Search
Close this search box.

روشنفکری دینی؛ جمع بین دین و مدرنیته

roshanfekri dini malekian 96

اگر «مراد از دین» چیزی باشد که امروزه در اذهان و نفوس بسیاری از ما هست به گمان من این «دین» با مدرنیته قابل جمع نیست و بنابراین هرجا مدرنیته پیشرفت می‌کند، دین عقب می‌نشیند و هرجا بخواهد دین بر مواضع خودش بماند، باید مدرنیته پیشرفت نکند. این دو باهم ناسازگارند. ما نمی‌توانیم به‌‌ همان معنایی که پدران و مادرانمان تصور از دین داشتند، اجدادمان تصور از دین داشتند، هم متدین باشیم و هم مدرن، علی‌الخصوص هم متدین باشیم و هم مدرنیست. اما اگر مراد از دین، «گوهر دین» باشد، یعنی ما ببینیم که بالاخره تمام ادیان جهانی می‌خواستند چه به بشر بدهند و‌‌ همان را فقط بچسبیم و ملتزم بمانیم و دیگر به پوسته‌ها و قشر‌ها توجه نکنیم، یعنی ببینیم لُب قرآن چیست، لب سنت چیست، لب متون مقدس دینی و مذهبی چیست. این البته به‌نظر من هم با مدرنیته و هم مدرنیسم قابل جمع است. ما «می‌توانیم مدرن باشیم و در عین حال متدین به این معنا» باشیم. این گوهر چیست؟ «این گوهر دیگر جنبه لوکال ندارد».   

به‌ نظر من می‌شود انسان، مدرن یا مدرنیست باشد و در عین حال معتقد باشد به اینکه ورای جهان طبیعت، جهان یا جهان‌های دیگری هم هست؛ می‌تواند معتقد باشد که در کل جهان هستی سریانی از آگاهی و خیرخواهی وجود دارد. می‌تواند مدرن و مدرنیست باشد و معتقد باشد که زندگی بی‌معنا نیست. می‌تواند مدرن و مدرنیست باشد و معتقد باشد که انسان بر سرنوشت خودش حاکم است. می‌تواند این‌ها باشد و معتقد باشد که ذره‌ای نیکی کردن واکنش متناسب خودش را در جهان خواهد داشت؛ ذره‌ای بدی کردن هم واکنش متناسب خودش را خواهد داشت. یعنی نظام جهان، نظام اخلاقی است. می‌تواند مدرن و مدرنیست باشد و معنقد باشد که آغاز هر تحول مثبت بیرونی یک تحول مثبت درونی است و آغاز هر تحول منفی بیرونی یک تحول منفی درونی است. این‌ها لب و لباب مذاهب و ادیان است. این‌ها را می‌شود هم مدرنیست بود و هم حفظشان کرد. اما از این‌ها و بعضی از گزاره‌های نظیر این‌ها که بگذریم، دیگر به محض اینکه بخواهید به امور لوکال‌تر، مقطعی‌تر، موضعی‌تر برسید، آن‌وقت دیگر می‌بینید که آهسته‌آهسته واقعاً جمعش با دین مشکل می‌شود. جمع مدرنیسم یا مدرنیته با دین مشکل می‌شود. 

برای کشف «گوهر دین» باید از دو نیروی عقل و وجدان اخلاقی استفاده کنیم. با به‌ کار گرفتن عقل و وجدان اخلاقی می‌شود در تمام تعالیم ادیان و مذاهب مداقه کرد و فهمید که «غرض و مراد» از این احکام و تعالیم چه‌ چیزی بوده است. آن غرض و مراد نهایی را «گوهر دین» گوییم و بقیه را هم با مراتب مختلف صدف به‌ حساب بیاوریم. عقل و وجدان اخلاقی با رجوع با احکام و تعالیم متون مقدس دینی و مذهب می‌فهمد که غرض از این‌ها چه بوده است. آن غرض می‌شود گوهر دین و بقیه می‌شود صدف دین. 

 در واقع با کارکرد درست عقل و کارکرد درست وجدان اخلاقی ما گوهر دین را درمی‌یابیم و می‌فهمیم که دیگر هر چیزی خلاف این باشد، به گوهر دین آسیب می‌رساند. به‌ تعبیر خیلی ساده به شما بگویم: آیا به نظر شما وجدان اخلاقی این حکم را نمی‌پذیرد که «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری دیگران با تو رفتار کنند» این یکی از گوهر‌های تعالیم همه ادیان است و اتفاقاً در همه ادیان جهانی بلااستثناء این یک آموزه مشترک است و از این نظر کسانی که در ادیان مطالعه و تحقیق می‌کنند به این اصل گفته‌اند: «Golden Rule» یعنی قاعده زرین، قاعده طلایی که در همه ادیان مشترک است و من در جایی دیگر گفته‌ام و از همه متون مقدس ادیان و مذاهب دهگانه شاهد آورده‌ام که همگی گزارهٔ «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری دیگران با تو رفتار کنند» را قبول دارند. این را وجدان اخلاقی می‌پذیرد. 

استاد مصطفی ملکیان – گفتگوی «چالش‌های دین و مدرنیسم در جهان اسلام»