۲۶ ربیعالاوّل، سالگرد شهادت سلطانالعرفاء و زینالحكماء و رأسالعلماء الزّهدالاتم و الخلقالاعظم و باقر علوم اولاد آدم مولانا الحاج ملاّ سلطانمحمّد بیدختی گنابادی سلطانعلیشاه را به مولی و مقتدای درویشان، حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنا فداه و همهی عزیزان ایمانی تسلیت عرض مینماییم. و به همین مناسبت گوشهای از زندگانی مبارکشان را مرور میکنیم.
ایشان از بزرگترین علما و عرفای اسلام هستند که در ۲۸ جمادیالاولی سال ۱۲۵۱ قمری در بیدخت گناباد از نواحی مركزی خراسان قدم به عرصهی وجود نهادند و در سهسالگی به فراق پدر مبتلا شدند. از همان كودكی آثار كمال در ایشان هویدا بود، به نحوی كه در میان اقوام و مردم بیدخت به هوش و ذكاوت و وقار و متانت شهرت داشتند. ایشان پس از طی كردن تحصیلات مقدماتی در بیدخت به دلیل عدم بضاعت كافی مدّتی ترک تحصیل نمودند، ولی با شوق و اشتیاقی كه داشتند مجدداً در سن هفدهسالگی اشتغال به تحصیل علوم یافته، پیشرفت چشمگیری كردند، به گونهای كه اساتید محلّی دیگر روحیهی علمی ایشان را ارضاء نمیكردند. پس به قصد تحصیل علم پیاده عازم مشهد و چندی در آنجا ساكن شدند و از محضر علماء استفاده كردند. از آنجا نیز به عتبات عالیات مشرّف شده، در فقه و اصول و علم رجال و تفسیر احاطه كامل یافتند و علوم فقهی را نزد علمائی نظیر حاج شیخ مرتضی انصاری كسب كردند و اجازهی اجتهاد گرفتند. در مراجعت از عتبات به سبزوار رفتند و نزد حكیم متألّه حاج ملاّ هادی سبزواری به تحصیل حكمت مشّاء و اشراق و متعالیه مشغول و در میان شاگردان مرحوم سبزواری ممتاز گشتند. بر كتاب اسفار نیز حواشی نوشتند. ولی اكتساب كامل علوم ظاهری تشفّی خاطر حق جوی ایشان را نكرد و در طلب علم از قلوب عالمان بالله برآمدند. در این اوان حضرت سعادتعلیشاه با جمعی از مریدان عازم مشهد بودند، در سبزوار به كاروانسرایی وارد شدند. مرحوم حاج ملاّ هادی سبزواری كه ارادت كامل به عرفای عظام داشت، مجلس درس را تعطیل و به شاگردان خود گفت: درویش عالیقدری از تهران آمدهاند، بد نیست شما هم به ملاقات ایشان بروید. جناب حاج ملاّ سلطانمحمّد نیز همراه سایر طلّاب به ملاقات رفتند و در همان جلسه اوّل مجذوب حضرت سعادتعلیشاه گردیدند. ولی تسلیم نشده چندی بعد به گناباد مراجعت تا بالاخره در سال ۱۲۷۹ قمری پیاده با آتش شوق به سمت اصفهان مسكن حضرت سعادتعلیشاه رفتند و خدمت ایشان توبه كرده و وارد در سلوک الیالله شدند.
آن بزرگوار در مدّت قلیلی مراتب سلوک را طی و از طرف حضرت سعادتعلیشاه مأمور ارشاد و دستگیری طالبان با لقب سلطانعلیشاه گردیدند. در سال ۱۲۹۳ قمری حضرت سعادتعلیشاه خرقه تهی نمودند و ایشان متمكن مسند ارشاد و هدایت عباد شدند.
در زمان ایشان سلسلهی فقر و عرفان رونق تازهای یافت و صیت فضائل صوری و معنوی حضرت سلطانعلیشاه همهی ایران و بلكه غالب كشورهای اسلامی را پر نمود. همین امر باعث عداوت دشمنان و حسادت حاسدان گردید، تا اینكه در سحرگاه ۲۶ ربیعالاوّل ۱۳۲۷ قمری آن حضرت را در سن ۷۶سالگی مخنوق و به شهادت رساندند. مزار مطهّر ایشان در بیدخت گناباد میباشد.
آن حضرت تبحّر كامل در علوم مختلف داشتند و تألیفات بسیاری اعم از حواشی بر كتب گوناگون مثل اسفار ملاّ صدرا یا تهذیبالمنطق تفتازانی دارند. آثار مستقل ایشان عبارتند از: تفسیر بیانالسّعادة فی مقاماتالعبادة، سعادتنامه، مجمعالسّعادات كه به نام مرشد خود حضرت سعادتعلیشاه مرقوم فرمودند و همچنین كتابهای ولایتنامه، بشارةالمؤمنین، تنبیهالنّائمین، ایضاح و توضیح. دو مجلّد اخیر شرحهای عربی و فارسی بر كلمات قصار عارف نامی باباطاهر میباشند.
منبع: خورشید تابنده