سيد سلمان صفوی*
نسبت و رابطۀ بین موسیقی و تصوف از منظر آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و فونکشنال در این مقاله بررسی و تحلیل میشود. از جنبۀ آنتولوژیک، «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمۀ الهی است كه در عالم ناسوت بنا به مرتبۀ نفس و یقین موسیقیدان و نوازنده ظهور میيابد. موسیقی و عرفان از منظر اپيستمولوژيک نوعی از هستی (Existence) به معنای عرفانی است (یعنی جنبه ظلّی دارند) و هر دو روشی برای وصول به مبدأ اعلی به شمار میروند. بدین معنا که موسیقی علاوهبر اینکه گونهای از تجلی اسماء الهی است از طريق «موسیقی عرفانی» امكان دستيابی به عالم ملکوت و لاهوت نیز فراهم میشود. اين جنبۀ تركيبی و نزديكی موسیقی و عرفان است و حاصل همراهی آنها «بيداری» (Awareness) است. «بيداری»، معرفت، «آرامش» و «زیبایی» چهار جزء تفكيکناپذير «موسيقی عرفانی» است. «موسیقی عرفانی» یکی از کلیدهای دستیابی به حقیقت الهی است. البته از منظر عارفان و صوفیان آنگونه از موسیقی که اسباب غفلت، جهل و گناه شود، مذموم و مطرود است و جایز نیست.
***
مقدمه
تاریخ فرهنگ انسان گواه است که در عموم ادیان، موسیقی از ابتدای تاريخ بشر بهعنوان بخشی از ارتباط با حق و عبادت وجود داشته؛ اعم از اديان ابراهیمی و ادياني همانند شينتو، دائـو و بودايی[۱] و بهطورکلی هیچ جامعۀ عاری از موسیقی وجود نداشته است. آیتالله سید علی خامنهای رهبر ایران راجع به موسیقی اصیل معتقد است که: «هنر موسیقی ، تلفيقی از دانش، انديشه و فطرت خداداد است که مظهر فطرت خدادادی در درجۀ اول، حنجره انسانها و در درجۀ دوم سازهاست که به دست انسانها ساخته شده است.
پس میبينيد که پايه، پايۀ الاهی است. حال اگر در اين زمينه به سراغ سرودههای مولوی بروم و بگويم موسیقی، انعکاس صدای افلاک است و آن را به عالم عرفانی مورد اشارۀ او وصل کنيم، از واقعيات به (عالم) تخيلات نقب زدهام. زيرا گفتههای او در اين خصوص، شبيه خيال است و طبعاً مفهوم ديگری خواهد داشت».[۲] مثلا سمفونی شماره پنج بتهوون و سمفونی شماره شش چایکوفسکی مقبول اغلب خداجویان عالم است.
اما «موسیقی عرفانی» گونهای عمیق و معنوی از موسیقی است که همراه با معرفت الهی و زیبایی است و راه عبادت و سلوک الی الله را هموار می کند. جلالالدین رومی در مثنوی سروده است:
خشکسيمی، خشکچوبی، خشکپوست
از کجا میآید این آواز دوست
«نشانه های موسیقی در تمدن اسلامی، حالتی عمیق از صدای دوست تلقی می شده؛ این حقیقتی است که با وسیله ای بی جان، معجزۀ عمیق وجود را سامان می دهد و با کنار هم گذاشتن نت ها و صداها، درک عمیقی از احساس و تلطیف روح بهدست می آید».[۳] در تصوف اسلامی حتی افرادی از قبیل غزالی و کاشانی احكام عبادی برای «سماع» وضع كردهاند. عموم مذاهب اعم از شيعـه، سنّی و اهل تصوف همچون مولویه، نقشبنديه، قادريه، خاکساریه، صفویه و… «سماع» را بهعنوان بخشي از سير و سلوک دينی و «موسیقی عرفانی» را جزء آداب و سنن سلوک دانستهاند و موسیقی را یکی از تکنیکهای وصول به حق میدانند. روزبهان بقلی شیرازی در رسالۀ «القدس» انواع «سماع» و معنای «موسیقی عرفانی» را تبیین کرده است.[۴]
بزرگان ادبیات و عرفان ایران و اسلام نظیر جنید بغدادی، ابوسعید ابوالخیر، غزالی، عینالقضاة همدانی، شیخ نجمالدین کبری، عطار نیشابوری، روزبهان بقلی، شمس تبریزی، مولانا جلالالدین رومی، فخرالدین عراقی، دهلوی، شیخ صفی الدین اردبیلی، محمود شبستری، لاهیجی، شاه نعمت الله ولـی همگی اهل «سماع» یا «موسیقی عرفانی»بوده اند.از اين جنبه میتوان تصریح کرد که هیچ دينی وجود ندارد كه در طريقت خود، گونهای از موسیقی را نداشته باشد. حتی مذاهبی كه با موسیقی برخوردی خشک و رسمی دارند، به نحوی از موسیقی بهره میگیرند. از منظر صوفیان آن نوع از موسیقی که اسباب غفلت، جهل و گناه شود، مذموم و مطرود است و جایز نیست. در این مقاله نسبت موسیقی و تصوف اسلامی بررسی و تحلیل میشود.
