بسم الله الرّحمن الرّحیم
کسی توصیه میکرد که ولو کار خوبی رفتن و همکاری و همراهی با عزاداران است و تجلیلکنندگان- چه خانمها، چه آقایان- ولی شلوغ است نروید، سرتان میریزند، اما من به هر جهت چون جسمها، بدنها متعدد است، جلسه دونفری سهنفری هست، یک جلسه هم هست چند میلیون نفر. هر دو اینها جلسه است. این را میگویند: چهار نفر. آن را میگویند: پنج میلیون نفر. ولی این یک روح، آن هم یک روح است و این دوتا روح با هم یکی هستند؛ چه زن، چه مرد، روحی که اینها را به هم وصل کرده و مجلسی درست کرده این روح یکیست و همه هست. بنابراین وقتی احساس میکنید که روح یکیست باید نمونههای آن را هم فکر کنید. شما اگر بدنتان؛ همهجا یک روح است، این انگشتتان اگر ناراحت بشود، به این دورترین راه هم به اینیکی درد میگیرد. آنهایی که روحشان واقعاً وابسته بود، نمونهشان «اویس قرنی» بود که گفت که: پیغمبر سنگ خورد به این دندانش شکست؛ همان وقت من در یمن- هزار فرسخ راه- همین دندانم درد گرفت فهمیدم که دندان پیغمبر درد گرفته و آن درد به من رسیده، کندم انداختم دور. میبینید حالا آقایان- حالا نمیدانم دندان راست بوده، دست چپ بوده، چی بوده- میبینید که الان همه آقایان من نگاه میکنم میبینم دندانهایشان، یک دندان ندارند. این نمونهی اینکه روح یکی است، وحدت درش هست. حالا شما هم وقتی که میبینید اینجا درد میگیرد، اینجا هم صدمه میبیند، همان فکر را بکنید در جمعتان. یعنی شما که اینجا هستید فکر کنید آن خواهر ما هم که آنجا هست او هم تحت فشار جانیست. بنابراین یک جوری باشید که هرچه همه احساس میکنند همان احساس…
واقعهی امام حسین، روز عاشورا و سایر ائمه از این قبیل همین احساس را داشتند. وقتی کی بوده؟ پیرمرده… خیلی فراموش میکنم، یعنی نه که فراموشی، چیزهایی که؛ آن دوتا پیرمرد که با ریش سفید بلند آمادهی رفتن نزد خداوند بودند، آنها وقتی امام حسین ناراحت شد، خودشان ناراحت شدند. منّتی سر امام حسین هم ندارند بلکه خود را آویزان از … امام حسین میگیرند که دستشان را گرفته. اینها این احساس را میکنند. حالا ما هم همه در ایام محرم این احساس را میکنیم. میگوییم که از ما یک بزرگی را گرفت، کی گرفت؟ شیطان. شیطان گرفت. ما از شیطان دوریم که ما را نتواند بگیرد. چون شیطان همه کاری میتواند، اجازه گرفته از خداوند. پس شماها هم همه همین فکر را بکنید. از همه هم التماس دعا دارم، از همه هم متشکرم. علت؛ من خب، چون واعظ مرد است آنجا نشستم ولی آن جلسهای، یک جلسه که جلسهی آخر باشد گفتم که آقایانی که تشریف میآورند و از فیض مجلس بهره میبرند خانمها هم همین جور باشند و انشاءالله خداوند توفیقتان بدهد. حالا باز همه اجازه میفرمایید من مرخص…
عهدنامهای که پیغمبر بستند با مشرکین که بهنام «الله» بستند، نه اینکه محمد بگوید: منم! محمد نمایندهی الله. بعد، بعد از چند سال که آمدند باز کردند و… همهجا را موریانه خورده بود، آن تکه را نخورده بود. حالا موریانه یا شیطان یا هرچیز باشد نمیخورد این را، اِلّا آن کسانی که خودشان راضی باشند به رفتن.