بسم الله الرّحمن الرّحیم
در هر قدم خدا برای ما، برای فرد فرد ما، قدمهای آزمایشی گذاشته. میگویید خب این همه آزمایش، کِی نتیجهی آزمایش است؟ نتیجهی آزمایش آن وقتِ بعدیست. نتیجهی آزمایش، بعدیست که بعد از رفتن ما بگویند که ما به وظایفمان رفتار کردهایم یا نه؟ ما مطیع امر خدا بودهایم؟ ما محبت به هم داشتیم؟ همهمان به هم و به هر انسانی و امثال اینها؟ آنوقت، آن کارنامهای که به ما میدهند همهی اینها را نوشته، شمارهاش هم نوشته که ما چند شدیم. یکی از این آزمایشاتی که اخیراً شده و الان ما در گیر و دار گذراندنش هستیم همین مسألهی زلزله شده. زلزلهای که وسعت تلفات و صدماتش بینظیر بوده، اینجوری که گفتند هیچ جایی در دنیا چنین زلزلهای اتفاق نیفتاده. حالا اولش هم خدا تکان میدهد، میگوید شما که بچه دارید، آنهایی که بچهی کوچک دارند میگذارند توی گهواره و این گهواره را تکان میدهند و خیلی هم مواظبند که بچه نکند سرش از آنور بیفتد، مراقبش هستند. خداوند بگوییم از ما-استغفرالله- یادگرفته، ما میکنیم او کرد، یا ما از او یاد گرفتیم؟ هر جور دلتان بخواهد. ما را در این گهواره گذاشته یک زلزلهی خیلی شدیدی که اینجوری که نوشتند مثل اینکه هفت ریشتر به بالا بوده، خیلی شدید، خیلی هم تلفات داده ولی با این وجود در بین فقرا تلفات کم بوده، ولی همان اندازهای که بوده ما توجه کردیم، یعنی سایر فقرا. هر کسی به هر اندازهای قدرت داشته چه قدرت بدنی، چه قدرت تعداد افراد، مواردی که بتواند بدهد کمک کرده، چه خودش آمده، همه رقم الحمدلله فقرا امتحان دادند. نهتنها خداوند راضی است از اینها که خداوند از من هم راضی میشود به واسطهی شما. به واسطهی شما چون از من که ظاهراً خدمتی برنمیآید در کسالت و در این وضعیتی که دارم ولی از زحمات شما خداوند تشکر کرده، به من هم که آن افسار اصلی را خودش در دست دارد، محبت کرده. این محبت که به ما کرده محبتیست که یعنی من از زحمات شماها تشکر میکنم. به این تشکرِ من، خداوند ارزش قائل… در بین فقرا، در سه نفر تا حالا صدمهی بدنی خوردند که ممکن است مثلاً… این سه نفر مال یکی از این جاهاست؛ همان قلعه سیاه یک چیزی، ولی این سه نفر هم فوری مواظبتشان کردند، نگهداریشان کردند و الحمدلله جانشان محفوظ بوده، که سایر جهات هم ازشان مراقبت و مواظبت شده. دیروز هم چندین کامیون لباسها و چیزها فرستاده شده و چیزی که میگویند در حدود صدنفر از خانمها که اسمشان را نمیدانم من- همین ندانستن اسمِ من اجرشان را بیشتر میکند یعنی ناشناس آمدند خدمت کردند- این همه لباس هدیه دادند و اینها. اینها آمدند تقسیم کردند لباسهای بچگانه، بزرگ، لباسهای کوچک یعنی بچه اینها و لباسهای بزرگتر. یک تعدادی هم بوده که جزء اینها هیچکدام نبوده و همینجور مانده، و نگاه میکنیم این نظم و ترتیبی که فعلاً بوده، دیده شده، تا آن حدی که دیده شده، تا آن حد تقریباً میشود گفت که بینظیر است؛ از آن زلزلههای گذشته که در ایران شد و باز هم ما در همهجای دنیا چیز شدیم. در این جلسه هم همینجور از همهجای دنیا، منتها درویشهای یا ایرانیهایی که فرض کنید در سوئد جمع شدند، آنها جمع شدند یک تعداد عدد کمی ولی یک مقدار کمک فرستادند، همهجا این کار را کردند. این یک چیزیست که ما میخواهیم، دنبالش میرویم که خداوند به این حسابِ کارنامهی ما بگذارد، انشاءالله مورد قبولش [باشد] چون یک ستون دارد کارنامهها، مهمتر از همه ستونهای دیگر، و آن ستون یعنی که که رضایت مالک، رضایت اصلی، رضایت خدا را انشاءالله جلب کند. خلاصه خیلی تاکنون با محبت الهی، توجه الهی این محبتش را خداوند الهام کرده به همهی ماها. الحمدلله در دل همهی ماها این محبت نسبت به همهی مردم و بهخصوص نسبت به همفکرهایشان یعنی فقرای دیگر، این محبت ظاهر و آشکار است. حتی افرادی که یا سازمانی که ما احتمال نمیدادیم اصلاً ما را ببیند محبت کرده موانعی که ممکن بود بر سر راه باشد گفته است یکییکی برداشته. در این مدت زلزلهی یک هفته، یک خرده بیشترک ما هیچ کاری درواقع نداشتیم، جز همین جبران این کار، جز گذراندن این امتحانی که خدا برای ما گذاشته. این امتحان را بگذرانید و خوشحال باشید از اینکه در این امتحان پیروز و موفقید و خداوند یعنی بزرگ ما، معلم ما، از شماها، از همهی ماها راضیست الحمدلله.