منیره پنجتنی
اکثر ما برای توصیف اشیاء و ایدهها از طبیعت و حیوانات و اشخاص گرفته تا آثار هنری و اصوات موسیقی و حتی افعال، از «زیبایی» و مفاهیم همبستهاش استفاده میکنیم؛ اما مسئله وقتی پیچیده میشود که با دیگری بر سر چیزی که زیبا وصفش میکنیم اختلاف نظر داشته باشیم و بخواهیم دربارۀ معنای زیبایی و به تبع آن زشتی وارد گفتوگو شویم. هدف اصلی من در این نوشتار نقد و بررسی دو کتاب تاریخ زیبایی و تاریخ زشتی به قلم امبرتو اکو فیلسوف، نشانهشناس و رماننویس ایتالیاییست. هر دو کتاب جذاب و خواندنی پر از اطلاعاتاند. اکو از توان ادبیاش در خلق روایتهای موجز و قصهگونه از یک موضوع نه چندان ساده بهره میگیرد و آن را با دانش فلسفیاش میآمیزد؛ به همین خاطر اثری که در نهایت خلق میکند با آثار مشابه در فرم و محتوا، تفاوتهای بعضاً چشمگیری دارد. پیش از بررسی این دو اثر به لحاظ محتوایی، ترجمه و کیفیت چاپ، ابتدا برای جلب نظر خوانندگان محترم به اهمیت مسألۀ زیبایی و قدمت آن در تاریخ اندیشه، با توضیح نقل قولی از سقراط دربارۀ زیبایی آغاز میکنم که به نظرم هنوز هم بهترین و معتبرترین شروع برای تفکر دربارۀ این موضوع است. سپس به طبقهبندی مختصری از کتابهای نظری در مطالعات زیبایی میپردازم تا جایگاه دو کتاب تاریخ زیبایی و تاریخ زشتی (فرهنگستان هنر- متن) میان آثار مربوط به این حوزه روشنتر شود.
***
«زیبا دشوار است!»
اغلب ما وقتی در طول روز می خواهیم احساس خوشایندمان را دربارۀ چیزهای مختلف بیان کنیم از زیبا و صفات دیگری که یادآور این مفهوم اند، استفاده می کنیم. خیلی وقت ها دربارۀ آدم ها، طبیعت، آثار هنری و حتی افکار و اندیشه ها از زیبا و صفاتی مانند جذاب، جالب، قشنگ، ملیح، والا، شگفت آور و در مواقعی حتی خوب و عالی استفاده می کنیم اما اگر پای پرسش از زیبایی بهمیان بیاید و بخواهیم منظورمان را تدقیق کنیم و بگوییم زیبایی چیست همان جا می فهیم در چه چالۀ بزرگی افتاده ایم. شاید یکی از جالب ترین آثاری که به سهل و ممتنع بودن چیستی زیبایی اشاره می کند رساله های افلاطون باشد. افلاطون در چند رساله اش از زبان سقراط به زیبایی میپردازد که یکی از آنها رسالۀ «هیپیاس» (بزرگ) است. سقراط از هیپیاسِ سخنور که عمرش را صرف سخنرانیهای سیاسی می کند، می پرسد چرا خردمندان گذشته از کارهای دولتی اجتناب می کردند و پاسخ هیپیاس این است که «آن مردان، زیرکی و توانایی کافی نداشتند که هم در امور دولتی کاری از پیش ببرند و هم منافع شخصی خود را تأمین کنند.»[۱](افلاطون، ۱۳۸۰، ۵۳۵) مانند دیگر گفت وگوهای سقراطی بحث دربارۀ زشت و زیبا بهجایی می رسد که هیپیاس از سقراط می پرسد نتیجۀ این سخن ها چیست؟ زیرا بهنظر او کار بزرگ و زیبا، فصیح سخن گفتن و قانع کردن شنوندگان و ربودن جوایز بزرگ است. درنهایت هم سقراط را سرزنش می کند که مرد باید به آن کارها دل ببندد نه به این موشکافی های بی معنی و خنده آور تا به دیدۀ مردمان ابله و ناتوان ننماید. سقراط به هیپیاس می گوید من همین که پند تو را می پذیرم، ندای هم خانه ام را می شنوم که «شرم نداری دربارۀ کارهای زیبا سخن می گویی درحالیکه نمی دانی «زیبا» چیست؟ تو که از ماهیت «زیبا» بی خبری چگونه می توانی گفتار یا کردار زیبا را از زشت بازشناسی؟ سقراط، گمان می کنی تا زمانی که گرفتار این حالتی، زندگی برای تو بهتر از مردن است؟» (همان، ۵۶۶) و درنهایت با تواضعی که مختص خودِ سقراط است می گوید هم حرف های هیپیاس و هم سخنان هم خانه اش برای او مفید بوده زیرا اکنون به معنی آن مثل معروف پی برده که می گوید «زیبا دشوار است.»[۲] پس از گذشت قرن ها، پرسش از زیبا و زیبایی و مصادیقش به قوت خود باقی است. نگارش کتاب ها و مقالات مختلف با این موضوع و تأسیس علمی با نام «زيباشناسي» گواهی است بر مدعای پایانی سقراط در رسالۀ هیپیاس که می گوید: «زیبا دشوار است.» شاید یکی از دشواری های بحث دربارۀ زیبایی این باشد که به قول راجر اسکروتن متوجه می شویم «ما درخصوص زیبایی با کیفیتی نظیر، شکل، اندازه، یا رنگ سروکار نداریم که برای همۀ کسانی که راه و چاه عالم فیزیکی را می دانند، بهنحو مناقشهناپذیری حضور دارد.»[۳] (اسکروتن، ۱۳۹۳، ص ۱۵)
طبقهبندی کتاب هایمختلف در باب زیبایی
تا پیش از تأسیس زیباشناسی فیلسوفان مختلف به مفهوم زیبایی هم مانند مفاهیم دیگر می پرداختند؛ یعنی یا بهطور مستقیم یا بهضرورت و نسبتی که با دیگر اندیشه ها و طرح فلسفی شان داشت. مثلا بسته به اینکه زیبایی را معقول یا محسوس تعبیر می کردند آن را مستقل یا در نسبت با مفاهیم دیگر به ویژه دو مفهوم خیر و حقیقت بررسی میکردند تا اینکه در قرن هجدهم بومگارتن با تأکید بر حسی بودن زیبایی، علم زیباشناسی را پایه گذاری کرد. جالب این جاست با این که هنوز زمان چندان طولانی از تأسیس این علم نمی گذرد اما مارک ژیمنز بر این نظر است که «زیباشناسی» اکنون کهنه و از مد افتاده و در آستانۀ فراموشی است. حاصل این مناقشهها دربارۀ زیبایی تولید انبوه عظیمی از کتاب ها و رساله های مختلف است. در یک نگاه کلی و با اندکی تساهل می توان از سه دسته کتاب سخن گفت. دستۀ نخست آثاری هستند که تلاش می کنند زیبایی را تعریف کنند. برای نمونه می توان به معنی زیبایی[۴] اثر اریک نیوتن (انتشارات علمی و فرهنگی) و زیبایی[۵] (انتشارات مینوی خرد) اثر راجر اسکروتن اشاره کرد؛ با این تفاوت که نیوتن آشکارا اعلام می کند که رساله ای دربارۀ زیباشناسی نمی نویسد و صرفا می کوشد به معنای زیبایی نزدیک شود و آن را در آفرینش هنری بازجوید. دغدغۀ اسکروتن هم در کتاب زیبایی حضور پررنگ و همه جانبۀ زیبایی در زندگی روزمره است؛ اما از آنجا که داوری در باب زیبایی به امور ذوقی مربوط میشود و ذوق هم از بنیان عقلانی برخوردار نیست؛ نوعی نسبی گرایی