Search
Close this search box.

پانزدهمین عامل مرگ و میر در جهان

khodkoshi96

رامین جمالی – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

 بر پایه گزارش سازمان جهانی بهداشت، سالانه نزدیک به یک‌میلیون نفر در سراسر گیتی با خودکشی به زندگی خود پایان می‌دهند. به بیان دیگر، به طور متوسط هر۴۰ ثانیه یک نفر بر اثر خودکشی جان خود را روی این کره خاکی از دست می‌دهد. نرخ خودکشی در جهان ۱۱/۴ مورد به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است. ۷۵درصد از تمام خودکشی‌ها در کشورهای با درآمد متوسط و پایین به وقوع می‌پیوندد. همچنین در سال ۲۰۱۲میلادی، خودکشی علت ۱/۴درصد از تمام مرگ و میرها برآورد شده و از این جهت، پانزدهمین علت اصلی مرگ و میر در سراسر جهان است. در مقیاس جهانی، خودکشی بعد از تصادفات رانندگی دومین عامل اصلی مرگ و میر در میان نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۹ساله محسوب می‌شود و به ازای هر فردی که بر اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهد، بیش از ۲۰ نفر اقدام به خودکشی می‌کنند. اما نکته‌‌ای که کمتر به آن اشاره شده، تفاوت در میزان خودکشی بر اساس جنسیت جان‌باختگان است. با وجود اینکه در مقیاس جهانی، اقدام به خودکشی در زنان (بویژه زنان جوان) بیشتر از مردان است اما مردها ۳ تا ۷/۵ برابر بیشتر از زنان جان خود را بر اثر خودکشی از دست می‌دهند. طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، نرخ خودکشی در زنان ۸ مورد به ازای هر ۱۰۰هزار زن و ۱۵ مورد به ازای هر ۱۰۰هزار مرد است. همچنین در کشورهای با درآمد بالا، مردان ۳ برابر بیشتر از زنان بر اثر خودکشی از بین می‌روند در حالی که این نسبت در کشورهای با درآمد متوسط و پایین کمتر است. در برخی از کشورها حتی میزان خودکشی مردان نسبت به سال‌های گذشته روندی صعودی داشته است.

 برای نمونه، نتایج پژوهشی در کشور لهستان که یکی از پرجمعیت‌ترین کشورهای اروپایی است نشان داد که طی یک دوره چهل‌ساله (از۱۹۷۰ تا ۲۰۰۹)، با وجود اینکه میزان خودکشی زنان لهستانی کاملاً ثابت باقی مانده اما میزان خودکشی در مردان این کشور افزایش داشته است. یافته­‌های این پژوهش حاکی از آن است که نسبت میزان خودکشی مرد به زن در لهستان از ۷/۵ در سال ۱۹۷۰ به ۷/۳ در سال ۲۰۰۹ رسیده که این نسبت یکی از بالاترین رکوردهای ثبت‌شده در اروپا و جهان است. در ایران آمارهای مربوط به خودکشی دقیق نیست و سیستم‌های ثبت اطلاعات خودکشی، غیرموثق و نامطمئن هستند و حتی گزارش‌های سازمان‌هایی که به انتشار آمار خودکشی در سطح کشور می‌پردازند با یکدیگر اختلاف دارند. با این حال، طبق اسناد موجود و بر پایه آمار وزارت بهداشت، روزانه ۱۳ مورد خودکشی با میانگین سنی ۲۹ سال در ایران اتفاق می‌افتد و نسبت خودکشی مردان به زنان ۲/۵ به یک یا بعضاً ۴/۵ مرد به یک زن است. همچنین بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۱۲ میلادی، مردان ایرانی ۶۶درصد از کل جان‌باختگان ناشی از خودکشی در ایران را شامل می‌شدند. تحلیل داده‌های سالنامه آماری مرکز آمار ایران بین سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۱ نیز نشان می‌دهد که ۷۵درصد از متوفیان ناشی از خودکشی در کشور مرد بودند. همین طور به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان پزشکی قانونی کشور، ۷۲درصد از افرادی که در سال ۱۳۹۴ بر اثر خودکشی جان باختند را مردان ایرانی تشکیل می‌دادند. نتایج یکی از معدود پژوهش­‌هایی که در ایران با هدف تعیین موارد مرگ مشکوک به خودکشی در سال ۲۰۱۰ میلادی به تفکیک جنسیت انجام گرفته نیز نشان داد که مردان ۷۰/۵درصد از کل موارد مرگ‌های مشکوک به خودکشی ارجاعی به مراکز پزشکی قانونی کشور را شامل می‌شدند.

