بسم الله الرّحمن الرّحیم
امروز یادبود حضرت «صالحعلیشاه» است. یعنی من هم فعلاً در مقام و صندلیای که خداوند ایشان را نشاند، نشستم. به احترام این صندلی و احترام شخص ایشان که من هم بهشان احترام فوقالعادهای داشتم؛ به لحاظ اینکه من هم در خدمت ایشان مشرف شدم و افتخار دارم که به دستوراتشان رفتار کردم تا حدی که بتوانم، و هم اینکه فرزند ایشان هستم، که من در فوت ایشان در جریان قبلی یعنی دلم تکان خورده بود در مجالسی که میرفتیم؛ واقعاً از صمیم قلب آرزو میکردم که من فدای ایشان بشوم و الحمدلله این خواسته گو اینکه صحیح نیست… از نظر من به منزلهی سرکوب کردن حس شخصی بود که خودم را ترجیح دادم. میگفتم: حالا که ایشان نیست و رفتهاند من هم میروم همانجا. از این جهت خب برای من خوب بود؛ یک-دو بار هم با ایشان صحبت کردم در خواب. در بیداری که اصلاً واقعاً فکر نمیکردم یک روزگاری خواهد شد، دیگر به طریق اولیٰ فکر نمیکردم روزگاری خواهد شد که من در صندلیای که ایشان و بعد از ایشان دو نفر بزرگانی نشستند بنشینم، ولی قسمت این بود. بههرجهت از شماها، همه متشکریم؛ چه آنهایی که خدمت ایشان رسیدند واقعاً احساس میکنم که مایه و خمیرهی وجود عرفانیشان را ایشان … کردند و خب بعداً آبیاری شد و… خب از شخصیت ایشان، سه نفر از جانشینانشان یعنی حضرت «رضاعلیشاه»، حضرت «محبوبعلیشاه» و بعد هم مخلص از کسانی هستیم که به دست ایشان مشرف شدیم. هر یک با حال مخصوصی که مقتضای آن زمان هم بود، یعنی که خداوند فرموده است که «فرزندانتان را برای زمان بار بیاورید، نه برای امروز» مال این است که دنیا در تحول است، بنابراین در این تحول هم، ولی این تحول را بعضی درویشهایی که یا قدرت تفکرشان کمتر است یا اگر قدرت دارند بعضی خدایینکرده شیاطینالانس والجن دخالت میکنند، این را تبدیل میکنند، این میل به چیز را، این است که هر یک از اینها یک نوع درویشی داشتند، نه. من همانی هستم که حضرت صالحعلیشاه بودند. من همانی هستم که آقای سلطانعلیشاه بودند. من همانی هستم که اجدادشان بودند. همیشه درویشی به خدا که وابسته است، خداوند یکیست و درویشی هم یکیست. دیگر یکی بگوید من درویش سنتی هستم؛ این عرفاً ممکن است در حرفها گفته میشود کمااینکه تعریف میکرد کسی میگفت، من خودم که نمیدانم، در مجلس فقرا آقای حاج شیخ عبدالله تشریف داشتند، آقای امام جمعه استهباناتی هم تشریف داشتند، بعد منتها آقای امام جمعه استهباناتی اهل درویشی، اهل قسمتهای بهاصطلاح شریعتیِ درویشی نبودند، ولی اصطلاحشان… آقای امام جمعه که خب از آقای حاج شیخ عبدالله که مقدم از هر جهت بودند، پاشدند اجازه گرفتند به آقای حاج شیخ عبدالله: «اجازه میفرمایید ما خراباتیها از مجلس برویم بیرون و مناجاتیها در خدمتتان باشند. ایشان فرمودند: خیلی خب. منظور؛ یک عدهای از کسانی که سبکشان… بله سبکها ممکن است یکی خراباتی باشد، مناجاتی باشد، ولایاتی باشد… اینها انواع درویشی نیست. درویشی همهاش یکیست و آن یکی فعلاً از گفتار و رفتار من سرچشمه میگیرد که از همه خواهش کردم ببینم. مواظب باشید من از اول آمدم، چون زمانی که من انتخاب شدم و زمان، مقتضی زمان من بود، یک گروههایی خیلی تحت فشار بودند، اینها تجهیز شدند برای یک ماه. همیشه هم اینجور بوده که همیشه عدالتخواهی، آزادیخواهی ولو به صورت سیاسی و چیز باشد، همیشه طرفدار درویشی بوده [و] درویشی طرفدار آنها. طرفداری درویشی از آنها عبارت از این بود که خودشان اینجور معتقد بودند. طرفداری آنها از درویشی این بود که مزاحم نباشند. ما تغییر نمیکنیم. ما همانی بودیم که هستیم و خواهیم بود الیالابد. بنابراین این تغییر و تقسیمبندی به آنها غلط است. درویش، درویش است. هر سبکی باشد. خدمت حضرت صالحعلیشاه ملنگ هم مثلاً میآمد، حاجی صدر میآمد، کسان خیلی پرشور، اشخاص خیلی آرام مثل آقا محمد کاشانی. ما درویشیم و به هر نحوی که درویشی برود ما هم همان را داریم؛ بلکه هرچه ما بگوییم درویشی همان میشود. بنابراین از این اختلافات، از این چیزها بپرهیزید. این تقسیمبندیها هم غلط است؛ یک عدهای میپسندند، خیال میکنند تصور و حرفه من را نمیپسندند میروند؛ مثل اینکه به پسند آنها معین شدم!؟ من نه. من به پسند هیچکس نیستم. من فقط ارادهی الهی را مجسم میکنم. انشاءالله خداوند به همهی ما توفیق بدهد و این ارادهی الهی را ما خودمان وسیلهی اجرایش باشیم. معذرت میخواهم از آقایان، به مناسبت اینکه یادبود فرزند من است، من صاحبعزا بیشتر به حساب میشوم، گفتم تشکر کنم.