به وجود می آید که داوری دربارۀ زیبایی را بهمثابۀ امری صرفا «سوبژکیتو» رد می کند. اسکروتن در این کتاب با تحلیل انواع زیبایی در انسان، طبیعت و هنر به موضوع داوری و ذوق در بحث از زیبایی می پردازد. دستۀ دوم کتاب هایی هستند که می کوشند زیبایی را در تاریخ بررسی کنند و علاوه بر استخراج مختصر معیارهای این مفهوم در ادوار مختلف، مصادیقی از آن را نیز بررسی کنند؛ هرچند این مصادیق عمدتا به آثار هنری اختصاص دارد. برای نمونه می توان به کتاب تاریخ زیبایی اکو اشاره کرد که در ادامه اندکی بیشتر به آن خواهم پرداخت. دستۀ سوم کتاب های دربارۀ زیباشناسی است. با اینکه حدود دو سده از عمر زیباشناسی می گذرد اما کتاب های پرشماری با این عنوان منتشر شده اند. این آثار اغلب روندِ بحث دربارۀ زیبایی را از قرن هجده به بعد بررسی می کنند و اغلب به استخراج اندیشۀ فیلسوفان دربارۀ زیبایی و معیارهای آن در مقاطع مختلف تاریخ می پردازند. برای دستۀ سوم هم می توان به کتاب کلیات زیباشناسی اثر بندتو کروچه [۶](انتشارات علمی و فرهنگی) و زیباشناسی چیست؟ [۷] (انتشارات ماهی) اثر مارک ژیمنز اشاره کرد. نكته جالب اين جاست كه اين سه دسته ای كه تا كنون برشمرديم در اغلب موارد با محتوای کتابهایی با عنوان فلسفۀ هنر، معنای هنر و چیستی هنر، اشتراک دارند و یا اساسا یک موضوع را بیان می کنند. کتاب های بسیاری در این سه حوزه نگاشته شده و برخی از آنها نیز به فارسی ترجمه شده است. در نوبتی دیگر گزیده ای از کتاب شناسی این حوزه را ارائه خواهیم کرد.
بررسی کتاب تاریخ زیبایی
«تنها آنچه زیباست، شایستۀ دوست داشتن است» [۸]
کتاب تاریخ زیبایی در ۲۰۰۵ منتشر شد اما امبرتو اکو مطالبش را چهل سال قبل نگاشته بود و نزدیک به انتشار یک بار دیگر نوشته هایش را بازنویسی کرده بود. کتاب تاریخ زیبایی از هفده فصل مفرح تشکیل شده است. ده فصل را جورلامو دو میلکه نوشته و هفت فصل مابقی و مقدمه را اکو نوشته و کتاب را ویراستاری کرده است. این که میگویم مفرح دلیلش این است که کتاب با تصاویر مختلف و توضیحات اضافی نویسنده همراه است که نهتنها به درک بهتر مطلب کمک می کند بلکه با ارائۀ نمونه به خواننده کمک می کند خودش بهطور مستقل دربارۀ هر دوره بیندیشد. با اینکه با کتابی مواجهایم که نام تاریخ بر خود دارد اما فرم نگارش و فصلبندی و عناوین فصول، لزوما با دوره های تاریخی پیش نمی رود. گویی اکو برای این کار طرحی سیال داشته است. برای نمونه با اینکه نام چهار فصل نخست کتاب آرمان زیبایی شناسی در یونان قدیم، آپولونی و دیونوسیوسی، زیبایی در قالب تناسب و هماهنگی، نور و رنگ در قرون وسطاست اما عناوین از فصل پنجم تا پایان کتاب لزوما نام مقاطع تاریخی را برخود ندارند؛ بااینحال کتاب ریتم و سیر تاریخی اش را کاملا حفظ می کند. برای نمونه می توان از عناوینی چون زیبایی هیولاها، از شعر روستایی