بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمد و الثّناء لعین الوجود. و الصّلاة على واقف مواقف الشّهود، و على آله امناء المعبود. اى همسفران ملک سعادت و صفا، و اى رفیقان راه خلوص و وفا، امکثوا انّى آنست من جانب الطّور نارا لعلّى آتیکم منها بقبس او جذوة من النّار لعلّکم تصطلون.
به طرق عدیده از سیّد رسل و هادى سبل مرویست که: من اخلص للّه أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه.
عبارات حدیث مختلف وارد شده و معانى متّحد است.
خود به عیان دیدهایم، و به بیان دانستهایم که این مرحله شریفه از مراحل عدد را خاصیّتى است خاصّ، و تأثیرى است مخصوص، در ظهور استعدادات، و تتمیم ملکات، در طىّ منازل و قطع مراحل. و منازل راه، اگر چه بسیار باشد، لکن در هر منزلى مقصدى است. و مراحل اگرچه بیشمار باشد، چون به این مرحله داخل شدى اتمام عالمى است.
تخمیر طینت آدم أبو البشر به ید قدرت الهیّه در چهل صباح اتمام یافت: و خمّرت طینة آدم بیدى أربعین صباحا. و در این عدد عالمى از عوالم استعداد را طىّ کرد. و به روایتى چهل سال جسد او میان مکّه و مدینه افتاده بود و باران رحمت الهیّه بر او مىبارید، تا در این عدد قابل تعلّق روح قدسى شد.
و میقات موسى علیهالسّلام در اربعین لیلة تمام شد. و قوم او را بعد از اربعین سنة از تیه خلاص کردند. و خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بعد از چهل سال که به خدمت قیام نمود خلعت نبوّت پوشانیدند.
و زمان مسافرت عالم دنیا و ظهور استعداد، و نهایت تکمیل در این عالم، در چهل سال است. چنانچه وارد است که عقل انسان در چهلسالگى به قدر استعداد هر کسى کمال مىپذیرد. و از بدو دخول او در این عالم در نموّ است تا سىسالگى، و ده سال بدن او در این عالم واقف است، و چون چهل سال تمام شد، سفر عالم طبیعت تمام است، و ابتداى مسافرت به عالم آخرت است. و هرروز و هر سال جزوى از آن بار سفر بندد، و از این عالم رحلت کند.
قوّت او سال به سال در کاهیدن است، و نور سمع و بصر در نقصان، و قواى مادّیّه در انحطاط، و بدن در ذبول، چه مدّت سفر و اقامت او در این عالم در چهل سال تمام شد.
و از این است که وارد شده که:
من بلغ الأربعین و لم یأخذ العصا فقد عصى. چه، عصا علامت سفر است و مسافر را برداشتن عصا مندوب است. و چون چهل سال تمام شد هنگام سفر است. و تأویل عصا مهیّا شدن سفر آخرت است، و جمع کردن خود از براى رحلت (و هر که عصا برنداشت از فکر سفر غافل است).
و همچنانکه مدّت تکمیل جسمیّت در این سنّ است، همچنین مرتبه سعادت یا شقاوت. و از این جهت در حدیث وارد است که: روى هرکه در چهلسالگى سفید نشد شیطان مسح وجه او مىکند و مىگوید: بأبى و أمّى وجه لا یفلح أبدا و مىگوید: نام تو در صحیفه جند من ثبت شد.
و آنچه در اخبار وارد شده که هر که کورى را چهل قدم بکشد و راه نماید بهشت او را واجب شود، مراد از ظاهر آن کور بصر است و تأویل آن کور بصیرت. چون کور بصیرت پیش از تمام چهل قدم از مرتبه استعداد به فعلیّت داخل نشده اگر چه قریب شده باشد.
پس اگر او را رها کنى باز به حالت اوّل عود مىکند. و تمام احسان و حصول هدایت به اتمام چهل است. پس به این حیثیّت موجب وجوب بهشت مىشود.
و همچنین در حدیثى که رسیده است که از چهار جهت خانه هر کس تا چهل خانه همسایهاند. چون این عدد تمام شد گویا از عالم هم جدا گشتند. و تأویل آن در مناسبت و جوار، از جهات قواى اربعه است، که عقلیّه و وهمیّه و شهویّه و غضبیّه است. و هرکه چهل مرحله از مراحل این قوى از دیگرى دور نشود از عالم آن خارج نشده و با یکدیگر جوار دارند.
پس اگر جوار و مناسبت در قوّه عقلیّه ملکیّه است به زبان حال با یکدیگر به این مقال در وصف حالند: أ جارتنا إنّا غریبون هیهنا و کلّ غریب للغریب نسیب.
و اگر مجاورت و همسایگى در قوّه شهویّه شیطانیّه و سبعیّه و بهیمیّه باشد یکدیگر را به این ترانه یاد نمایند:
و بالجمله خاصیّت اربعین در ظهور فعلیّت و بروز استعداد و قوّه، و حصول ملکه، امریست مصرّح به در آیات و اخبار، و مجرّب اهل باطن و اسرار، و این است که در حدیث شریف حصول آثار خلوص را که منبع عین معرفت و حکمت باشد در این مرحله خبر داده. و شکّ نیست که هر نیکبختى که به قدم همّت این منازل چهلگانه را طىّ کند، بعد از آنکه استعدادات خلوصى را به فعلیّت آورد سرچشمه معرفت از زمین قلب او جوشیدن آغاز کند.
و این منازل چهلگانه در عالم خلوص و اخلاص واقعند و مقصود و منتهاى این منازل عالمى است فوق عالم مخلصین و آن عالم أبیت عند ربّى یطعمنى و یسقینى است، چه طعام و شراب ربّانى معارف و علوم حقیقیّه غیرمتناهیه است.
و از اینست که در حدیث معراج ضیافت خاتم انبیاء به شیر و برنج تعبیر شده، چه شیر در این عالم به منزله علوم حقه است در عالم مجرّدات، و به این جهت شیر در خواب تعبیر به علم مىشود.
و مسافر این منازل در وقتى به مقصد مىرسد که سیر او در عالم خلوص شود. نه آنکه در این منازل تحصیل اخلاص کند. چه فرموده که: من اخلص للّه أربعین صباحا پس باید در این چهل منزل خلوص حاصل باشد. پس ابتداى این منازل عالم خلوص است، نه اینکه هر چلّهنشین را در معرفت گشوده شود، یا در اربعین خواهد تحصیل خلوص کند. پس مسافر عالم این حدیث را ناچار است از چند چیز:
اول: معرفت اجمالیّه مقصد که عالم ظهور ینابیع حکمت است. چه تا کسى اجمالاً مقصد را تصوّر نکند، دامن طلب آن را به میان نمىزند.
دوم: دخول به عالم خلوص و معرفت آن.
سوم: سیر در منازل چهلگانه این عالم.
چهارم: طىّ عوالم عدیده که منازل پیش از عالم خلوصند تا بعد از طىّ آنها داخل عالم خلوص گردد.
منبع: رساله سیر و سلوک – سید مهدی بحرالعلوم