Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس عصر شنبه ۹۶/٨/۱٣ (برات خداوند – غنیمت دانستن هر لحظه – نقش استدلال)

Hhdnat majzoobaalishah96 42 faبسم الله الرّحمن الرّحیم

خیلی متشکر از همه‌ی خانم‌ها و آقایان. جمعیت آقایان و خانم‌ها قاعدتاً کافی است که یک نفر که بیمار باشد، او را کم کم خوب کنند ظاهراً و یا بالعکس. ولی درواقع هردوی اینها به کرم خدا بسته است. کرم خدا را هم خدا هم جوری می‌کند، کرمش بعضی وقت‌ها بفهماند، بعضی وقت‌ها نه. مثلاً من از تنهایی، خودم بیمار می‌شوم مثلاً، از تنهایی بیمار هم باشم بدتر می‌شوم. خداوند دل‌های دوستان، دل‌های اخوان و خانم‌ها را به من مهربان می‌کند که بیایند من احساس تنهایی نکنم. این محبت از شماست ولی خداوند آن کاری که می‌خواهد بکند به دل شماها برات کرده. به شما گفته که، و بدواً به پدر و مادرتان. شما بروید دانشکده‌ی طب، دانشکده‌ی طب قاعدتاً، و درس بخوانی … حالا هم تشریف بیاورید اینجا که من مثلاً ممنون باشم، من را می‌خواهد خدا به این طریق نجات بدهد، از این طریق نجات می‌دهد. یا هر کدام از شماها، از مریض‌های خودتان… به‌هرجهت خیلی متشکرم. من دیگر از بس این جلسات حرف زدم خسته شدم، خجالت هم می‌کشم که حرفی نزنم ولی منتظرم که شماها… در دو سه کلمه عرض کنم که عمر را خدا می‌داند، هیچکس هم نمی‌داند کِی زنده خواهد شد، کِی زنده نخواهد شد؟ یعنی کی خواهد مرد، کی نه؟ همینجور من. من تا زنده‌ام که خب همان اول هم گفتم خداوند یک وظیفه‌ای به گردنم گذاشته که نه استعفا دارد، نه فراموشی دارد، نه… از خدا می‌خواهم که به من دست و پا و عقل و فکری بدهد که تا آخر عمرم وظیفه‌ام را انجام بدهم. بنابراین از حالا فکر این که بعد از من کی خواهد شد- همان کسی که فکر می‌کند معلوم نیست بعد از منی باشد، زنده باشد- هیچ از این فکرها نکنید، همین لحظه را غنیمت بدانید. عرضی ندارم دیگر. ولی الحمدلله حالا حالم خیلی خوب است ولی خیلی شل و وارفته و اینجوری هستم وگرنه خوب است. گفتم من چطور الان درجه‌ی حرارت می‌گیرند این آقایان چیز اندازه می‌گیرد. فلان چیز را اندازه می‌گیرند، به اندازه. همه‌چیز اندازه، بعد خودم بی‌اندازه ضعیف شدم. همه‌چیز به اندازه است، اینها بی‌اندازه است. یادم نیست مجله‌ای خواندم یا مجله‌ی علمی یا مقاله‌ی علمی، البته نوشته‌ای که منطقاً بهش می‌توانستیم خیلی یعنی تکیه کنیم، همچین مقاله‌ی چیزی نبود. به نظرم در نوشته‌ها و دستورات اولیه‌ای بود که از پیروان حضرت موسی (ع) داده بودند که می‌گفتند هیچیک از چیزها، حیوانی ضد حیوان قبلی، دوتا حیوان مختلف را با هم نگهداری نکنید. البته این فکر بود، در این فکر بعد ما می‌بینیم در مسیحیت، خب مسیحیت هم عین همان یهودیت است یعنی پیروان حضرت موسی (ع) هستند. در آنجا این دانشمند روسی، اینی که خیلی مشهور است به، خیلی چیزها کشف کرده، اینها را شما اسمش را می‌دانید، لازم نیست من، یادم رفته، می‌دانستم، در آنجا یکی از اتهاماتی که به این دانشمند زدند این است که وی زنا، زناکاری را در بین حیوانات متداول کرده. حالا چه‌جوری… بعد خوب دقت کردیم همین کاری را که ما می‌کنیم مثلاً اسب را با الاغ به یک نحوی چیز می‌کنند نسلشان قاطر می‌شود. یا کفترهای سفید را با کفترهای چاهی جفت می‌شوند، بچه‌شان چیز می‌شود. همین را گفتند که زناکار است یعنی اینها را به زنا واداشته. حالا این البته همان دانشمندان بهتر بود به جای این خود ماده، خود در مورد یک همچین اتهام غلیظ و صحیح ناصحیح قرار بدهند دقت می‌کردند که چطور اینجوری شده. در خلقت که خداوند همه‌ی اینها را اول یک جور آفریده، چطور شد اینجوری حیوانات مختلف شدند، بعد هم به جای یک حیوان که وجود داشت، چندین حیوان، چندین رقم. به‌هرجهت در این قسمت فکر می‌کردند که نمی‌دانم در دانشمندانمان هم همچین تحقیقی شده یا نه. حالا این به خاطر من رسید که شاید هم یکی از جهات عمده که جلوی علم گرفته شد و علم خیلی ترقی، در مسیحیت اینها یک مقداری پیشرفت کرده ولی باز هم مانده؛ این جهت است که اینها از مسائل، درک صحیحی نداشتند. مثلاً خب یک وضو می‌گیرید، بعد که وضو گرفتید یک ارزن یا یک نخود از دستتان جدا می‌شود، می‌فهمید این ارزن یا نخود زیر خودش تر نشده، بنابراین تمام بدنتان آب نرفته و وضویتان معلوم نیست باطل باشد. بنا به صرف استدلال و آنچه که علمای شریعت یعنی استدلالیون بگویند این کاملاً درست است ولی من دیدم بعضی‌ها از آقایان که مثلاً، خواندم، دیدم یعنی خواندم، خواندم که مثلاً تیمم هم که می‌کنید می‌گویند که این انگشتر مانع است، درست که مانع این است که آن اثر تیمم به آن پایین برسد ولی مانعی ندارد، می‌توانید با همین هم تیمم بگیرید. این یک چیزی‌ست که ظاهراً به کمال وضو برخلاف دستور تیمم است و حال آنکه غالب تیمم هم همینجور، غالباً هم تیمم را در مورد آب یعنی وضو این را درمی‌آورم من (انگشتر)، ولی در مورد تیمم لزومی ندارد، چرا؟ یک همچین چیزهایی هست که اینها هم جالب است اگر حل کنید و بعد هم نقش ریاضیات واستدلالات در اعمالمان، این هم یک چیزی‌ست… اگر حرف به‌دردخوری بود برای اینکه شما هم یادتان باشد.