تا زن فرشتهسان، زیبایی سحرآمیز، از ملاحت تا زیبایی ناآرام یاد کرد. بهطور مشخص اکو در هر فصل کوشیده روند تاریخی و ارتباط مطالب را با فصول قبل حفظ کند به طوریکه حتی اگر فصل ها عناوین مرسوم دوره های تاریخی را نداشته باشند اما باز هم خواننده کاملا واقف است که در حال مطالعۀ یک کتاب تاریخی دربارۀ زیبایی است. او دربارۀ کتابش نوشته است که «کتاب بر مبنای این اصل آغاز می شود که زیبایی هرگز مطلق و ثابت نبوده و به تناسب دورۀ تاریخی و سرزمینی خاص، جنبه های متفاوتی به خود گرفته است. این امر تنها شامل زیبایی جسمانی نمی شود بلکه زیبایی خداوند، قدیسان یا اندیشه ها را نیز دربرمی گیرد.» اکو در این کتاب نشان می دهد درحالی که نگاره های نقاشان و مجسمه سازان دوره ای خاص الگوی زیبایی ویژه ای را برای انسان، طبیعت یا اندیشه هایشان در نظر داشتند، آثار ادبی همان دوره در پی الگوهای دیگری بودند و یا در اعصار بعد چگونه این الگوها دستخوش تغییر شد. همان طورکه از نام کتاب بر می آید باید آن را اثری در حوزۀ تاریخ زیبایی بدانیم نه دربارۀ تاریخ هنر یا حتی ادبیات و موسیقی. اکو در این اثر صرفا به آن دسته از اندیشه هایی در باب هنر در ادوار مختلف پرداخته که با زیبایی پیوند دارند. شاید بزرگ ترین نقص کتاب این است که با اینکه نام تاریخ بر خود دارد اما صرفا به تاریخِ زیبایی در تمدن غربی می پردازد و اشاره ای به فرهنگ های دیگر نمی کند؛ البته اگر اکو دقیق تر به این موضوع اشاره می کرد که منظورش از تاریخ زیبایی فقط پژوهشی دربارۀ فرهنگ های غربی است، نمی توانستيم آن را نقص اثر به شمار آوريم.
نکاتی دربارۀ برگردان فارسی کتاب تاریخ زیبایی
کتاب تاریخ زیبایی را هما بینا به فارسی ترجمه کرده و انتشارات فرهنگستان هنر – متن (۱۳۹۰) آن را در ۲۳۲ صفحه منتشر کرده است. اولین نقطۀ قوت کتاب فارسی این است که جهانگیر شهدادی با پیشگفتار و حاشیه هایش کوشیده در بحث از زیبایی به نمونههای مشابه و همانندی در فرهنگ ایران یا دیگر ملت ها اشاره کند و مترجم هم در موارد بسیاری، جاهایی که اکو از تاریخ زیبایی نام برده در پرانتز یادآوری کرده که مقصود مؤلف در فرهنگ های غربی است؛ هرچند بهنظر نمی رسد این فیلسوف و نشانهشناس ایتالیایی عامدانه می خواسته تاریخ زیبایی را به فرهنگ های خاصی محدود کند و برخی را از این دایره بیرون براند؛ اما برای خواننده اش هم رفع سوءتفاهم نکرده است. درهرحال هنگام مطالعۀ کتاب تاریخ زیبایی باید به این نکته واقف باشیم که این اثر پا را از فرهنگ های غربی فراتر نگذاشته است. کتاب فارسی در کنار این نقطۀ قوت، نقطۀ ضعفی هم دارد که دلآزار است و آن حذف تصاویری از کتاب اصلی است. مسئلۀ مهم دربارۀ حذف تصاویر آن جایی است که ناشر پیش از ارشاد برای ارزان تر شدن کتاب تصمیم به گزینش تصاویر گرفته است. کتاب اصلی تاریخ زیبایی در ۴۳۸ صفحه در