حضرت رحمتعلیشاه در میانه تصویر، مرحوم رفعت سمنانی سمت راست ایشان و نفر بعدی سمت راست هم مرحوم شیخالمشایخ امیرمعزی است
محمّدصادق سمنانی معروف به رفعت در سال ۱۲۶۱ شمسی در سمنان زاده شد و پس از تحصیل در آغاز جوانی به تهران رفت. او بیش از هر چیز به دیدار و مصاحبت با دراویش و عرفا مایل بود، مدتی را نیز در نیشابور، نهاوند و خراسان بسر برد. او علاوه بر شعر به زبان عرب مسلط و در علوم هیأت و جفر و رمل و فلسفه و حکمت نیز وارد بوده است. رفعت سمنانی با عارف قزوینی ارتباطی نزدیک و دوستی عمیقی داشت و هر دو در زمان مشروطه و با زبان شعر کمک شایانی به پیشبرد اهداف آزادیخواهان نمودند.
رفعت به جهت تحقیق در مذاهب مختلف سفرهای بسیاری به برخی کشورهای آسیایی و عربی داشت و سرانجام پس از انجام سفر حج به گناباد رفته و دست ارادت به حضرت آقای سلطانعلیشاه داد. او پس از شهادت ایشان به محضر حضرت آقای نورعلیشاه رسیده و تجدیدعهد نمود. تمام اشعار وی مشحون از ارادت وی به بزرگان سلسله نعمتاللهی بوده است و در جایی میسراید:
ای دل ار خواهی دل از مهری منور داشتن باید اول مهر را با مه برابر داشتن
روشنی خواهی سوی روشندلان باید شتافت تا توانی ملک ظلمت را مسخر داشتن
گر زسلطان ولایت روح قدسی بایدت باید از نور علی دل را منور داشتن
تو جنان جان جانان جهانی یا علی از رخت باید بهشت از لعل و کوثر داشتن
صالح از نور تو آمد نوربخش انس و جان باید ای دل ملک را زان نور انور داشتن
آنطور که در نامه سخنوران تألیف جناب آقای شیخ اسداللّه ایزدگشسب آمده، اشعار رفعت، بیش از ۴۵۰۰۰ بیت بوده، اما وی در مقدمه کتاب سر الاسرار (تفسیر سوره حضرت یوسف) خویش، مجموع آثار خود را ۵۰,۰۰۰ بیت ذکر کرده است. دیوان وی که شامل قصاید، مخمسات، ترجیعبندها، غزلیات و کتاب سر الاسرار او میباشد، به کوشش نصرتالله نوح و با مقدمه دکتر ذبیحالله صفا به چاپ رسیده است. در این دیوان همچنین خطبهای بدون نقطه از رفعت در وصف حضرت باریتعالی نیز مندرج است که جزو شاهکارهای ادبی قرن سیزدهم هجری میباشد.
وی تا پایان عمر، زندگی بیتکلّفی داشت و تا زنده بود مجرد زیست و همسری اختیار نکرد. رفعت سالهای آخر عمر را در تهران بهسر برد و در سال ۱۳۱۰ خورشیدی درگذشت و در محوطه آرامگاه شاهعبدالعظیم در شهر ری به خاک سپرده شد.
برای مطالعه و دانلود دیوان مرحوم رفعت سمنانی به کتابخانه مجذوبان نور (بخش تصوف و عرفان – مجموعه کتابهای عرفانی – صفحه سوم) مراجعه کنید. در ادامه خطبه بینقطه، اثر محمّدصادق رفعت سمنانی را تقدیم خوانندگان محترم میکنیم:
خطبه بینقطه
سرلوح اسرار و اول هرکار، حامد حمد محمودم که عروس کلام گوهراساس را در حرم اهل دل محرم آورده، و مدام علم آدم را در کئوس کرام آدم دور دمادم داده. هر ماه و هور را مهره مهر او در طاس دل. اسم او دوا و درد او ولا علم علم را درد دارالسلام عالم اعمال، سودا و سود را در صومعه و حرم آمال. سرمه سرمد را در مردمک مکحول اهل حال کحل کمال داده و اطلس احمر را در کارگاه مهر و ماه صور مسدس آماده. راحل مراحل کرم. و ساحل مساحل امم مالکالملوک ممالک اسلام. لا اله الاملک العلام. که عام و کرام در محل سرور و الم صراط عدل او را مصدر آورده صحرا و کوه را کمر الماس و گوهر داده در سر هر سرو دلار او ماه مهر آرا و دلدار مسلسل مو و گل رو سر او مسطر آمده و طره طرارودلار ارا اعصار کرم او معطر کرده. کردگار لاوالدلاولد و واحد احد کارگاه لااله او را حرم – عالم وعلام و دادار و کرم – و درود لامعدود والمحدود مر احمد محمود را روا که کلمه لااله الا الله را در هر دم مسموع سمع سامع و اصم .مالک ممالک ملک و ملک و سالک مسالک سما و سمک سائر سرائر اسرار رسول رسائل کردگار حامل محامل لوا حامد محامد ولا. طلسم اسم احد، اس اساس سرمد، محور سماء لولاک عاکس عکس آدم لمعه لوامع طور امم. رسول اکرم محرم حرم ملهم. الهام الاء آمال هرمرا دراآکاه، کمال کل کمال. و سر در هر ملال مؤسس اساس عدل و داد. و سرمه مردمک عمل را مداد. داور دادار دار و سرور کامکار کار اصل کرم مهر امم، سعد دول، سود ملل. عطارد اسد سده، و مهرماه مده. ممد عطا وکرم. و ممدر مصالح امم – محمد سرور و سردار عالم – رسول کردگار و سر اکرم – وسلام لاحصر و حد مرصهر احمد را روا که ادمم ادراک و اوهام در مدح او در کل حاکم احکام محکم و صراط مسطح اهل عالم گوهر مدار مراد و مهر سماء وداد. مصور صور آدم. معمار معموره. عالم حال، مسئله موعوم معلم معالم محوالموهوم و صحراالمعلوم ف عادل عدل کردگارودود معلم وهود رسول رسائل احمد سر سر اثر صمد دلدل سوار عرصه اعصار و محرم کل اسرار طراح دارالسلام اسلام صراح کلمه هوالملک العلام سکه در هم مراد و مکه کل آحاد حاصل حکم الاء را محصول سؤال هر سائل را مسئول در علو محامد او کلام الله صادر و در محکمه امر او امرالله آمر .سهام الماس کردار او اسم کردگار را در عالم علم کرده و اعدا را در هر معرکه در مهلکه عدم معدوم آورده. مدام مرک را در رطل عمر اعدا دور داده اهل ولا را مدام سرور و مائده در کام مرام آماده مرهم مراحل صدور صلحا، محل محال ماسوا.
اسدالله و کلام الله داماد رسول حاصل عالم و آدم را آمد محصول
دلدلسوار عرصه لامحرم الاء کامد کرام گوهر او سر کردگار
هر اسم و رسم داور در اسم او طلسم الا دو اسم کامده در اصل کامکار