 تناقض جنسیتی در رفتار خودکشی‌گرایانه

 با وجود اینکه میزان اقدام به خودکشی در زنان بالاتر است اما مردان بسیار بیشتر از زنان بر اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهند. پژوهشگران به عوامل روانی-اجتماعی مختلفی برای تبیین «تفاوت‌های جنسیتی در رفتارهای خودکشی‌گرایانه منجر به مرگ» و میزان بالای خودکشی‌های موفق در مردان اشاره کرده‌اند. یکی از این عوامل، تفاوت در انتخاب روش‌های خودکشی بین دو جنس است. اگرچه مردان در مقایسه با زنان کمتر اقدام به خودکشی می‌کنند، اما روش‌هایی که آنان برای خودکشی انتخاب می‌کنند بسیار مرگبارتر است. این روش‌ها ممکن است به فراخور جغرافیا و فرهنگ و همچنین میزان دسترسی به ابزار خودکشی متفاوت باشند. برای نمونه، رایج‌ترین روش خودکشی مردان در کشورهای اسکاندیناوی، حلق‌آویز کردن ولی در ایالات متحده امریکا، شلیک اسلحه گرم است. در مقابل، روش متداول برای خودکشی زنان در این کشورها مسمومیت است. با این حال پژوهش‌های اخیر نشان داده‌اند، حتی زمانی که مردان و زنان روش‌های یکسانی را برای خودکشی برمی‌گزینند، باز هم احتمال مرگ مردان بیشتر از زنان است. بنابراین تفاوت در انتخاب روش‌های خودکشی، به تنهایی نمی‌تواند شکاف جنسیتی در مرگ و میرهای ناشی از خودکشی را توضیح دهد.

 عامل دیگری که پژوهشگران در ارتباط با این شکاف مطرح می‌کنند، تمایل کمتر مردها برای کمک گرفتن است. پژوهش‌های متعددی نشان داده‌اند که مردان در مقایسه با زنان، هنگامی که به لحاظ ذهنی مضطرب هستند یا از بیماری‌های روانی رنج می‌برند، برای مراجعه و درخواست کمک از متخصصان سلامت روان، رغبت کمتری از خود نشان می‌دهند. همچنین مردان نسبت به زنان، کمتر تمایل دارند تا از خانواده و دوستان خود تقاضای حمایت و پشتیبانی کنند. مردان اغلب تلاش می‌کنند به تنهایی مشکلات خود را حل و فصل کرده و بدون تأثیر حفاظتی حمایت‌های اجتماعی از پس مشکلات زندگی برآیند. اما بی‌میلی کمتر مردان برای کمک گرفتن در مقایسه با زنان را چگونه می‌توان توضیح داد؟ برخی از پژوهشگران، «نقش جنسیتی سنتی مردانه» را دلیل چنین رفتاری معرفی کرده‌اند. این نقش توسط چهار ویژگی اصلی تعریف می‌شود:

– یک مرد نباید درد و رنج خود را ابراز کند.
– یک مرد باید مشکلات خود را به تنهایی و بدون کمک گرفتن از دیگران حل‌ و فصل کند.
– یک مرد باید در تمامی تعهدات خویش کامیاب شود.
– یک مرد باید در هنگام نیاز، قادر به پرخاشگری باشد.