اندازۀ وزیری و با کاغذ گلاسه منتشر شده بود درحالیکه کتاب فارسی حدود نصف کتاب اصلی است و کاغذ گلاسه که ندارد هیچ، کیفیت تصاویر بهویژه دربارۀ تصاویر سیاه و سفید بسیار نامطلوب و کاغذ نامرغوب است. البته گزینش فقط دربارۀ تصاویر نیست و دربارۀ برخی از مطالب کتاب هم این اتفاق رخ داده است. به گفتۀ جهانگیر شهدادی در پیشگفتار کتاب «در هر بخش به دنبال مطلب اصلی، گلچینی از نوشته های نظریهپردازان، نویسندگان یا شاعران دوره های متفاوت بهعنوان شاهد موضوع آورده شده است که از میان آنها گزیده هایی که به متن اصلی می افزودند (نه به حجم کتاب) انتخاب و ترجمه شده است. (ص۱۱) مهم ترین سؤالی که در اینجا می توان طرح کرد این است که مترجم تا چه اندازه مجاز به گزینش مطالب یک کتاب است؟ به ویژه اگر آن کتاب مجموعه مقالات نباشد و یک اثر پیوسته باشد که طبیعتا مؤلف با هدف خاصی آن را سر و سامان داده است! پرسش مهم تری هم شایستۀ طرح است، اینکه مترجم براساس چه ملاکی تشخیص می دهد کدام مطالب برای خواننده سودمند است و کدام نیست؟ همین که کتاب فارسی حدود دویست صفحه از کتاب اصلی کمتر است می تواند خواننده را دلگیر کند که این تمام متن نیست! حتی اگر دربارۀ حذف تصاویر اندکی آسان بگیریم که بخشی از آنها به اجبار ارشاد و بخشی به خواست ناشر حذف شدهاند، دربارۀ حذف متن هر چند متن فرعی کتاب باشد ممکن است بهسادگی کنار نیایيم. البته روی جلد کتاب نوشته شده است: ترجمه و گزینش؛ و مترجم محترم صادقانه از همان روی جلد و سپس در پیشگفتار حقیقت ماجرا را به خواننده گفته است اما با توجه به اندک بودن منابع این حوزه و این که هنگام مطالعۀ دیگر بخشهای اضافی که خوشبختانه حذف نشده اند، ارزش این مطالب فرعی یا کمکی بیشتر معلوم مان می شود. پس جای اندک تعریضی به این موضوع هست؛ هر چند نخواهیم در قالب یک نقص بزرگش کنیم.[۹]
بررسی کتاب تاریخ زشتی
«حتی هیولاها فرزندان خداوندند»[۱۰]
اکو کتاب تاریخ زشتی را در ۲۰۰۷ و به دنبال کتاب تاریخ زیبایی نگاشته است. او در این اثر سه پدیدار متفاوت از زشتی را تفکیک می کند. الف) زشتی فی نفسه مانند بدن پوشیده از زخم های متعفن) زشتی ظاهری مثل فردی که بخش اعظم دندان هایش ریخته و از توازن خارج شده است. ج) توصیف هنری این دو. اکو دربارۀ زشتی هنری توضیح می دهد: «باید به یاد داشته باشیم که تمام نظرهای زیبایی شناختی، دست کم از یونان باستان تا دوران مدرن، مؤید این نکته اند که هر شکل زشتی به مدد پرداخت و نمایش هنریِ دقیق و ماهرانه می تواند از زشتی رهایی یابد.»