سيد سلمان صفوی*
تفاوت نگاه ملاصدرا و عرفا
در نگاه صدرايی به موسیقی، میتوان آن را مرتبهای از مراتب هستی شمرد. اما تجلی موسیقی در نگاه عرفانی است که معنا میيابد. آیا موسیقی حكايت از موضوعی میكند يا بالفطره اصالت دارد؟ اين موضوع، بحث مهمی در فلسفۀ هنر است كه آيا هنر حاكی از چيزی است يا بهخودیخود اصيل است؟ موضع فلسفۀ صدرايی در قبال اين پرسش این است كه هنرها و بالتبع موسیقی، بالاصاله نوعی از هستی و مرتبهای از مراتب آن هستند، اما در حوزۀ تفكر عرفانی که صِرفاً یک وجود است و مابقی نمود است؛ عرفا عالم ممکنات را ظلی و تجلی میبينند و سخنی از انواع مراتب وجود نيست. «موسیقی عرفانی» نيز ظلی و در حكم جلوهای از جلوههای حضرت حق است.
در این موضوع دو بحث مطرح میشود: بحث مكاشفه و بحث تجلی. در موسیقی نیز مكاشفه هست و در آن چگونگی پيدايی موسیقی و نسبت موسیقی و موسیقیدان و مراتب حس، مورد بحث قرار میگيرد. برای مثال مراتب حس به نسبت قلبی و وجودی موسیقیدان بستگی دارد. هر چه قلب موسیقیدان منوّرتر و شفافتر باشد، موسیقی صادره از چنین قلبی نیز نورانيت بيشتری دارد و هر چه وجود او نازلتر باشد، سطح موسیقی پایینتری دارد. موسیقی ملکوتی یا مادی و شهوانی، همگی جلوههای مراتب نفس و درجات یقین هنرمندند. براساس قرآن حکیم، در عرفان اسلامی یکی از تقسیمات نفس سه مرتبه «نفس اماره»، «نفس لوامه» و «نفس مطمئنه» است و یقین نیز دارای سه مرتبه است که عبارتاند از: «علمالیقین»، «عینالیقین» و «حقالیقین» است. این تقسیمات نفس و یقین را حضرت مولانا با استادی تام در قالب نظم و حکایتهای کوتاه در دفتر اول [۵] و دوم مثنوی معنوی سروده که ساختار دفتر دوم مثنوی برای نخستین بار توسط خانم مهوشالسادات علوی تبیین هرمنیوتیکی با رویکرد سینوپتیکال شده است.(Alavi, Mahvash Sadat, Decrypting Rumi’sMathnawi, London, ۲۰۱۶). روزبهان بقلی در فصل هفتم رساله «القـدس» تبیین قابل توجهی از انواع رابطۀ موسیقی با قلب و روح انسان ارائه کرده است.
خدمت تصوف به موسیقی اصیل
موسیقی در دورههای گوناگون تاريخ بشری كاربردهای مختلفی برای هر قوم و قبيله و هر یک از جوامع بشری داشته است. در جهان اسلام نيز «موسیقی عرفانی» از زمان ظهور و رشد تصوف، گسترش يافت. بدین معنا باید پذيرفت كه تصوف به رشد و گسترش «موسیقی معنوی» كمک كرده است. البته باید تأكيد کرد كه موسیقی و جنبۀ عرفانی آن مربوط به ظهور اسلام نمیشود. از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تا حضرت خاتم (صلوات الله علیه) و تا قيامت كبرا، نسبت موسیقی و عرفان وجود داشته و خواهد داشت. موسیقی و عرفان همواره ارتباط تنگاتنگ داشتهاند و در تمام اديان از ادیان موجود در شرق تا اديان ابراهيمی، «موسیقی عرفانی» يا بهنحو عامتر «موسیقی معنوی» يا «موسیقی نيايشی» وجود داشته است.
در چارچوب فرهنگ اسلامی، «موسیقی عرفانی» از آغاز وجود داشته است. برای مثال در تاریخ اسلام میخوانیم در مراسم ازدواج حضرت فاطمه (س) دف زدهاند و از نوعی موسیقی استفاده كردهاند. بعدها نیز با تشكيل انواع صنفهای علمی-اجتماعی در فرهنگ و تمدن اسلامی، از قبیل صنف فقها، محدثين، فلاسفه، متكلمين، مفسرين و مورخين، در این بستر تاریخی در فرهنگ اجتماعی مسلمین، یک صنف اجتماعی با عنوان نهادهای معنويتگرايان محض تشكيل شده كه از آنها با عنوان «عرفا» يا «اهل تصوف» ياد میشود. ازآنجاكه اولويت اصلی «عرفا»، معنويت محض و عرفان است و جنبۀ حقيقت و طريقت دين برای آنها اولويت دارد و به شريعت نیز در اين راستا مینگرند، موسیقی برای آنها اهميت افزونتری میيابد و «اهل تصوف» ارتباط وثيقتری با موسیقی میيابند. یعنی هم جنبههای زيباشناختی موسیقی برای آنها اهميت دارد، هم جنبه تجلیات آن و نحوه گفتمان بين اصوات و رفتار و قلب به آنها كمک میكند سلوک به نحو آسانتری صورت گيرد.