 این نقش سنتی، رفتارهایی را ترویج می‌کند (مانند مهار بروز هیجانات و خودداری از درخواست کمک) که به‌طور بالقوه برای سلامتی مضر هستند. از این رو، به‌دلیل پایبندی به چنین نقشی، مردان از عناصری که می‌تواند در برابر خودکشی از آنان محافظت کنند محروم می‌شوند. برخی از پژوهش‌ها نشان می‌دهند، مردانی که بشدت به «نقش جنسیتی سنتی مردانه» پایبند هستند، به‌دلیل تجربه افزون‌تر پریشانی روانشناختی و افسردگی، بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار می‌گیرند. مردانی که با توجه به چنین نقش سنتی رفتار می‌کنند، دارای مشکلاتی در زمینه پذیرش شکست، از دست دادن تسلط و کنترل هستند. شاید از دید این مردان، خودکشی راهی برای به دست آوردن مجدد کنترل بر زندگی خود و همچنین پایان دادن به درد و رنج‌هایشان به دست خودشان باشد.

 عوامل تنش‌زای اقتصادی مانند درآمد پایین، بیکاری و بازنشستگی نیز احتمال خطر خودکشی را در مردان به‌صورت برجسته‌ای در مقایسه با زنان افزایش می‌دهد. برای نمونه، نتایج پژوهشی نشان داد که بحران اقتصادی یونان، بیشترین تأثیر را به لحاظ افزایش میزان خودکشی در مردان گروه سنی ۲۰ تا ۵۹ ساله این کشور گذاشته بود. بر اساس این پژوهش، نرخ بیکاری رابطه معناداری با میزان خودکشی در این گروه سنی از مردان (و نه زنان) داشته است. همچنین در تحقیقی که تفاوت‌های جنسیتی در ارتباط با خودکشی را طی یک دوره شصت‌ساله (از ۱۹۴۷ تا ۲۰۱۰) در کشور ژاپن بررسی کرده بود، مشخص شد که میزان بیکاری، با میزان خودکشی مردان ژاپنی رابطه مثبت و با میزان خودکشی زنان ژاپنی رابطه منفی دارد؛ به این معنا که بیکاری در مردان باعث افزایش خودکشی می‌شود در حالی که بیکاری در زنان، به‌دلیل تحمل کمتر فشار کاری می‌تواند از آنان در برابر خودکشی محافظت کند.

 یکی دیگر از عواملی که می‌تواند احتمال خطر خودکشی را در مردان افزایش دهد، جدایی و طلاق است. میزان گرایش به خودکشی میان مردان مطلقه در طول روند جدایی در قیاس با زنان مطلقه بیشتر است. همچنین مردان مطلقه‌ای که افکار خودکشی در آنان جدی‌تر است، به احتمال بیشتری تجربیات فشارزای روانی مرتبط با طلاق (مانند کشمکش در مورد مسائل مالی و دارایی‌ها) را گزارش می‌کنند.

 در پایان باید اذعان داشت که خودکشی یک عضو از جامعه نه تنها زندگی نزدیکان او را تحت تأثیر قرار می‌دهد بلکه می‌تواند اثرات جبران‌ناپذیری بر کل اعضای آن جامعه نیز داشته باشد. با این حال، سکوت و بی‌‌توجهی نسبت به اکثریت قربانیان خودکشی یعنی مردان، سبب شده تا آگاهی عمومی نسبت به این مسأله بسیار اندک باشد و این پدیده به‌عنوان یکی از معضلات مهم بهداشت عمومی نادیده گرفته شود. از این رو، تعداد پژوهش‌ها یا سیاست‌های پیشگیرانه‌ای که معطوف به خودکشی مردان در کشور باشد نیز انگشت‌شمار است. بنابراین، با توجه به سهم حداکثری مردان از کل قربانیان خودکشی و همچنین نقش آنان در جامعه و خانواده، از مسئولان و سیاستگذاران ذی‌ربط انتظار می‌رود تا نسبت به ارائه رویکردهای پیشگیرانه مناسب و کاهش بروز خودکشی مردان در کشور اقدام کنند.

منبع: روزنامه ایران