موسیقی عرفانی از منظر پیشینی (A Priori) و پسینی (A Posteriori)
«موسیقی عرفانی» را میتوان از دو جهت بررسی کرد: اولاً بين دو نگاه پيشينی و پسينی قائل به تمایز است. ثانیاً بين دو نگاه آنتولوژيک و اپيستمولوژيک تمايز میگذارد. نتیجه نگرش به قضیه از نوع پيشينی این است كه علاوهبر امكان وجود «موسیقی عرفانی»، موسیقی بالذات در تناظر جدّی و واقعی با عرفان قرار دارد؛ هم از منظر وجودشناسی و هم از حيث معرفتی، تولِرانس و هارمونی. به تاریخ هنر نیز از جهت پسينی میتوان نگریست.
بدون شک يكی از گونههای موسیقی كه در فرهنگ و تمدن جهانی و بالاخص ايرانی بروز یافته، «موسیقی عرفانی» است که به ويژه در طريقتهای عرفانی همچون مولویه، خاكساريه، نقشبندیه، قادریه و صفویه در ايران، ترکیه، بالکان، آسیای میانه، قفقاز و شمال آفريقا به نحو پسينی در تاريخ هنر مشاهده شده و تكامل يافته است و همواره نوعی ارتباط متقابل بين موسیقی و عرفان وجود داشته است. برای مثال اين ارتباط متقابل در «سماع»، به صورت تأثير موسیقی در ايجاد وَجد مشهود است.
موسیقی عرفانی از منظر آنتولوژیک و اپیستولوژیک
از منظر آنتولوژيک، نخستین سؤال دربارۀ چیستی عرفان است. در حوزۀ عرفان نظری، تجلی حضرت حق در وجود سالک، او را عارف میسازد. عرفان، چگونگی تجلی حضرت حق در وجود آدمی و تبیین اين مسئله است كه «فنای فی الله» و «بقای بالله» چگونه صورت میگيرد.
«موسیقی عرفانی» چيست؟ از جنبۀ آنتولوژیک، «موسیقی عرفانی» تجلی جمال و نغمههای الاهی است كه در عالم ناسوت مجال ظهور میيابد. لیکن موسیقی و عرفان از منظر اپيستمولوژيک، هم نوعی از هستی (Existence) به معنای عرفانیاند (یعنی جنبه ظلی دارند) و هم بهعنوان روشهايی برای وصول به مبدأ اعلی بهشمار می روند. بدین معنا علاوهبر اینکه موسیقی گونهای از تجلی هستی الاهی است، از طريق «موسیقی عرفانی» امكان دستيابی به لاهوت فراهم میشود. اين جنبۀ تركيبی و نزديكی موسیقی و عرفان است. لذا حاصل همراهی آنها «بیداری» (Awareness) است. «بیداری»، معرفت، «آرامش» و «زیبایی» چهار جزء تفكيکناپذير «موسیقی عرفانی»اند. اساس «موسیقی عرفانی» در چارچوب چگونگی تجلی لاهوت در ناسوت و چگونگی لاهوتی شدن ناسوت است.
