Search
Close this search box.

دربارهٔ دخالت روحانیان در سیاست در نظام ساسانی

mogh96متولیان دین اگر وارسته باشند می‌توانند که مربیان خوبی برای اخلاق انسان‌ها باشند و اگر دنیاخواه شوند به سبب توان و امکانات بسیار زیادی که در اثرگذاری بر توده‌ها دارند ممکن است که به سیاهکار‌ترین انسان‌ها تبدیل شوند.

متولیان دین هرگاه شریک قدرت سیاسی شوند خواه و ناخواه به نوع دوم یعنی سیاهکاران تبدیل می‌شوند زیرا فساد خصیصهٔ ذاتی قدرت سیاسی است و متولی دین اگر آلوده به قدرت سیاسی شود چه بخواهد و چه نخواهد به فساد می‌گراید و فسادی که متولیان دین در جامعه تولید می‌کنند بدنتیجه‌تر از فسادی است که سیاست‌مردان به آن مبتلا هستند.

به علت خصیصهٔ فاسدکنندگی که در قدرت سیاسی هست به گونه‌ای که هر انسانی که دارای اقتدار سیاسی شد به فساد می‌گراید، هرگاه دین به‌عنوان ابزاری برای سلطه در اختیار متولیان دین قرار گرفته است متولیان دین از این ابزار به گونه‌ای استفاده کرده‌اند که در هر زمان و مکانی به ابزار بهره‌کشی خودشان از توده‌های عامی دین‌چسپ و به ابزار ستمِ مبتنی بر فریبِ توده‌ها تبدیل می‌شده است.

طبقهٔ نوظهور مُغان که در زمان اردشیر بابکان به منظور نشر اخلاقیاتِ برخاسته از تعلیمات زرتشت ایجاد شده بود پس از شاپور اول تبدیل به یک طبقهٔ نفوذناپذیر اقتدارطلب و سلطه‌جو شد. مغان با تشکیلات تار عنکبوتی‌ای که در سراسر کشور ایجاد کرده بودند چنان نفوذ و سلطه‌ای یافتند که دستگاه سلطه‌شان کمتر از دستگاه سلطنت ساسانی نبود. آن‌ها به جای آنکه مربیان اخلاق ایرانیان باشند خود را صاحبان دین در کشور پنداشتند و بر آن شدند که خواسته‌های خودشان را به‌عنوان ارادهٔ دین بر مردم تحمیل کنند.

منبع: بازخوانی تاریخ ایران‌زمین – امیرحسین خُنجی – ص۷۷۸، بخش قدرت‌گیری فقیهان و پی‌آمد‌هایش