بسم الله الرّحمن الرّحیم
به من گفتند که رفتن شما، مسافرتتان مانعی ندارد، هر جا میخواهید تشریف ببرید؛ فقط، منتها مواظب باش یک جوری آنجا جمعیت شلوغ نشود… گفتم: خب این مثل جلوگیری است. برای اینکه من وقتی بروم بیدخت، هر روز ماشینی میآید، تازه اگر به حرف من گوش بدهند سه روز باید باشند، سه روز بیشتر میمانند، جمعیت آنجا زیاد میشود. این است که اگر بعد هم بازخواست کنند یا بازخواست کردند که چرا نرفتید هیچ جا؟ ما که گفتیم آزاد هستید! نه، من میخواهم که برای شماها ایجاد زحمت نشود. من خودم هر زحمتی را تقبل میکنم، تحمل میکنم ولی نمیخواهم به خاطر من به دیگران بهخصوص به شماها آزار برسد، زحمت بشود، یعنی جلویتان را بگیرند، حتی دیروز یا پریروز بوده یکی از خانمها بچهاش همراهش بوده و رفته [مقابل زندان اوین]، آن چیز [مأمور] گفته: آقا این بچه را نیارید، این بچه را چرا میآورید؟ گفته: دارم میآورم که مثلاً نفهمیِ شما را ببیند، یادش باشد. خب اینها برای هرکدام همان بچهی کوچک شیرخوار با زبان مادرش حقطلبی میکنند. حال نمیدانم ما به درگاه خدا گناه که نکردیم ولی خطا و اینها فراوان داریم، خداوند خودش میداند، این است که ما از آنها عذرخواهی میکنیم، استغفار میکنیم ولی نه به درگاه غیر از خدا. اینورِ درگاه یعنی قبل از درگاه خدا برسیم، گردن شق و صافصاف راه میرویم و سعی میکنیم که مطابق امر الهی باشیم، و هرچه هم توفیق بدهد خداوند؛ این اوامر الهی را رعایت میکنیم و اطاعت میکنیم، ولی از پرده، آنور که رفتیم، جلوی دربار خدا، دیگر ما معذرتخواهی از کی بکنیم؟ و به کی معذرت…؟ خب درگاه خداست، همه چیز را خودش میداند. آنجاست که میگوییم: «ای دعا از تو اجابت هم ز تو»؛ خودت حال دعا بده به ما، بعد هم خواستهی ما را اجابت کن. «ای دعا از تو اجابت هم ز تو/ ایمنی از تو مهابت هم ز تو» ولی الحمدلله خداوند توفیق داده ما تقریباً بیشتر از حدش شاید که خیلیها زندگیمان آرام است. انشاءالله شما هم همتون راضی باشید از خداوند. از صفات خداوند در قرآن میگوید: «رضی الله عنه و رضوا عنه»؛ خدا از آنها راضی است و آنها هم از خدا رضایت دارند. رضایت؛ نه اینکه خدا میپرسد چه میخواهید که همان را انجام بدهد. وقتی که اینها جز رضای حق نمیخواهند، وقتی که هیچ چیز نمیخواهند جز اینکه خداوند ازشان راضی باشد و بتوانند اوامر الهی را خوب اجرا کنند، اینها فقط همین را میخواهند، بنابراین هروقت این را انجام دادند که خدا ازشان راضی بود، خودبهخود اینها هم از خدا راضیاند، برای اینکه همان کاری کردند که خداوند خواسته. خداوند هم یک نعمت، یک جورهایی بهایی دارد. این داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) خوب دقت کنید در همه چیزهایش خداوند رسماً از آن بالا دخالت کرده. از آن وقتی که [یوسف را] میاندازند ته چاه، چاهی که آب داشته قبلاً، سر راه کاروانها بوده، خشک میشود، به اندازهای که این بنشیند خشک میشود، بعد همینجور یکییکی کارها را نگاه کنید؛ مثل اینکه خداوند مستقیم دخالت کرده. برای همهی ما همینجور هست منتها آن چون پیغمبر بود، چون میفهمید که هرچه خدا خواست همان است، میشد پیغمبر. ما نمیفهمیم، ولی هر وقت ما هم به هر اندازه فهمیدیم به درگاه خداوند نزدیک میشویم، انشاءالله. امیدوارم در این بحرانها ما به سلامت و صحت رد بشویم. این بحرانهایی که برای زندهها- زندگان- مقرر است و انجام میدهیم، همین مشکلات، اینها هم برای ما هست، برای همهی پیغمبران هم هست ولی فرقش این است که ما داد و بیداد میکنیم، جزع و فزع میکنیم [ولی] پیغمبران میگویند که «هرچه میدهی خوب است، هرچه میدهی بیشترش بده». حالا انشاءالله ما، طاقت همینقدرش مشکل است برای ما، نمیتوانیم بگوییم: خدایا بیشترش بده، خدایا هرکار میخواهی بکنی بکن، ما کاری نداریم. فقط به ما آنقدر درک و فهم بده که خوشحال باشیم. خوشحال باشیم از سرنوشت خداوند، انشاءالله.