برخی میگویند ادعيه، بهترين موسیقی است. بدون شک در ادعیه نیز نوعی موسیقی الاهی موج میزند، اما بايد خاطرنشان كرد كه موسیقی با اينگونه امور در تضاد و تناقض نيست. ادعيه و سورههای قرآن حکیم نوعی موسیقی الهی و تجلی هنری حضرت حق بهشمار میروند، اما همۀ اين امور شریف و قدسی، موسیقی نيست. موسیقی انواع گوناگون دارد. جزء سیام قرآن حکیم، «موسیقی الهی» در مرتبه بسیار برجسته است. موسیقی كيهانی و موسیقی ادعيۀ برآمده از قلب مبارک معصومین (علیهم السلام) نیز از گونههای دیگر موسیقی بهشمار میروند. موسیقیهای ديگری هم هست كه برآمده از دل و جان هنرمندان اهل معرفت است.
با تشكيل تصوف به دليل اولويت آن و جنبه جمالشناسی و جنبه كمكی كه در حالت وَجد صوفیان داشت، «موسیقی عرفانی» بهتدریج قوّت و قدرت بيشتری گرفت. بدین معنا عرفان نقش مهمی در حفظ و ارتقای موسیقی ایفا کرد. «موسیقی نيايشی» همواره در تعالی سالكان نقش مؤثر داشته، اما در حوزۀ اجتماعی، عرفان نقش مهمتری در استمرار حيات موسیقی در يک جامعه ديني ایفا کرده است. بنابراين «عرفا» و طرایق معتبر عرفانی با زنده نگه داشتن و ارتقای موسیقی، حقِّ بزرگی بر موسیقی دانان دارند.
اسلام در شرايط فقرِ فرهنگی جزیرةالعرب ظهور كرد و طبيعتاً به دليل اين شرايط در تجلی اوليۀ اسلام مجال بروز تجلیات هنری اندک بود، اما بهمرور هنر تحت تأثیر محتوای هنر قدسی کلام الله (قرآن حکیم) نقش مهمی در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی یافت. آيات قرآن حكيم، مملو از نغمههای موسيقايی است. اهمیت هنر در دورههای مختلف درخشان تمدن اسلامی آشكار است. در آثار معماری اسلامی، تجلیات هنری فراوان بهچشم میخورد. در قرن چهارم هجری قمری كه دوران اوج و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی بود، همۀ طبقات علوم اسلامی بهطور مشخص و متمايز مدون شدند. در این دوره علومی از قبیل ادبيات عرب، عرفان، فقه و كلام به طرز دقيق گردآوری شدند. برخی از علمای اسلام سعی كردند برای موسیقی نيز اصول و قوانین مشخصی تصويب كنند و اين امر قطع نظر از گرايشهای عرفانی آنها صورت گرفت، زيرا گرايشهای عرفانی از قبل وجود داشت. لذا در اين دوره اصول موسیقی اسلامی نیز مدوّن شد. نقش مؤثر ایران در این برنامه از اهميت خاصی برخوردار است و نمیتوان آن را با ساير ممالک اسلامی مقایسه کرد. دليل آن هم وجود موسیقیدانان برجستۀ ایرانی در قرن دوم هجری همچون اسحاق موصلی، مؤلف «النغم والایقاع»، ابن خردادبه مؤلف «الادب والسماع»، ابوالعباس سرخسی مؤلف «الموسیقی الکبیر»، ابوبکر اهوازی مؤلف «فی الجهل الموسیقی» و ابوالفرج اصفهانی(۲۸۶ ه.ق.) مؤلف «الاغانی»، زکریای رازی، فارابی(۳۳۹ ه.ق.) مؤلف «الموسیقی»، خواجه نصیرالدین طوسی، صفی الدین ارموی(۶۵۶ ه.ق.) مؤلف دو کتاب «شوقیه در خواص موسیقی» و «ادوار» دربارۀ دستگاههای موسیقی است.(علیرضا هاشمی، سیر تاریخی موسیقی در ایران بعد از اسلام، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران)
عرفایی نظیر هجویری، غزالی، قشیری، روزبهان بقلی شیرازی، عطار نیشابوری، مولانا جلالالدین رومی، شیخ صفیالدین اردبیلی، شاه نعمتالله ولی و عزالدین کاشانی نیز نسبت موسیقی را با سلوک و وجود بيان نمودند. هجویری در «کشف المحجوب» مینویسد:
«هر که گوید مرا به الحان و اصوات و مزامیر خوش نیست یا دروغ می گوید، یا نفاق می کند، یا حس ندارد و از شمار جمله مردمان بیرون است.» برخی از عرفا نظیر مولانا جلالالدین رومی، شیخ صفیالدین اردبیلی و بقلی شیرازی معتقدند «موسیقی عرفانی» نغمهای الهی است که گوش برون توان فهم آن را ندارد و دلی که به نور حق منوّر است با آن مأنوس است، اما کسی که ذوق موسیقایی ندارد از معرفت و دیدن جمال الهی محروم است. کسانی که موسیقی را مطلقاً انکار میکنند، دچار کجفهمی دینیاند و خداشناسی آنها در بخش جمالشناسی و اسماء الهی ضعیف است و در حقیقت از فهم جنبههای جمالشناسی الهی محروماند.[۶]
موسیقی، منتهیاليه خلقت است كه اسرافيل به فرمان الهی در صـور خویش میدمد. يقين بدانيد كه دميدن اسرافيل در صـور با صدای گوشخراش نيست. نفخ صور بايد چندان زيبا و دلانگیز باشد كه در روز حشر عموم موجودات را به شكلی عاشقانه بار دیگر زنده كند. در آغاز آفرینش نيز چنين بوده است. متصوفه اهل حق معتقدند خداوند بهوسيلۀ موسیقی دلنواز تنبور، روح را دچار غفلت نموده و در بدن متجسد كرده است.
در قيامت كبرا دو اتفاق عظیم رخ میدهد: ازسويی متلاشی شدن جهان و ازديگرسو احيا و زنده شدن روی میدهد. از منظر ذوقی از يک جهت مستی كامل و فنای كامل هستی ظلی و ازدیگرسو احيای مجدّد انجام میپذیرد. همانند تجلی خداوند بر كوه طور كه آن كوه را متلاشی کرد. اين تجلی در قيامت كبرا از طريق صوت یعنی موسیقی صورت میگيرد. بدین معنا که در قیامت کبرا، موسیقی يک بار سبب میشود از شدت عظمت آن جهان به كلی از خود بیخود شود و ازسویی بار دیگر هويت ظلی آن احيا میشود تا نسبتش را با مبدأ اعلی و وجود اعلی بيان کرده، جايگاه آن را در هستی لاهوتی و آخرالزمانی معين كند. از این منظر در قیامت کبرا، موسیقی نقش كليدی دارد.
ادامه دارد…
* رييس آكادمی مطالعات ايرانی لندن
منابع:
بقلی شیرازی، روزبهان، رساله القدس، تهران، ۱۳۸۱. // – صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، لندن، ۱۳۹۲. // – کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه، به کوشش جلالالدین همایی، نشر هما، تهران، ۱۳۶۷. // – مصاحبه با سلمان صفوی و ایرج نعیمایی، مجله آئینه خیال، شماره ۸، فرهنگستان هنر، تهران، تیرماه ۱۳۸۷. // – هجویری، علی، کشفالمحجوب، به کوشش محمود عابدی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۸۹.
– Alavi, MahvashSadat, Decrypting Rumi’s Mathnawi, London, ۲۰۱۶. // – Lawrence E.Sullivan (Editor), Enchanting Powers: Music in the World’s Religions (Religions of th World (Harvard)), ۱۹۹۷. // – Nasr, Seyyed Hossein, Islam and Music, in: Studies in Comparative Religion, Vol. ۱۰, No. ۱ (winter, ۱۹۷۶). // – Safavi, Seyed Ghahreman, The Structure of Rumi’s Mathnawi, London, ۲۰۰۶.
پینوشتها:
۵. صفوی، سید سلمان، ساختار معنایی مثنوی معنوی، ترجمه مهوشالسادات علوی، میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۸.
۶. See: Safavi, SeyedG., The Structure of Rumi’s Mathnawi, London, ۲۰۰۶. &Thaqalain ‘Irfan: Theoretical and
ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت