Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح یکشنبه ۹۶/۹/۵ (رعایت اعتدال – قواعد شرعی و مقرارت عرفی و اجتماعی و تغییر قانون)

Dr Noor Ali Tabandeh Majzoub Alishah 93 gha ngبسم الله الرّحمن الرّحیم

وقتی می‌آیم مجلس می‌نشینم و همچنین وقتی که تمام شده دارم می‌روم یک مشکلی- مشکل نیست- خانم‌ها در دالان می‌روند که از آن دالان رد بشوم… بعضی‌ها اینقدر هم سرشان نزدیک می‌آید که من نمی‌دانم چطور رد بشوم. البته شاید خیلی مربوط نباشد ولی چرا یک کمی فکر کنید مربوط می‌شود؛ یک امپراتوری بود در رم- امپراتوری زیاد بود، آن‌ها بعضی امپراتور‌ی‌هایشان هم خیلی دانشمند بودند و به همین جهت مدت زیادتری ماندند- ولی بعد دیگر چطور شد. هر حکومتی یک مدتی کار می‌کند از بین می‌رود. به‌هرجهت یادم آمد یک داستان از همین امپراتوران رم قدیم که جالب است. یک امپراتوری بود- اسمش یادم رفته، اسم‌ها خیلی زود یادم می‌رود- این می‌گفت که بعضی‌ها از مجرمین که گناه می‌کنند این‌ها یک خرده جسورند یعنی از حد خودشان بیشتر فضولی می‌کنند. یک عده‌ی دیگر به‌عکسِ این‌ها هستند؛ از وظایفی که باید بکنند توجه ندارند و کمتر از آنچه باید بکنند انجام می‌دهند. هر دوی این‌ها یک نوع گناه است. یکی از گناه بالا‌تر از حد، یکی پایین‌تر از حد. حالا این‌ها هم که من می‌گویم فقط قصه نیست، قصه هم اگر باشد به درد همه می‌خورد. مثلاً بچه‌های کوچکتر را نمی‌توانید این قصه را بهشان بگویید، ولی خود شما‌ها امیدوارم انشاءالله از این قصه‌ها عبرت بگیرید، برای همه‌ی زندگی. یعنی در همه‌ی زندگی نه زیاد‌تر از حد باشید نه پایین‌تر از حد. حد را درست تشخیص بدهید. حالا برگردیم سر قصه‌مان. این شخص- مشهور هم هست در تاریخ، در تاریخ علم حقوق. منظور ما خواندیم، اسمش هم خواندیم منتها اسم‌ها را که یادم نمی‌ماند- این آقا اول اندازه گرفته بود که حد معمولی قد یک نفر چقدر است، مثلاً اینقدر است به‌‌ همان اندازه متناسب با آن یک صندوق چوبی به نجار دستور دادند ساختند. بعد بعضی از گناهان را که مجازاتشان همین بود، همین که کمتر از حد یا بیشتر از حد بود؛ این‌ها را می‌گفت که مجازاتشان این بود که توی این صندوق می‌خوابیدند، اگر قدش بیشتر از این‌ها بود مثلاً یک وجب بیشتر بود این‌ها به‌‌ همان اندازه از پایش اره می‌کردند می‌بریدند می‌انداختند که این هم‌قد دیگران بشود و اگر از حد کمتر بود اینقدر می‌کشیدنش که قدش اندازه بشود، خب البته آدم چهل-پنجاه‌ساله دیگر قدش عوض نمی‌شود، آنقدر می‌کشیدند چون قدش بزرگ نمی‌شد کنده می‌شد و می‌مرد. این را اسمش را همه می‌گفتند: «مجازات امپراتوری». مثلاً می‌نوشتند که فلان کس محکوم به «مجازات امپراتوری» شده، یعنی در موردش این مسأله انجام بشود. این البته آدم عاقل و فهمیده‌ای بود ولی اینجا را خب نمی‌فهمید که با این‌ها نه قدبلند کوتاه می‌شود، نه قدکوتاه بلند می‌شود. فقط نامش ماند در تاریخ. و به‌تدریج مقررات قانونی، مجازات یا تشویق و این‌ها در حیطه‌ی مطالعات حقوقدان‌ها به‌شدت وارد شد، که یعنی تعیین می‌کردند چه نوع مجازاتی برای هر کس… قانون، هر قانونی  از جامعه برمی‌خیزد. یعنی برای جامعه است، نه برای اینکه جامعه برای این نیست. مثلاً فرض کنید ما می‌گوییم البته مثال هم که گاهی می‌زنم اگر به خودم برمی‌گردد ظنتان بد نکنید، ندیده بگیرید. «هر دیداری، بازدید دارد»؛ این کجای قانون هست؟ کدام قانون! که اگر کسی به دیگری بازدید باید بکند و نیامد گناهکار است؟ نه، هیچ جای قانون نوشته نیست، ولی همه می‌گویند این کار بدی‌ است. این‌ها آنوقت مجوعه‌ی این‌ها که جمع می‌شود در جامعه، برای اینکه جامعه وقتی می‌خواهند یک کار دسته‌جمعی بکنند یا با این دسته‌جمعی با هم باشند باید مقررات قانونی درش رعایت بشود. حتی … برگردیم به جوامع خیلی کوچک، وقتی شما می‌خواهید یک عده‌ی زیادتری- نه اینکه فقط یک عده‌ی کمی- یک عده‌ی زیادی با جمع همراهی‌ها و خانه و این‌ها‌‌، همان که می‌خواهید بروید به پیک‌نیک، می‌خواهید معین بشود که هر کاری را کدام‌یکی انجام بدهد، چون ندیده که نمی‌شود رفت. جایی را باید ببیند، آنجا را صحبت کند مثلاً، اگر جای دیدنی است بگیرد. این مبنای قواعد شرعی قرار گرفت. شرعی یعنی چون در این جوامع اولیه همه‌چیز شرعی بود، این مبنای چیز قرار گرفت. کسی اگر حالا به‌عنوان یکی از آدم‌های قرن گذشته آن مقررات را انجام داد، این غلط را مثل این است که نکرده. خب یک وقتی ما شاید الان هم خب هستند در روز عیدی که مثلاً که دو تا رفیق به هم می‌رسیدند چه‌کار می‌کردند؟ می‌آمدند همان جوری که ما روبه‌رو حالا می‌کنیم می‌آمدند چهره‌به‌چهره می‌کردند، دماغ‌هایشان را می‌زدند به هم. این که در یکی از نوشته‌های تولستوی هم نوشته شده که حتماً خواندید. حالا اگر امروزه کسی بخواهد این حالت نمازی که حالا رسم است انجام ندهد و برگردد به‌‌ همان طریقی ‌که قرن‌ها پیش مردم انجام می‌دادند این چیه؟ این گناهکار است. گناه، نه چیز بزرگ، یعنی خطاکار است. و در قواعد اجتماعی هم همین‌جور. کسی مثلاً چند تا گوسفند دارد، می‌گفتند: یکی برای خودت بس است، آنهای دیگر را می‌گرفتند می‌کشتند، ولی حالا اگر این نکنند، گناهکارند. حالا هم اینجور نیست، ممکن است یک روزی برسد. همین‌جور هر روز مقررات عوض می‌شود مطابق روش جدیدی که گفته‌اند باید [عوض بشود]. در این صورت این مسأله‌ی جدید در قوانین و ارتباط این‌ها باهم خودش یک مسأله‌ای‌ست، یک علمی‌ست به اسم علم تاریخِ علم حقوق، تاریخ این مقررات. به‌هر‌جهت انسان همان‌جور که خودش خالق این مقدمه‌هاست، خالق علم حقوق… خودش نوکر علم خداست… چون حقوق و قانون نباید به مردم تجاوز کند اگر یک جایی پیدا شد که دیدید که اینجا مثلاً علم حقوق و یا قوانین تعدی کرده، این تعدی از جامعه که نیست، جامعه که هرگز نمی‌خواهد- هیچ جامعه‌ای- که تعدی در درون جامعه باشد، پس هر چیزی که پیدا شد و جامعه گفت ترقی است، آن ترقی نیست، آن خلاف شرع است، خلاف قانون است و بالا‌تر از همه‌ی این قوانین، در همه‌ی ملل، آن قاعده‌ای که معتقدم قانون‌گذارش خداست یعنی حکم شرعی. این است که هر مملکتی منطبق با قانون بود خیلی سختگیری‌اش هم بیشتر است و بعد توسل به آن هم آسان‌تر حساب می‌شود، برای اینکه مردم زود با هم… کی قانون را می‌نویسد؛ همین مردمی که ازش رنج می‌بردند حالا فهمیدند و حالا عوضش می‌کنند. این است که قانون، عدالت و نظام، این‌ها همه لغاتی هستند، لغات جداگانه، ولی همه‌شان مُنزلشان خداوند است و مَنزلشان بشر، و رعایت آن بر همه‌ی مردم واجب است. عرف مردم البته نه اینکه عرف مردم بگویند بد است، چنین و چنان است. نه. عرفی که واقعاً بداند، شخص واقعاً عرف مردم شده باشد، در آن صورت باید حتماً رعایت کرد. در تاریخ هم همین بحث خیلی بوده؛ کورش که اینقدر مورد علاقه است و هرجا را فتح می‌کرد هر جا می‌رفت لباس و عادات آن‌ها را به خودش می‌گرفت. فقط آن کشورهایی که شارع خودشان بالا‌تر بود یعنی خداوند بود او اطاعت می‌کرد … واِلا سایر موارد… این بحث خیلی مفصل است که اصلاً خودش خب یک علمی شد جداگانه حساب شده و تدریس می‌دهند. انشاءالله مفصل بگویید اگر من عقلم کفاف آمد بعد برای شما می‌گویم، اگر هم خودتان وقتی عقلتان کفاف کرد برای من بگویید.