{youtube}l03y7i7dI8A{/youtube}
هوالمجذوب
تاریخ و سربداران (بخش پنجم)
بعد از شيخ حسن جوری، حضور و نفوذ صوفیه در امارت سربداران شاهد فراز و نشيب بسیار بود.
بعد از وجيهالدين مسعود دومين امير سربداری عدهای از نوكران او به امارت رسيدند كه اولينِ آنها محمدای تيمور بود. او به درويشان و صوفيان بیتوجه بود. از اين رو شاگردان شيخ حسن به رهبری خواجه شمسالدين علی عليه او قيام كردند و او را كشتند و كلو اسفنديار را در سال ۷۴۷ ق به جای او گماشتند (البته شاگردان خواجه شمسالدين حكومت را به او پيشنهاد كردند، لكن برای اينكه مردم نگويند او آقامحمد تيمور را به خاطر حكومت كشته است، اين پيشنهاد را نپذيرفت.) از اين رو كلو اسفنديار كه او نيز از نوكران اميرمسعود بود را به امارت نشاندند. اما از آنجا كه كلو اسفنديار بیاصل و نسب بود و با تكبر حكومت میكرد و شيوهی ظلم و تعدی را در ميان مردم در پيش گرفته بود، او را بعد از يک سال و يک ماه امارت، به رياست همان خواجه شمسالدين علی، كشتند و شمسالدين فضلالله را در سال ۷۴۹ ق به امارت سربداران گماشتند. شمسالدين فضلالله چون مردی گوشهگير بود بعد از هفت ماه حكومت، خود را از سلطنت خلع كرد و زمام حكومت را در سال ۷۴۹ به خودِ شمسالدين علی سپرد و او بار ديگر اسباب رونق كار سربداران را فراهم كرد. او مردی با كياست و فراست و شجاعت بود و طغاتيمور چون شنيد كه او حاكم شده است از حمله به خراسان خودداری كرد. او هر كس را كه مايهی فتنه و فساد بود از سرزمين خود دور میكرد و هيچكس از ترس او نام شراب بر زبان نمیآورد. در زمان او درويشی به نام درويش هندوی مشهدی در دامغان حاكم بود. او هنگامی كه احساس قدرت نمود، عليه خواجه شمسالدين دست به شورش زد و خواجه برای سركوبی وی به سمت دامغان عازم شد و پس از يک هفته تلاش و كوشش، قلعهی آنها را گرفته و بسياري از طرفداران درويش هندوی را كه از حاميان افراطی جوری بودند به قتل رساند و درويش هندوی مشهدی را نيز در سبزوار مفلوک ساخت.