بسم الله الرّحمن الرّحیم
این سروصداهای شما یک خصوصیت دارد. من خب خیلی در این مجالسی که اینجور سروصدا دارد، بودم، حالا به هر نحوی بوده سروصدا را تحمل میکردم بعد از مدتی کوتاه میآمدم. سروصداهای شما را هم فکر کردم خب از همانجور سروصداهاست. این هم قبول میکنم تحمل کنم. بعد به فکرم رسید که نه، قاعدتاً سروصداهای شما را هم بخصوص اینکه وقتی میگویم: ساکت باشید، گوش نمیدهید به حرف، ساکت نمیشوید؛ یک خاصیتی… خوب دقت کردم دیدم که، و قبل از سروصدای شما، آن دکمهای که چیز باشد بسته است و من … نمیشود، اصلاً کار نمیکند. آن را میبندم و با خیال راحت میآیم گوش میدهم میگویم خب دیگر نمیشنوم. یک وقت نمیدانم سر چیه که این سروصدای شما مثل یک سوزن یا چاقو آن پرده را پاره میکند من باز سروصدای شما را میشنوم. این است که بههرجهت سروصدای شما با وجود اینکه چیز خوبی نیست و من میگویم ساکت باشید معذلک خودم گوش میدهم ناچار. بدانید یک گوش مخاطب دارید برای سروصداهایتان و آن گوش من است با کمال تأسف. ولی خب سروصدای شما، سروصدای ناراحتکننده نیست. از هر تِکی که میزد، هر قدم کوچکی در این صدا یاد خدا میافتم. این است که این یاد خدا هم خود خدا نمیخواهد من غفلت کنم، نمیگذارد غفلت کنم، سروصدای شما را به گوش من باید برساند، میرساند. این البته، این خصوصیت چیزیست که خداوند میدهد بهش، جداگانه است از همه چیزها. البته از لحاظ روانشناسی میتوانند تحلیل میکنند عدهای میگویند که این باعث این است که سروصداکنندهها علاقمند است و چیز دارند و این است که صدا را به گوش میرساند. از لحاظ جسمی میگویند که چون همهی حواستان متوجه داخل بدنتان هست، هیچ پردهای را قبول نمیکند. بههرجهت حالا از هر جهت هست کاری است که خداوند میکند. در مورد شماها نمیدانم کدامیکیتان در این وضعیت باشید، این است که نمیتوانم دستور کلی بدهم ولی برای خودم فکر میکنم که سروصداها را باید تحمل کنم و به همین جهت تحمل هم میکنم. منتها هر امر الهی، این برایم تحلیل میشود که هر امر الهی غیر از آن وضعیت که ممکن است یک روانشناس یا اعصابشناس تجزیه و تحلیل کنند به ما بگویند، یک امر الهی و یک چیز جداگانهای هست و آن امر بیشتر در ارتباط با عالم معناست. بنابراین دیده میشود عملاً، کسی که توجه به معانی مطلب بکند و معانی صحبت دیگران بکند مسلماً در فکرش و ذهنش یک آثار جدیدی هست. آن آثار اگر از جنبهی معنوی باشد همینیست که ما داریم، از جنبهی شیطانی باشد که گاهی در، ولی در همه جاها نیست، در بعضی صداها هست. بههرجهت من باز هم چه سروصدا میکنید و نگذارید حرفم درست گفته بشود و چه خیلی حرف بزنم و به همهاش گوش میدهید، بههرجهت تشکر میکنم. برای اینکه آمدن شما در این مجلس، بودن شما در این مجلس، برای من انجام وظیفه است. این وظیفهی من است که به شما بگویم، منتها بر شما هم هست که غیر از آنکه خودتان رفتار میکنید سعی کنید که من این وظیفه را خوب انجام بدهم. من چهجور میتوانم خوب انجام بدهم؟ وقتی که شماها ساکت باشید که من بتوانم به حرف… بنابراین اگر سکوت کردید و گوش دادید به حرف من، دو فایده دارد؛ یکی خودتان فایده میبرید، یکی هم اینکه به من یک فایده میرسد. یک بارکاللهی هم به من میگویند که بارکالله، اینها خوب گوش میدهند به حرفت. البته این هست:
درس معلم ار بود زمزمهی محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را