«موسیقی عرفانی» شبیه سنجش نسبت طبيعت با كلام الاهی و يا نسبت طبيعت و مراتب وجود است. از منظر عرفانی، عارف همواره با تجلیات مختلف حضرت محبوب مواجه می شود كه گاه در قالب كلمات، زمانی در قالب اصوات و گاهی در قالب حركات است. لذا موسیقی فیحدذاته امری الاهی است. «موسیقی عرفانی» گونهای خاصّ از موسیقی است كه در آن موسیقی و عرفان، هم از حيث هستیشناختی و هم از جنبۀ معرفتشناختی با يكديگر تلاقی میكنند و بهنوعی تجلی حضرت محبوب است. ازدیگرسو با کمک «موسیقی عرفانی»، ارتباط و وصول به حضرت حق ممكن می شود. اين نظریه بسيار حائز اهميت است و بايد بيشتر به آن پرداخته شود.
حقيقت، واحد است اما تجلیات آن متفاوت است. جمال حق وقتی در قالب حركت ظهور مييابد، «سماع» نام میگيرد. این حقيقت وقتی در قالب نغمه و صوت تجلی میيابد، «موسیقی » خوانده میشود. به تعبير ديگر موسیقی یکی از راههایی است كه توسط آن میتوان به حق رسید. لذا اين جلوهها، راههای وصول به حقيقتاند. موسیقی و صوت یکی از اصيلترين راههای وصول به خداوند است. «موسیقی عرفانی» یکی از بهترين شاخصههای رسيدن انسان به حقيقت است که بخش مهمی از آن «كشف» است. البته موسیقی دارای سير تشكیکی است. از يک سو چنان است كه جز با طهارت نفس و تخلیۀ نفس از رذایل نمیتوان به آن وارد شد و ازدیگرسو میتواند انسان را به اسفلالسافلين برساند.
در اندیشۀ عرفانی، حقيقت، وجودی ظلی است؛ یعنی تابعی از وجود حق است و به همين جهت غنی نيست بلكه ممكن و فقير است و واجب نيست. به اين تعبير خودِ حقيقت نيست، البته اگر تجلیهای حضرت حق تلقی شود، که بدین معنا چنين است، البته با ذكر اين نكته كه اين حقايق تشكیکیاند. حقيقتِ وجودی، یعنی وقتی اشياء تحقق خارجی یا عینی میيابند.
ادامه دارد…
* رييس آكادمی مطالعات ايرانی لندن
منابع:
بقلی شیرازی، روزبهان، رساله القدس، تهران، ۱۳۸۱. // -خامنهای، سید علی، هنر از ديدگاه مقام معظم رهبری، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۷. // – صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، لندن، ۱۳۹۲. // -کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه، به کوشش جلالالدین همایی، نشر هما، تهران، ۱۳۶۷. // – مصاحبه با سلمان صفوی و ایرج نعیمایی، مجله آئینه خیال، شماره ۸، فرهنگستان هنر، تهران، تیرماه ۱۳۸۷. // – هجویری، علی، کشفالمحجوب، به کوشش محمود عابدی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۸۹.
– Alavi, MahvashSadat, Decrypting Rumi’s Mathnawi, London, ۲۰۱۶. // – Lawrence E.Sullivan (Editor), Enchanting Powers: Music in the World’s Religions (Religions of th World (Harvard)), ۱۹۹۷. // – Nasr, Seyyed Hossein, Islam and Music, in: Studies in Comparative Religion, Vol. ۱۰, No. ۱ (winter, ۱۹۷۶). // – Safavi, Seyed Ghahreman, The Structure of Rumi’s Mathnawi, London, ۲۰۰۶.
پینوشتها:
۱. Lawrence E. Sullivan (Editor), Enchanting Powers: Music in the World’s Religions (Religions of th World (Harvard)), ۱۹۹۷.
۲. هنر از ديدگاه مقام معظم رهبری، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي،تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۷. به نقل از:
http://www.asriran.com/fa/news/۴۸۸۰۵۰
۳. نصر، سید حسین، موسیقی و دنیای مذاهب، هاروارد،۱۹۹۴ .
۴. See : Nasr, Islam and Music, “On the Meaning of ‘Spiritual Music’ (samâ‘)”
ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت