رضا بابايی
انسان، خودخواه و زیادهطلب است و چنین موجودی را نمیتوان تنها با پند و وعظ و هشدار، مهار کرد. آنچه زندگی اجتماعی را ممکن و سپس مطلوب میسازد، ایستادگی در خودخواهی و زیادهطلبی غریزی انسانها است. اما چگونه؟ راهی که تجربه بشری نشان میدهد، «قانون و قانونگرایی» است. قانون، همان اخلاق اجتماعی است و همانگونه که انسان بدون اخلاق به سعادت و آرامش نمیرسد، جامعه نیز بدون نظم و قانون، در مسیر رشد و تعالی قرار نمیگیرد؛ بلکه رو به سراشیبی سقوط میگذارد. پس تا هنگامی که طبع اجتماعی انسان پا بر جا است و از زیست جمعی گریزی نیست، چارهای جز قانون و قانونگرایی وجود ندارد.
هر چه جامعهای پیچیدهتر و گستردهتر شود، نیازمندی آن به قانون بیشتر میشود. قانون، رفتارهای اعضای جامعه را تنظیم میکند تا بر سر منافع و جایگاهها با یکدیگر به نزاع و جنگ برنخیزند. اگر مهندسی جامعه بر عهده قانون نباشد، جای خالی آن را آشفتگی و زورگویی و طاعون میگیرد. حتی اخلاق و معنویت نمیتوانند جای خالی قانون را پر کنند، بلکه آن دو خود وامدار قانون و قانونگرایی جمعیاند؛ زیرا در سایه آرامش و امنیت است که میتوان علم آموخت، به اخلاق آراسته شد و خدا را عبادت کرد و به افقهای برتر اندیشید. قانون به زندگی اجتماعی و فردی انسان نظم میبخشد؛ اصلاحات اجتماعی را امکانپذیر میکند؛ مسیر کمال انسان را هموار میسازد و تحقق اهداف اجتماعی را بر عهده میگیرد. به گفته امام علی(ع)، «شیر درنده از حاکم ستمگر بهتر است و حاکم ستمگر از فتنه طولانی.»(کنز الفوائد، ج۱، ص۱۳۶) تنها حُسن حکومت ظالمانه، این است که در آن، نظم حکمفرما است. پس حکومتی که قانون را پاس نمیدارد، بدترین نوع حکومت است؛ حتی اگر ظاهر و شعارهای آن بهتر از حکومتهای جائرانه باشد. نظم و قانون ظالمانه، هرچند عدهای را از حق خود محروم میکند، اما بینظمی و بیقانونی و هرج و مرج، همه اعضا و طبقات اجتماعی را به ورطه هلاکت میاندازد. بنابراین، حتی اگر کسی به قانونی اعتراض داشت، بهتر است که اعتراض خود را نیز از راههای قانونی پیگیری کند؛ نه از راه قانونشکنی.
اما قانون، دشمنانی نیز دارد. دشمن قانون، تنها قانونشکنان نیستند؛ بلکه بزرگترین دشمنان قانون، کسانیاند که از قانون به نفع خود سوءاستفاده میکنند و آن را در چشم مردم زشت و ناجوانمرد جلوه میدهند. اینان، امید را از مردم میگیرند و تنها پناهگاه آنان، یعنی قانون را ویران میکنند. هرگونه سوءاستفاده از قانون، به تنزّل جایگاه قانون در اجتماع میانجامد و این، بدترین اتفاق ممکن در جامعه بشری است. سوءاستفاده از قانون اگر از سوی کسانی باشد که خود مقام و شأن قانونی دارند، فاجعهبارترین اتفاقی است که در اجتماع بشری امکان وقوع دارد؛ زیرا آخرین امید و دستاویز مردم را از آنان میگیرد و راهی جز هرجومرج باقی نمیگذارد. آنان که قانون را برای خود میخواهند، نمیدانند که این خودخواهی، بنیان جامعه را برمیاندازد و آیندهای هولناک رقم میزند.
از آن گویند گاهی لفظ قانون که حرف آخر قانون بود نون
اگر داخل شوند اندر سیاست برای شغل و کار است و ریاست
(ایرج میرزا)
اگر کسی بگوید: تفاوت جامعه خوشبخت و جامعه شوربخت در آن است که در یکی قانون حکمفرماست و در دیگری قانون برای آن است که یا از آن سوءاستفاده کنند یا آن را بشکنند، سخنی گزاف نگفته است. در روزگاری که مردمان جهان بیشوکم به اهمیت قانون پی بردهاند، ناقضان قانون نیز راههای زیرکانهتری برای قانونشکنی یافتهاند که رایجترین آنها فروکاستن قانون به مرتبهای پایینتر از مجریان و مفسران قانون است.
منبع: روزنامه اطلاعات