می‌کند، سلامت اجتماعی نیز ضروری است. انسانی از نظر اجتماعی سالم است که بتواند در عین پرهیز از خشونت، مشارکت فعالی در جامعه داشته باشد. تأمین سلامت به مفهوم کلی آن برای همه افراد، به ویژه برای نوجوانان به دلایل گوناگون از اهمیت فراوانی برخودار است.

از جمله عواملی که سبب افزایش خشونت در همه افراد به ویژه در نوجوانان می‌شود، باورهای نادرستی است که در مورد علت و چگونگی خشم وجود دارد. از جمله اینکه برخی آن را پدیده‌ای ذاتی و طبیعی بخصوص برای مردان می‌دانند. اما اگر مردان خشونت بیشتری از خود نشان می‌دهند، یاد گرفته‌اند که چنین باشند نه این که ذاتاً خشونت بیشتری دارند. همچنین خشونت نه طبیعی است و نه غیرقابل کنترل. خشونت با خشم متفاوت است. خشونت شیوه بروز خشم به صورت منفی است و آموختنی است. اگر از دوران کودکی راه‌های درست بیان و ابراز هیجانات را بیاموزیم که بیشتر از راه الگوپذیری و همانندسازی انجام می‌گیرد، مطمئناً از بروز خشونت پیشگیری کرده‌ایم.

پرهیز از خشونت و مهربانی با دیگران به سلامت روان انسان کمک می‌کند. میانه‌روی در کارها، مهربانی با خانواده و دیگران، دلجویی و کمک به نیازمندان موجب ایجاد فضا و جامعه‌ای سالم خواهد شد.

منبع: ستاره – برگرفته از: کتاب روانشناسی کمال، کتاب روانشناسی اجتماعی، تبیان