[۱۱] (اکو، ۱۳۹۵، ص۱۰) او همچنین به بحث ارسطو در کتاب فن شعر دربارۀ امکان آفرینش زیبایی از طریق تقلید استادانۀ زشتی اشاره می کند. رویکرد اکو این است که زیبایی و زشتی به زمان ها و فرهنگ های مختلف بستگی دارد و تأکید می کند که در این اثر استنباط او از دو نوع نخست زشتی که پیشتر به آن اشاره کردیم، متناسب با فرهنگ های متفاوت، تقریبا همیشه بر اساس استناد به نوع سوم یعنی نحوۀ بروز و ظهور آن ها صورت می گیرد. تاریخ زشتی از دو جهت بسیار خواندنی ست: نخست اینکه تاکنون بیشتر آثار به چیستی و چگونگی زیبایی پرداخته اند و کمتر منابعی دغدغۀ پژوهش مستقلی دربارۀ زشتی داشته اند.[۱۲] پس بخشی از جذابیت این اثر بهخاطر نو بودن موضوع بحث است؛ اما بخش دیگرش برای افرادی که به طور تخصصی به هنر و زیبایی شناسی علاقه دارند، گشودن افق های جدید برای پژوهش است و اینکه حوزۀ تاریخ زشتی زوایای متعددی برای کاویدن دارد و این حتی دربارۀ هنر ایرانی هم صادق است. به ویژه هنگامی که زشتی بتواند خودش را از سایۀ مفاهیمی چون شر، بیماری و غم برهاند و به صورت مستقل موضوع پژوهش قرار گيرد. ابتدای کتاب تاريخ زشتی، گفت وگوی فرانسوا بونل با اکو آمده که اغلب انگیزه های اکو را برای انجام پژوهشی در باب زشتی شرح می دهد. این اثر پانزده فصل دارد. با اینکه عنوان اولین فصل «زشتی در جهان کلاسیک» است اما فصل های بعدی براساس دوره های تاریخی مثلا قرون وسطی، نوزایی و غیره، عنوانبندی نشده اند. با این حال مانند کتاب تاریخ زیبایی این اثر هم براساس مسیر تاریخی پیش می رود ولی اگر در فصلی بحث ایجاب کند اشاره ای به دوره های تاریخی قبل و بعدش می شود. شاید یکی از جذابیت های هر دو اثر مهارت اکو در انتخاب عنوان فصل ها باشد که آشکار می کند با نویسنده ای قهار مواجهیم که نهتنها فیلسوف و پژوهشگر که رمان نویس نیز هست. به همین خاطر هر خواننده ای با هر انگیزه ای که بهسراغ کتاب برود می توان با اطمینان گفت، از کتاب لذت خواهد برد. برخی از عناوین فصل های تاریخ زشتی عبارتاند از: هیولاها و نشانه های منحوس، رمانتیسم و رستگاری زشتی، برج فولادی و برج عاج. این کتاب با محوریت مفهوم زشتی پر است از مطالب متنوعی دربارۀ دوزخ، اهریمن، هیولاها، زشتی زن، شیطان طغیان گر، ساحران، قیافهشناسی، فلاسفۀ زشتی و زشتی صنعتی. پس از مطالعۀ تاریخ زشتی فکر کردن به این جملۀ جادوگران کتاب مکبث دست از سر ما بر نمی دارد: «زیبا زشت است و زشت زیباست…»
نکاتی دربارۀ برگردان فارسی کتاب تاریخ زشتی
این اثر را هما بینا و کیانوش تقی زاده انصاری بهطور مشترک به فارسی ترجمه کرده اند و انتشارات «فرهنگستان هنر- متن» آن را در ۴۰۲ صفحه منتشر کرده است. عنوان کتاب اصلی «On Ugliness» است که مترجمان محترم احتمالا بهتَبع کتاب تاريخ زيبايی اکو آن را تاریخ زشتی نامیده اند. با این که اثر دو مترجم دارد اما اين موضوع خللی به روانی كتاب وارد نمی كند.[۱۳] کتاب فارسی چند ايراد اساسی دارد کتاب تاریخ زشتی اثریست که مثال هایش را از آثار هنری می آورد پس از اين حيث، تفاوت عمده ای با کتاب تاریخ زیبایی ندارد و ایرادی که بهلحاظ کیفیت تصاویر به آن اثر گرفتیم، به این اثر هم وارد است، مضاف بر اینکه برخی از تصاویر کتاب به دو صورت رنگی و سیاه و سفید آورده شده است،[۱۴] درحالی که می شد از تصاویر سیاه و سفید کاست و به تصاویر رنگی افزود. ايراد دیگر این است که تصاویر در زیرنویس و نیز در ارجاع درون متنی شان شمارهبندی ندارند که این هم به نوبۀ خود برای چنین کتاب تصویرمحوری اشکال ناچیزی نیست. اما مهم ترین اشکال کتاب تاریخ زشتی به صحافی کتاب مربوط است. نگارنده به خوانندۀ محترم اطمینان می دهد که تنها پس از یکبار مطالعه، کتاب به چند قسمت تقسیم مي شود. درواقع آنچه اکنون نزد من است حدود چهارصد صفحه کاغذ از هم جدا شده ای است که لای کاغذی به نام جلد، نگهداری می شود.[۱۵] آشکار است که چنین اتفاقی چه مشکلاتی در مراجعههای بعدی به کتاب به همراه دارد.[۱۶] درنهایت اگر از این اشکالات بیشتر ظاهری کتاب بگذریم، دو کتاب تاریخ زیبایی و تاریخ زشتی جایگاه ویژه ای در مطالعات مربوط به هنر و زیباشناسی دارند و ترجمه و انتشارشان مبارک است. امید که ناشر محترم این مشکلات را در چاپ جدید کتاب رفع کند.
پینوشتها
۱. افلاطون (۱۳۸۰)، دورۀ آثار افلاطون، جلد دوم، هیپیاس بزرگ، ترجمۀ محمدحسین لطفی، تهران: خوارزمی // ۲. همان // ۳. اسکروتن، راجر (۱۳۹۳)، زیبایی، ترجمۀ فریده فرنودفر و امیر نصری، تهران: مینوی خرد // ۴. ترجمۀ پرویز مرزبان // ۵. ترجمۀ فریده فرنودفر و امیر نصری، ویراستۀ هومن پناهنده // ۶. ترجمۀ فؤاد روحانی // ۷. ترجمۀ محمدرضا ابوالقاسمی // ۸. به گفتۀ هزیود موزها در جشن عروسی کادموس و هارمونیا این ابیات را به افتخار عروس و داماد می خواندند. نقل از کتاب تاریخ زیبایی اکو. // ۹. در گفت وگویی که در همین شماره از نشریه با خانم هما بینا داشتم، دربارۀ این گزینش و دلایلش توضیح دادند. // ۱۰. تاریخ زشتی، ص ۹۶ قدیس آگوستین- اکو، امبرتو (۱۳۹۵) // ۱۱. تاریخ زشتی، ترجمۀ هما بینا- کیانوش تقی زاده انصاری، تهران: فرهنگستان هنر- متن اکو، امبرتو (۱۳۹۵) // ۱۲. اکو در این اثر به برخی از آثاری که دربارۀ زشتی نگاشته شده اند اشاره می کند. // ۱۳. در گفت وگویی که با مترجمان در همین شماره داشتم برای ما دربارۀ نحوۀ تقسیم کار و یکدست سازی اصطلاحات تخصصي ترجمه گفته اند. // ۱۴. برای نمونه تصوير«آسیاب قدیمی مهمان خانۀ مریم مقدس» در صفحۀ ۲۷۲ بهصورت سیاه و سفید آمده و در پایان کتاب بهصورت رنگی هم به کتاب ضمیمه شده است و نمونه های دیگری هم به این شکل وجود دارند. // ۱۵. دوستان دیگری خبر دادند کتاب حتي در کتابخانه شان تغییر فرم داده است، بی آنکه حتی یک بار آن را خوانده باشند. // ۱۶. این موضوع را با سرپرست و مسئول محترم انتشارات «متن» جناب آقای افشین شیروانی مطرح کردم و ایشان با خوشرویی این نقد را پذیرفتند و امید دادند که حتما در چاپ بعدی این مشکلات برطرف خواهد شد.
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت